داستان سکسی
من اسمم حمید حدودا نزدیک 38ساله هستم .من متاهل بودم یعنی تازه زنمو طلاق دادم یه زن خوشگل که قدرشو ندونستم واز بس با این و اون رفیق شدم بنده خدا زنم زهرا دیگه از کارهام ذله شده اول چند ماهی قهر کردو وبعد از چند ماه دیگر از حق وحقوق خودش گذشت تا جونش را رها کنه .من یه خواهر زاده دارم که حدودا 19 ساله است اون خیلی سکس وخیلی هم خوشگل است هیکل درستتی داره وسینه های خوشگل و با سایز 70 یا 65 حدودا نزیک به چهار ماه بود که زنم رفته بود و من هم با کسی سکس نداشتم وحشری وحشری بودم یه شب خونه یکی از فامیلها بودم که خواهرم به همراه خواهرزاده ام امدند اونجا واسه شام بغیر از شقایق دوتا خواهر زاده دیگه هم دارم که یکیش ازدواج کرده اما یکی دیگر هنوز نه .خلاصه شام خوردیمو من که خواستم برم خونه خودم خواهر گفت که برم خونه انها چون حالم زیاد خوب نبود من قبول نکردم وگقتم باید برم خونه خودم که خواهرم گفت می خوای شقایق باهات بیاد ومن هم گفتم میل خودشه خواست بیاد که اون هم قبول کرد وباهم رفتیم به خونه ما خلاصه بعد از خوردن میوه توخونه ما رختخوابهارا تو اتاق خودم انداختم دیدم شقایق امد تو اتاق با یک شلوار چسبونکی با یه تیشرت صورتی که خیلی ناز شده بو چاک ک سش معلوم بود که من یک مرتبه افکارم ریخت به هم وکم کم داشت کیرم راست می شد سریع خودمو انداختم تو رخت خواب ولحاف کشیدم روم که شقایق هم امد برقوخاموش کردن چراغ وروشن کردن چراغ خواب رفت زیر لحاف اما من خیلی حشری شده بودم اما به شقایق شب خیر گفتم وخوذدمو زدم به خواب بعد از کلی با خود کلنجار رفتن خوابم برد نصفه های شب بود که تو خواب احساس کردم کسی کنار من خوابیده وقتی چشامو باز کردم شقایق دیدم چسبیده به من دلم هوری ریخت .دوباره ک یرم راست شد دل به دریا زدمو اروم برگشتم به طرف شقایق وخودمو چسبوندم بهش وای عجب بدنی داشت مانکنی مانکنی دیدم هیچ تکونی نخورد اروم دستامو انداختم دور کمرش وکاملا بغلش کردم ویواش یواش دستامو بردم طرف سینه هاش وای خدای من چقدر سینه هاش نرم ومتوسط بود اندازه دستم بود ارام شروع کردم به مالیدن که یک مرتبه دیدم چشها شو باز کرد ویواش یواش داره صدای حالش در میاد کونشو فشار میده طرف کیرم وقتی این حرکتو دیدو دیگه خیالم راحت شد بهش گفتم شقایق جان خوبه خوشت میاد که با صدای امیخته به شهوت جواب داد اره دایی خوشگلم خوبه بیشتر بمال من هم ارام بلیزشو بالا زدم واز تنش در اوردم وسوتین فسفری رنگشو باز کردم وکاملا بدنشو کشیدم طرف خودمو وشروع کردم تی شرت خودمو دراودن داشتم دیوانه میشدم شهوت تمام وجود هر دوتامون گرفته بود یک مرتبه شقایق به طرف من برگشت به طور وحشیانه لبهامو گرفت تو دهنش شروع کرد به خوردن خوب بلد بود چکار کنه معلوم بود فیلم زیاد دیده یا شاید هم با کسی سک س کرده بود خلاصه خوب بلد بود چکار کنه من اروم اروم دستمو کشیدم طرف لبهای کونش وای……..وایییییییییی عجب کون توپل ونازی داشت شروع کردم به مالیدن ان صدای اخش داشت بیشتر وبیشتر می شد با ان اشوه وحرفهاش داشت دیونه ام می کرد شلوارشو کشیدم پایین شورتش هم هم ست با سوتینش بود رنگ فسفری وسک سی شرو عکردم به مالیدن کسش از روی شورت وشقایق هم شروع کرد به مالیدت کیرم اروم وحرفه ای این کار می کرد انجام میداد که من اصلا فکرشو نمی کردم یک مرتبه شورت منو کشید پایین ورفت طرف ک یرم وشروع کرد به خوردن واقعا حرفه ای عمل می کرد من هم دیدم اون شروع کرد تمام لباسمو کندم شقایق کشیدم روم وسرشو گرفتم طرف ک یرم وک سشو کشیدم طرف دهنم وهم زمان دوتایی مال همدیگر ساک می زدیم و رفته رفته همدیگر دیونه می کردیم بعد از چند دقیقه شقایق بلند شد ونشت روی کیرمو وتمام کیرم گرفت لای پایش عجب لای پایی داشت سفید نرم ونرم یه مرتبه سرشو برگردون طرف من وگفت دایی جون عجب کیری گلفتی داری زن دایی چطوری ک یر به این خوشگلی را ول کرد ورفت بعد شروع کرد به مالیدن به ک سش یه کس خوشگل کلبه وبدون مو یکمرتبه صدای اخو وایش بیشتر شد با سرعت کسشو گذاشت تو دهن من به گفت که لیس بزنم ومن هم اطاعت امر کردم وتند تند لیس زدم که یک مرتبه هرچه اب تو ک سش بود خالی کرد تو دهن من کل دهنم پر از اب شد ومن همه اش با کمال میل خوردم وا همچنان ک سشو به دهنم فشار می داد وابشو خالی می کرد بعد از چند ثانیه خودشو ول کرد رو من ومن از رو زمین بلند شدم وگفتم خالی شدی شقایق گفت بله دایی جون عالی بو دست ودهنت درد نکنه که من گفتم که من می خوام از پشت بکنم که او هم بدون مخالفت راضی شدکونشو کرد طرف من وای چه کونی تر وتمیزی سفید ونرم اول با سوراغش بازی کردم که یک مرتبه از جاش بلند شد گفت چند دقیقه دیگه میام واز اتاق رفت بیرون که دیدم با یک قاشق روغن جامد امد شروکرد به چرب کردن سوراخ کونش وک یرمن من هم شروع کردم به
دیدگاهتان را بنویسید