این داستان تقدیم به شما
این داستان از زبان پردیسه. یه جنده ی کوشولو و ملوس…
ددیی شهیلم منو بلد بیلون باهم لفتیم زیر پل که ددیی علی هم دیدیم شلام کردیم بعد باهم رفتم نزدیکای خونه وایسادیم ددیی علی اومد تو ماشین و دوفتیم شلام من کیفم رو از روی صندلی های پشت آوردم گذاشتم پایین کنار پام ددیی شهیلمم کیفش رو گذاشت کنار پاش دسته صندلی رو کشید صندلی رو صاف کردم بهم دوفت دراژ بکش زیپ شلوارم رو کشید پایین منم دستام رو گذاشتم کنارم بلند شدم دستش رو گذاشتم وسط سینم دوفت گفتم دراژ بکش اوشولو هم تلشید دراژ کشید🥺🥺🥺
بعد ددیش گفتم به پشت اوچولو هم به پشت دراژ کشید ددییش هم شلوار وشورتش رو کشید پایین تف کرد رو کون اوچولو وپلاگ رو کرد تو کونش توله هم خیلی دلدش گلفت بابا علیش هم انگشتش رو کرد تو دهن توله سگش🥺🥺🥺
اوچولو هم بلاش لیسش میژد ددیی سهیلم گفت می خوای برو پیش گفتم نوچ بوبویی هم اخماش کردم توهم گفت میگم برو پیش علی توله هم ترسید رفتم پیش باباییش سرشو گذاشت رو پاش ددیی هم هعی انگشتش رو میکرد تودهنم منم بلاش لیش میژدم👅😋😋
بعدم ددیی سهیل به ددیی علی گیره داد ددیی هم زد به لبام بعدشم ددیی شهیل گفت خوشگل شدیی منم گفتم نوچ نشدم دلدم میاد🥺😭
باباعلی هم بزور کندشون که اوچولو دلدش گلف🥺
بعد ددیی علی گفت گیره هارو خودت بژن که منم گفتم نوچ میدادم بهش ولی باژ بهم گیره هارو میداد منم گفتم می خوای بلا خودت بژنم ددیی هم میگفت آره
ددیی سهیل هم گفت مگه جراتش رو داری؟؟
اوچولو هم دوفت نوچ آخه جرات همچین کالی لونداشت☹️🥺😭
بعد توچولو اومد گیره هارو بزنه به سینه اش ولی نمیشد آخه لیژ میخولد از دستش🥺
بعد یکیش رو که ژد به سینش اون یکی نمیشد که ددیی علی چقد خنگه اوچولو هم گفت اله خنگم😝😝
بعد اون گیره هم زد ددیی شهیل گفت دراز بکش روپاهای علی توله هم گفت بااین گیره ها🥺😭😭😭
ددیی سهیل گفت آره ددیی علی هم دوفت سوالم میکنه😂😂
منم دراز کشیدم ددیی سهیل یک با میره بازی کرد بعد ولش کرد ددیی علی هم گیره هارو میکشید همین که میومد آخرش باز گیره هارو وصل میکرد اوچولو هم درد میکشید لذت هم میبرد کوصش هم خیییس شده بود👅💦
ددیی علی هم محکم میزد رو کونش و…
توله هم آه وناله میکلد🥺
ددیی سهیل هم به خانمه زنگ زد گفت مارسیدیم و… رفت بیرون از ماشین صحبت کنه ددیی علی به پلاگ کوچولو دست زد بیشتر فشارش داد که دردم اومد ددیی هم دستش کردم تو کوصم گفت خیس کردی توله منم گفتم اوهوم🥺🥺
انگشتش کرد تو کوصم که دردم گرفت پاهام وبهم وصل کردم گفت بازش کن بدم نگام کرد منم گفتم چشم و پاهام وباز کردم ددیی هم انگشتاش کرد توکوصم منم ناله میکردم 👅👅👅
بعد ددیی دستش و از تو کوصم درآورد کرد تودهنم منم لیسش زدم بعد ددیی دست به گوشم میزد منم نمیذاشتم که ددیی شهیل گفت خودتون رو جمع وجور کنید بریم ددیی علی رفت بیرون منم دکمه ام رو بستم وزیپ شلوارم رو کشیدم بالا 🥺😊
رفتیم از ماشین بیرون وسوار آسانسور شدیم رفتم بالا تو خونه اون خانمه هم رفت من لفتم تو اتاق لباسام پوشیدم و راه اومدم بعد روقالی چهار دست وپا رفتم پیش ددیی هام زبونمم درآوردم که ددیی شهیل گفت جورابم رو دربیار پام رو لیس بزن منم دوفتم چشم چون جوراب بابایی بلند بود یکم درآوردنش شخت بود اوچولو هم یکی از جورابهای ددیش رو درآورد انگشتای باباییش رو داشت لیش میژد که ددیی علی پاش رو گذاشت رو کمرش🥺🥺
اوچولو هم یکم سختش شد ولی پاهای ددییش رو لیش ژد ددیی اون یکی جورابش رو درآورد ددیی گفت لیسبزن ولی بابا علی نمیذاشت بزور یکم لیس زد که ددیی سهیل گفت از علی اجازه بگیر باباعلی هم پاش رو برداشت اوچولو هم بهش گفت میشه پای بوبویی لیش بژنم ولی ددیی علی چشم غره میرفت بهش🥺
ازش هم خواهش کلد ولی باژ چشم غره میرف☹️☹️☹️
گفتن بلیس پاشو اوچولو جوراب ددیی علی رو داور شروع کرد لیس زدن این یکی تموم شد اون یکی هم لیس زدبعد اوچولو رفت واومد دید ددی هاش لخت شدن ددیی سهیل هم توله رو حل دادبندهای لباس توله روبازمیکردشلوارش رو درآوردم لباسش هم درآوردبعد اوچولو هم رفت کیر ددیی علیش رو میخورد که بابایی سر کوچولو فشار آورد تاکیرش کامل تو دهن توله سگش باشه ولی توله حالش بد شد… توله رفت دسشویی واومد بیرون رفت تواتاق که لباسش رو بزاره روی دسته ی در حمام که ددیی علی اومد ولی کوچولو از خجالتش توچشمای باباییش نگاه نمیکرد🥺😞😔
ددیی علی هم گفت نگام کن ولی اوچولو اینکالو نمیکلد به ددییش هم گفت ببشید 🥺🥺
بوبویی هم گفت اشکال نداره بهش فکر نکن اوچولو هم دوفت باج 😔
بابایی گفت حالا نگام کن اوچولو هم نگاش کلد ولی باز سرشو انداخت پایین که ددیی سهیل عصبی با طناب اومد داخل ددیی علی رفت توحموم که خودشو بشوره اوچولو هم لفت پیش ددیی سهیل به ددیی سهیلش گفت ببشید بابایی…
تریسام رایدرز
برای دیدن عکس با کیفیت عالی روی عکس کلیک کنید.
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید