این داستان تقدیم به شما
گفت پششتتو کن و رو مبل رو زانو بمون
چشمامو با چشم بند بسته بود
نمیدونستم میخواد چیکار کنه
همیشه همین باعث میشه از هیجان قلبم بخواد از جا کنده شه …
نوک انگشتشو آروم کشید رو گردنم
-آههههه…
وقتی انقدر تشنه وجودش میشم کوچیکترین تماسی به شدت تحریکم میکنه.
از پشت بهم چسبید و لبشو گذاشت رو گوشم، دو تا انگشتشو کرد تو دهنم
با لذت و ولع شروع کردم به مکیدن…
صدای نفسش تو گوشم …
برخورد لبای گرمش به گردنم …
گرمای تنش رو تن سردم…
احساس سفتی و برجستگی کیرش رو کمرم…
سینمو چنگ میزد و میمالید
دستشو برد سمت نیپلم
خیلی محکم فشارش داد…
-آخخخخ
خیلی دردم گرفت.
آخ گفتم و دست از مکیدن انگشتاش کشیدم ناخودآگاه.
با تمام شهوت یه لیس خیس تو گوشم کشید و در حالی که انگشتاشو بیشتر جا میداد تو دهنم با صدای آروم ولی محکمش گفت: کارتو کن توله …
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید