این داستان تقدیم به شما

جلوی اینه قدی تو اتاقمون ایستاده بودم و خودمو نگاه میکردم پیراهن عروس دامن ماهی ک استیل خوشگلمو قاب گرفته بود دکلته بود و از پشت تا کمر باز بود.سینه ریز قشنگی ک بهم هدیه داده بود سر عقد و موهامو ک باز ارایش کرده بودن روی صندلی میز توالت نشستم در اتاقو باز کردو اومد داخل اتاق پشت سرم ایستاد خم شد و روی شونه امو بوسید بدون حرف کمک کرد تورمو دراورد و بعد هم تاجمو از روی موهام برداشت دستمو گرفت منم بلند شدم زیپ لباسمو باز کرد و لباس شل شد نزدیک بود بیوفته ک گرفتمش شیطون نگام کرد:ماکزیمم نیم ساعت دیگه بهت اوانس میدم ک دوش بگیری بعدش لخت نبودیا
با خجالت گفتم سجااااااااددددددد
:جونم عروسم عروسکم خوشگل خانومم
نگاه شیفته و مهربونشو تاب نیاوردم ودوییدم سمت سرویس تو اتاق دم در اجازه دادم لباسم بیوفته پایینو پریدم تو حمام اب گرم ک به تنم رسید ی حس محشر همه وجودمو گرفت ی ارامش عالی چشام بسته بود ک با حس حرکت چیزی روی پهلوم به حد سکته ترسیدم چشامو با وحشت باز کردم ک با ی جفت چشم مشکی و نگاه گرمشون ذوب شدم :ترسیدی نفس؟
:اره دیوونه سکته کردم
 
دستاشو حرکت داد از روی پهلوم نفسم کند شدو چشمام بسته تازه داشتم میفهمیدم چقد سر پهلوم حساسم ک سرشو تو گودی گردنم حس کردم و به فاصله نیم ثانیه زبونشو روی گردنم چسبیدم بهش و دستامو انداختم دور گردنش تازه حس میکردم منم چقدر به این تن و ارامشش نیاز دارم نمیدونم چ حسی بود ولی اون خجالت اولیه رو نداشتم و داشتم از بوسه هاش روی گردنم و چرخش دستاش روی کمرم و پهلوم و شرشر ابی ک روی سروصورتمون میریخت با همه وجودم لذت میبردم و هرلحظه بیشتر به بی حالی میرفتم و صدام اهو ناله های ظریف شده بود ک سجادو بیشتر تحریک میکرد سرشو بالا اورد و باز نگامون تو نگاه هم افتاد بوسه
ی طولانیش روی گردنم انقد حس نیازو درمن تشدید کرده بود ک اینبار من دووم نیاوردم و فاصله امونو از بین بردم و لبامون بهم گره خورد همونطوری نشستیم تو وان دراز شدو منو کشید رو خودش واااااااای خدای من کیرش کاملا بزرگ شده بود و من روی شکمم کاملا حسش میکردم شامپو رو اورد شروع کردیم کفی کردن هم و بعد هم سریعا از حمام زدیم بیرون وایستادیم وسط اتاقو تقریبا وحشیانه شروع کردیم خشک کردن همدیگه و مسخره بازیو خندیدن رسید به کسم و رونام حوله رو ول کردو دستشو کشید بین چاکم وااااااای انگاری برق سه فاز بهم وصل کردن موندم همینطوری و اونم دوباره دستشو حرکت داد ومن ناخودآگاه ی اه بلند از گلوم خارج شد…
 
 
:ای جووووووووووون خانومم چ خوشش اومده دستشو برداشت و کشیدم سمت تخت خودش افتاد و منو انداخت رو خودش و چرخید اومد روم
:ای جوووووووووووونم جووووووووون خودم امشب خانومت میکنم میشی خانوم خودم خانوم خونم
غرق لذت شدم: معلومه ک میشم و لبام به لبخند دندون نما باز شد
و دوباره لب بازی و چنگ زدن پهلوم باز همون حس سرکش نیاز منو وحشی کرده بود حس کیکردم بدنم چهل درجه گرما داره
شرشو آورد بالا: ای جووووووووووون دختر تنت چقد داغههههه اتیشم زدی
دستاشو اورد گذاشت رو سینه هام و نوکشونو فشار میدادو میمالید:جووووووووون ایت سینه ها مال کیه؟
:مال اقامونه
:اقاتون کیه؟بگو نازی اسم ببر صدام بزن دیوونه ترم کن
:ای جوووووووونم مال اقا سجادمه مال عشقمه
سرشو برد پایینو شروع کرد خوردن سینه هام یکیشو میمالید یکیشو مک میزد لیس میزد گاز میگرفت و تا اخم درنمیومد فشار میداد تا میگفتم آخ ول میکرد و من غرق لذت بودم همونطوری ک سینه ها مو میمالید دستشو برد از روی شکمم طرف کسم ک خیسه خیس شده بود خیسیمو ک حس کرد سرشو اورد بالا: اوووووووف برای کی خیس کردی ها؟
:برا سجادم خیسم اینو ک گفتم دستشو محکم کشید رو چوچولم: اااااااهههههههههه اااااااییییی
:جوووووووووون و دوباره اینبار محکم تر و شروع تکون دادن دستش روی نقطه حساسم و مث مار از شهوت میپیچیدم به خودم و دوباره مث ی شک لرزش دستشو بیشتر کرد ک باعث شد برم روی ویبره طولانی مدت و یهو تخلیه و اروم شدم:ای جااااااااان ارضا شدی خانومی؟
اروم سرمو تکون دادم دوباره دستشو حرکت داد:هی خانوم خوب تنهایی خوش میگذرونیا نمیخوای ی حالی بدی بما؟
:میدم آقایی

 
قبلا بارها خودمو برای خوردنش اماده کرده بودم اروم سینه هاشو اول گاز گرفتم و بعد با بوسه اومدم تا رسیدم به کیرش سرشو کردم تو دهنم و ی مک محکم اولش فک کردم دردش گرفت ولی وقتی اه پر از شهوت کشید فهمیدم لذت برده دهنمو تنگ کردم دور کیرشو اروم میبردم داخلو میاوردم بیرون آب دهنم حسابی دورشو گرفته بودو خیسش کرده و بود لیز بود و منم دستامو با دهنم تنظیم کردم چندبار ک باهم بالا پایینشون کردم هوس کردم تا ته بخورمش و سرمو بردم پایینتر تا ته نمیرفت اما باحال بود و اونم با اه هایی ک میکشید منو بیشتر ترغیب میکرد شاید سرهم ده دیقه براش خوردم ک یهویی بلند شد انداختم رو تخت گفت اماده ای خانوم کوچولو برای زن شدن؟ سرمو اروم تکون دادم دروغ چرا یکم ترسیدم …

 
خوند ازچشام: هی دختره نبینم ترس چشماتو برداره متکا گذاشت زیر باسنم و رفت سر کسم و انقد خورد ک ابش باز راه افتاد و تو اوج تحریک و جیغ و داد کردن بودم ک توی دوثانیه نفهمیدم چی شد و فقط ی درد عمیق همه وجودمو گرفت و حس میکردم ی چیزی تو کسمه ک نگاه کردم بهلهههههه اقامون فتحون کرده دردش هر لحظه بیشتر میشد و منم چون شک بهم وارد شده بود اشک تو.چشمام جمع شده بود و اروم اروم میریخت از گوشه چشمم سجاد داشت نگام میکرد:عزیزززززززممممممممم ببخشید خیلی یهویی انجامش دادم خیلی درد داشت؟خوبی؟
انقد درد داشتم ک حتی نمیتونستم جوابشو بدم
نگرانم شد خیلی کیرشو دراورد و زد اروم به صورتم نازی نازی عزیزم پاشو نازی چشامو باز کردم و کمک کرد بالشتو برداشت و یکم نیم خیز شدم و دیدم بهله تختی خوشگلم خونی شده
بهش ک گفتم خندید:دیوونه از درد رنگت عین گچ شده فکر روتختیتی؟بهترشو برات میخرم عروسک خانوم شدنت مبارک و ی جعبه داد دستم بازش کردم ی دستبند قشنگ توش بود: مرسی عزیزم
قابل تو ندارم خانوم
و پاشد ک بره کشیدمش طرف خودم :کجاااااا آقایی؟
:میرم با گلنار ادامه بدم
:ایییییییی دیوونه دلت میاد منو بزاری بری با گلنار
بلند خندید:دختر درد داری اذیت میشی
:نمیشم
:میشی
:بیاااااااا میخوامت سیر نشدممم
:جوووووووووووون
 
رفت نشست بالای تخت یکم کیرش خوابیده بود دستمال اوردم و کامل پاکش کردم یکم خوردمش دوباره راسته راست شد نازی بشین سرش اینطوری کمتر درد داری
نشستم روش اروم راست میگفت دردش خیلی کمتر بود اینطوری شروع کردیم باهم بالا پایین شدن ولی اروم وبعد دوسه دیقه بیشتر دراز شدو منو انداخت رو خودشو شروع کرد محکم تلبه زدن و دوتامون جیغ و داد میکردیم یکم گذشت حس بار قبلی موقع ارضا شدنو پیدا کرده بودم:سجاد آههههه سجاد داره میاد آههههه اییییی اهههههه شدت تلمبع هاش بیشتر شد برای چند ثانیه لرزیدم و حس کردم ی مایع داغی زیر شکم خالی شد و سجادم تکون نخورد دیگه فهمیدم حتما ابش بوده و ارضا شده بدون اینک درش بیاره چرخوندم سر پهلو نا نداشتم تکون بخورم پاشد پتو پهن کرد رومونو دستشو انداخت زیر سرم و دور کمرم سینـشو بوسیدم:خوبه ک دارمت سجادم
:عاشقتم خانومم
و از خستگی بیهوش شدم

نوشته:  عروس

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *