این داستان تقدیم به شما
با سلام ..نمیدونم چرا دارم اینو مینویسم ولی … دیگه خسته شدم از بس این خاطره رو پیش خودم نگه داشتم…
****
اسم من مهسا هست (اسمه واقعیم نیست) الان 18 سالمه این خاطره بر میگرده به 2 سال پیشه که 16 سالم بود درباره خودم بگم. یه دختر سفید 16 ساله معمولی با سینه های کوچیک و کُسی بی پرده (چون برام بسته بود مجبور شدم جراحی کنم که کلا پردمو برداشتن) خب میریم سراغ داستان…
خانواده ما زیاد مذهبی نیستن و جلوی فامیلا راحتیم منظورم اینه که حجاب و… برامون مهم نیست همینطور برای من .
مهمونی بود خونمون من یه پسر عمو دارم که 2 سال از من بزرگتره اسمشم امیره(واقعی نیست اسمش) قرار بود اون شب بیان خونمون بخوابن که صبح همگی بریم شمال خونه ما هم بزرگ بود و اتاق خواب من هم با پذیرایی و اتاق والدینم فاصله زیادی داشت خلاصه عموم اینا اومدن خونمون منم مثل همیشه رفتم احوال پرسی و… با امیر کمی گپ زدمو اینا بعد از شام یه یک ساعتی گذشت دیگه همه میخواستن زود بخوابن که فردا همگی بریم شمال منم کم کم اماده خواب شدم رفتم توی اتاقم کمی با گوشیم ور رفتم و لباس های راحتی پوشیدمو(تی شرت مشکی , با شلوار چسب مشکی) و وسایل فردا رو اماده کردم و گرفتم خوابیدم .. یه یک ساعتی گذشت …
خواب و بیدار بودم که احساس کردم در اتاقم باز شد و دوباره بسته شد تخت من هم روبه روی درب بود ولی من طرف دیوار خوابیده بودم یعنی یه وری بودم منم حال نداشتم برگردم ببینم کیه که وارد اتاقم شده (در واقع اصلا فکر نمیکردم امیر بخواد…) توی همین فکرا بودم که احساس کردم یکی اومد پشتم خوابید … احساس ترس داشتم ترسم از این بود که نمیدونستم چه اتفاقی داره میوفته و اصلا فکرم قفل شد بعد دیدم دستشو اروم گذاشت روی شکمم و شروع کرد نوازش کردن یه احساس ترسی داشتم همراه با اضطراب زیره دلم سفت شده بود دمای بدنم رفته بود بالا اون هم اروم اروم تی-شتمو کمی داد بالا و دست سردش و روی شکمم داغم گذاشت و شروع کرد نوازش کردن اروم اروم با نافم بازی میکرد و دوباره شکممو میمالید که ترسمو بیشتر میکرد خودمو به خواب زدم چون واقعا نمیدونستم الان باید چیکار کنم ؟ اونم اروم اروم شکممو میمالید بعد دیدم دستمامو برد بالای سرم منم تکون نخوردم میخواستم ببینم چیکار میخواد بکنه بعد یه دقعه دیدم تی-شرتمو داره میده بالاتر تا اینکه فهمیدم میخواد تی شرتمو در بیاره که همین کارم کرد و تی-شرتمو در اورد من نیمه لخت شده بودم یه احساس بدی داشتم از این طرف هم توی دلم احساس ضعف میکردم بعد دیدم دستشو اروم اورد پشتم و بند سوتینمو باز کرد سین هام همینجوری افتاده بود بیرون بعد دستشو گذاشت روی سینه هام خودشو بهم نزیک تر کرد و اون صدای نفسش ….همممم…..هممممم…. توی گوشم میپیچید
داشت با سینه هام ور میرفت یا میگرفتشون منم یه احساس ضعف داشتم از اینور میترسیدم از اینور هم یه جورایی خوشم اومده بود بعد دیدم یکی از دستاشو گذاشت روی پام و اروم دستشو از زانوم کشید تا کونم شروع کرد لپ های کونمو گرفتن بعد دیدم یهو دستشو از پشت کرد توی شلوارم بعد با اون یکی دستش که روی سینم بود گر=ذاشت زیره کمرم که کمی بیاد بالا بعد دیدم شلوارمو کشید پایین شلوارمو همراه با شرتم در اورد کُسم خیس خیس بود یه احساس خنکی میکردم زمانی که هوا به کُسم خورده بود بعد دیدم پاشو گراشت لای پام که باز بمونه بعد دستشو از سمت کونم اورد لای پام شروع کرد ور رفتم با کُسم اروم میمالیدش ….وای…..نمیدونم چی بگم یه حس عجیبی داشت قبلا خود ارضایی کرده بودم ولی این لذتش 2 برابر بود اروم کُسمو میمالید…صدای نفساش…همممم….همممم…. شدید تر میشد که احساس کردم چیزی وارد بدنم شده اول فکر کردم کیرشه بعد دیدم نه انگشتشو کرده تو کُسم اروم انگشتشو توی کُسم بالا پایین میکرد که شدتشو بیشتر کرد
صدای شِلِپ شِلِپ اتاق رو برداشته بود بدنم از شدت سرعت انگشت اون عین ویبره میلرزید بعد دیدم اون یکی دستشو گذاشت روی سینه هام محکم فشرارشون داد و سرعت انگاشتاشو بیشتر کرد بدنم مثل چی داشت عقب جلو میشد که احساس کردم دارم ارضا میشم که اون هم محکم سینه هامو دوباره فشار داد که به انزال رسیدم و ابم با شدت ریخت بیرون اونم انگشتشو کشید بیرون دیدم که از انگشتش ابم دیره می چیکه دستشو اورد مالید روی سینه هام بعد دیدم بلند شد منو رو به کمر خوابوند یعنی کونم سمتش بود بالشتمو برداشت گذاشت زیره شکمم که کونم اومد بالاتر بعد دیدم خودش لخت شد رفت پشتم صورتشو گذاشت روی کُسم شروع کرد لیسیدن و میک زدن….واااااااای …هیچ لذتی مثل این نبود که زبونش روی چوچولم کیده میشه اصلا نمیتونم حسمو براتون بگم ولی فوووووق العاده بود داشتم نهایت لذت رو میبردم و دیگه نتونستم جلوی خودمو بگیرم که با لیسیدن کُسم خیلی اروم ناله میکردم صورتشو روی کُسم میچرخوند و زبونشو روی چوچولم میکشید و توی کُسم میکرد و دوباره همین کارو میکرد بعد دیدم صورتشو برد عقب و کیرشو اورد جلو اولش کمی احساس ترس داشتم بعد دیدم ارووووم کیرشو فشار داد توی کُسم که کمی درد داشت و احساس کردم زیره دلم سفت شده و کیرش ارووم عقب جلو میشه کمی کیرشو در اورد دوباره کرد توش که کمی جا باز کرد بعد سرعتشو بیشتر کرد دوباره صدای شِلِپ شِلِپ اومد واقعا میترسیدم لان کسی بیاد توی اتاق که دیدم کیرشو اورد بیرون و شروع کرد مالیدن کیرش که اب داغی روی کمرم ریخته شد بعد بلند شد لباساشو پوشید و اروم از اتاق رفت…منم همونجوری قنبل شده و لخت رها کرد بدون هیچ کلمه حرفی …این بود خاطره من از دوسال پیش و اولین تجربه سکسم ….
نوشته: مهسا
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید