این داستان تقدیم به شما

سلام من امیر 21 ساله میخام خاطره سکسم با زنداییم تعریف کنم…
***
قدم 171 وزنم 71 ،زنداییم یه زن 41 ساله قدش بلنده ممه هاش  فک کنم 75 باشن ولی یه کون خیلی پهن گنده داره که خیلی نشون میده داستان از اونجایی شروع شد که ما با خانواده داییم زیاد اوکی نبود رفت امد نداشتبم تا اینکه یه اتفاقی افتاد رفت امد زیاد شد من از همون اول تو کف زنداییم بودم،خیلی خوب بود فیسشم بد نیس زنداییم از همون اولش یه ریز نگاهایی به من میکرد ولی من توجه نمیکرد چون پسر داشت 2 تا یکیش سربازی یکیش خونه بود،خلاصه یروز رفته بودیم خونه زنداییم اینا واس حالا دیدنی،همه گرم صحبت کردن بودن بابام مارو رسوند گفت میره منو مامانم بودیم خلاصه اینا داشتن حرف میزدن منم هم زیر چشمی به کون زنداییم نگا میکردم هم با بچش صحبت میکردم تا اینکه بابام ز زد گفت یکی زده به ماشینش همه رفتن پیش بابام من موندم با زنداییم خلاصه زنداییم تو حرفاش گفت من قبلا بدن خیلی خوبی داشتم الان چاق شدم و یکبارم تو حرفای مامانم با خالم گفتن که زنداییم اصلا پیش داییم نمیخابه اخه داییم پیره.

 
 
خلاصه همه رفتن من خیلی تو کف بودم گفتم بزا یه حرکتی بزنم رفتم سر صحبت باز میکرد مشغول شام درست کردن بود کونش به من بود،گفتم زندایی؟گفت جان؟گفتم شما گفتی قبلا بدنت باربی بوده؟اونم ازش تعریف کردم خوشش امد گفت ارهو این چیزا خلاصه تعریف کرد منم به بهانه اینکه بش بگم بره باشگا این چیزا گفتم زندایی الان بدنت خوبه ولی از پشت داره یکم خراب میشه بدون رودرواسی بش میگفتم وای زندایی اگر همیجور رونات چاق بشه خیلی بده هم زیبایی هم چیزایی دیگه گفت چیزای دیگه مثل چی منم میخاسم مخش بزنم گفتم تیره شدن رنگ مهبل (همون کس)این چیزا اونم چون انگار شده بود گفت اره ولی زیاد باز نمیکرد،خلاصه گفتم بره باشگا گفت خو برنامه گفتم خودم بت میدم گفت چجوری گفتم هیچی بدنت نگا میکنم منم میخاسم فقط دستمالیش کنم،گفتم زندایی برو همی الان یه خودکار کاغذ بیار گفت الان گفتم اره کسیم نیس اونم یه کمث کرو گفت باشه اقا این رفت تو اتاق من کیرمو درست کردم چون داشت میترکید اند گفت بیا رو مبل نشستم گفتم زندایی بیا روبروم صاف واسا سینت تخت پاشوم از نزدیک اول یکم به پوست دستش دست زدم بیینم چربه بدنش یا نه که بود بعد سینش که شل بود گفتم زندایی خیلی رک سنت یکم شل شده میخای یکن درست شه گفتم اره منم با پرویی یکم با دستم گذاشتم زیرش بردمش بالا که مثلا دارم امتحان میکنم دیدم سوتینم نبسته
 
 
خانم خلاصه یکم جا خورد دستش سفت کرد ولی معلوم بود یکم حشرش زده بالا خلاصه برنامه مال سنشو نوشتم رسیدم به پایین تنه واس پاهاش و باسنش،گفتم زندایی پاهات میخای چجوری باشه گفتم میخام باشنم ایطو باشه اوطو باشه خلاصه اول دستم از پایین بردم وسط رونش که پاشو یه تکونی داد فشار دادم بردم یکم بالا تر نزدیک کسش که یکم نفسش تند شده بود گفتم خوبه پات زود درست میشه گفت چطور گفتم چربیش فلان بیساره با یه چربی سوز حا میشه رسیدم به کونش گفتم زندایی برگرد گفت باشه گفتمش اینکارارو مربی زنم انجان میده ولی اونا پول اضاف میگیرن گفت نه بابا این چه حرفیه مشکلی نیس من به پشت شد گفتمش زندایی باسنت داه همیطو پهن تر میشه دستمو از پشت ذاشتمش وسط پاش یکم پاشو بست انگار جا خورد گفتم زندایی بخشید میخاسم ببینم بافت چربیت چقدره خلاصه همیجور میبردم دستمو بالاتر اونم نفساش بلند تر شده که رسیدم به کسش یکم دستمو بردم بالاتر دست خورد به کسش یه تکونی خورد معلوم بود داره از حشریت میمیره

 
 
دستم برداشتم گفتم زندایی اوکی شد چیز دیگه ایی نمیخای همون پشت بودم که یهو گفت نگا اینجای پام قشنگ پایین کسش بو د یکم قلمبه کرده بود گفت این واس چیه گفتم این چربی اضافی رونته که داره بدتر میشه گفت اینا درست میشه گفتم اره باز تاکید کرد گفت اذیت میکنه یکم گفتم اره وای خوب باید ببنمش از عمد گفتم میخاسم ببینم چی میگه با این حرفم یکن تخم خودمم چسبیده بود گفتم الان که کله کنه که دیدم گفت باشه فقط چون مربی هسی منم گفت باش اقا شلوارشو از پشت در اورد من پشتش بودم وی خدا کونی که ارزو داشتم افتاو جلو صورتم گفت نگا دیدم یه تکه چربی امده بود بیرون قلبمه گفتم بزا دستمو گذاشتم روش یکم فشار دادم از همون پشت امدم جلو دیدم وای ترشح کسش رو شرت زدش مشخصه که دیونم کرد نمیدونم خودشم میخاس دستمو گذاشتم بین رونش بردم به بالا جوری که با شصتم میتونسم با کسش بازی کنم شصتمو گذاشتم رو کسش قسمت چوچولش که لبش گاز گرفت اهسته گفت اره اونجا هم چک کن وای باورم نمیشد خیلی جفتمون داغ شده بودیم گفت امی جون دستت داره دیونمم میکنه یه برنامه ایی واس اونجا بده منم از رو شورت دهنم گذاشتم روش شروع کردم مکیدن وای خیلی مزش خوب شورتش نخی بود خیس خیس شده بود با انگشت شصتم کردن زیر شرتش کلیروتیسمش مالیدم که انگار تو رویا بود شرتش زدم کنار با ولع خاصب کسش خوردم با چوچولش خیس خیس بود میگفت بخور بخور دارم دیونم میشم ارم دستم کردم تو کسش هم میخوردم هم عقب جلو یه جوری عثب جلو کردم که قشنگ نقطه جی اسپات و پیدا کردم انقد خوردم انگشت کردم که وایساده یه اههه بلند و پاش برزید ارضا شد هنه ابش قورت دادم بش گفتم بیا رو مبل بیشن برنامه مخصوص واس کست بدم

 
 
اونم بدون حرف به صورت بی حال رفت رو مبل نشست لباسشم در اورد ممه هاش افتاد بیرون منم سریع شلوارمو تا نصف کشیدم پایین کیر شقم امد بیرون از کیرم بگم من چون استروئید میزنم یا همون امپول خیلی کیرم کلفته ولی 11 سانت بیشتر نیس،زنداییم تا کیرم دید گفت وای از بازوت کلفت تره گفتم این برنانه مخصوصته اوردم جلوش گفتم میخوری گفت نه بدم میاد منم برام مهم نبود،گفتم به تف بزن روش تفو زد پاشو بروم بالا یکم مالیدم رو کسش یکم سرشو کردم تو یعو همشو تا خایه جا انداختم که دستاش گرفت به مبل گفت وایی پاره شدم،منم برام مهم نبود تند تند تلمبه میزدم عرق داشت از سر صورتم میریخت هی میاوروم بیرون هی میکردم تو اونم فقط ناله میکرد ممه کم ازش لب گرفتم گردنش خوردم حسش کردم داره ابم میاد بریزم داخل گفت اره بریز لولمو بستم تا ابم امد اونم یه اهه کشید انگار ارضا شده قشنگ حس کردم ابم با فشار امد تو کسش حس کردم یکم کیرمم داغ تر شد خلاصه کیرم تو کسش روش افتادم یکم اینجوری بودیم که صدا زنگ در امد وای دستپاچه شدیم اون با اب کیر تو کسش شرتش کشید بالا خودشو درست کرد منم خودم درست کردن ولی خیس عرق بودم رفتم تو دستشویی بلند گفتم اسپری بزن خونه با سکس گرفته اونم سریع زد خودشو درست کردم من تو دستشویی اب زد به دست صورتم خلاصه امدن ماشین بابامم به گا رفته بودم بچشم امد مامانم پرسید چیکار کردین گفتم هیچی من تلوزیون نگا کردم زندایی هم غذا درست کرد زنداییم برنانه رو هم قایم کرد.
 
 
خلاصه وسط شام دیدم زندایمم ی دست میزنه به کسش اخه اب کیرم من امده بود بیرون اذیتش میکرد دیگه داشتیم میرفیتیم که من به بهونه کاپشن رفتم شمارش گرفتم که دایمم ننم پسر دایمم داشتن حرف میزدن یه لب طولانی ازش گرفتم گفتم جلو شلوارت خیسه گفت اره اب کیر شماس دیگه گفتم ای نصفشه گفت یعنی چی هیچی نگفتم دستم انداختم دور کمرش یه دستم کردم تو شلوارش انگشت فاکم تا اخر کردم تو کسش گفت چیکار میکنی در اوردم دستمو یهو یه بخش زیادی از اب ریخت تو دستم با شرتش گفت وای بدترش کردی دستم پر اب کس اب کیر بود کردم تو دهنش یه لبم ازش گرفتم رفتم خلاصه تا شب اس بازی میکردیم حرفای عاشقانه و از سکسمون که قرار شد دوم فردای شب یلدا که بچش میره داشنگا و شوهرشم سر کار به بهونه کمک کردن برم خونشون و سکس کنیم تو اس هم گفتم باید بزاری کونت بزارم اخه رومو واز شده بود گفت میره با این کیرت مخای پارم،کنی بعدم بش گفتم اگر میشه همی هیکلتو نگه دار یکم سکسی هس که خوشش امد گفت باشه..
 
مرسی که خوندید

 
 
نوشته : مرد بی‌ لهجه

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *