این داستان تقدیم به شما

سلام.اسم من شهره هست و الان اول دبیرستان هستم.یه داداش کوچیک دارم که پنجم دبستان هست.بابام سرگرد نیرو انتظامی هست و مامانم خیاطی میکنه…

این موضوع برمیگرده به سه سال پیش که دوم راهنمایی بودم و داشتم برا امتحان میخوندم.یه پسردایی دارم که دیپلم هست و بعضی وقتا میومد به داداشم ریاضی درس میداد.اون خیلی پررویه و وقتی مامان توی زیرزمین توی کارگاه خیاطی کار میکرد و علی همون پسرداییم هم مثلا اونجا بود میرفت چندتا مسیله میداد به شایان و مثلا بار اول اومد توی اتاقم،ازم پرسید چی میخونم و کنارم دراز میکشید و اول پاش رو مینداخت روی کمرم بعد دستش رو میکرد توی شرتم 

 و منم دوم راهنمایی بودم و از هم کلاسی ام ساناز پرسیدم که میگفت میخواد بکنه تو رو و میخندید و یادم میداد چکار کنم.همیشه علی میومد ده دقیقه دستش رو میکرد توی شرتم و بعد دیگه هر چی میخواستم ببینم کیر چطوریه،میرفت کارگاه مامان.به ساناز گفتم نشونم نمیده و بعد دست مالی میره پیش مامانم توی خیاطی.یهو ساناز گفت واااای فکر کنم مامانت رو میکنه که زدمش و گفتمش گمشو که دیدم گفت برا اونم پیش اومده و دیده پسرهمسایه شون مامانش رو برده توی توالت حیاط و قسم میخورد که مامانم که اومد بیرون شرت و شلوارش زیر زانوش بوده…..من رفتم توی فکر…..یه روز خونه بودم که علی اومد و رفت
 
نیم ساعت به شایان درس داد و باز یواش اومد پیشم و یه خورده خرم کرد و باز دست کرد توی شرتم.منم یه حس خوبی داشتم دیدم شلوارش رو کشید پایین و یه چیز مثل اسپری زد به کیرش و منم تا حالا کیر بزرگ اینجور ندیده بودم و دیدم سرخ شده و بهم گفت بخواب و من خوابیدم و شرتم رو داد پایین و گذاشت لاپام که خیلی خوب بود بعدم یهو رفت بیرون و صدای پاش رو شنیدم داره میره پایین پیش مامان.من یواش رفتم و یواش سرم رو آوردم بالا از لادر که دیدم مامانم دور میز خیاطی میچرخه و علی دنبالش و هی علی میگه عمه صبر کن کارت دارم و مامانم با حال التماس دیدم داره میگه بخدا پریود ام علی.الان صادق(بابام)میاد که بریم بانک و خلاصه علی مامان رو گرفت و باورم نمیشه که اون کون بزرگ که خم شده روی میز خیاطی مال مامانمه و علی هم کیرش رو درآورد و وقتی مامان رو دیدم داره مال اون رو میخوره تعجب کردم و دیدم بعد چنددقیقه سکوت مامان قربون صدقه علی میره و هم رو میبوسن.منم یه جوری بودم.یهو صدای بوق ماشین بابام اومد و من پریدم بالا و دیدم مامان داره شرت میپوشه و قبل اینکه علی بزنه بیرون رفتم توی اتاقم که بابام اومد و از علی درس شایان رو پرسید و بعد ربع ساعت ساناز دوستم اومد و نمونه سوال آورد برام که دیدم مامان و بابا رفتن.
 
ساناز از من یکی دوسال بزرگتر بود ولی با من هم کلاس بود.به ساناز داشتم میگفتم همین پسره پسرعمه منه و تازه میخواستم قضیه مامان رو بگم که دیدم باز علی اومد داخل و یکم با ساناز خوش و بش کرد و هی از ساناز میپرسید و دیدم کنار ساناز نشسته و انگار ساناز ناراحته،تو نگو دست برده دور کمرش و یهو بهم گفت خب پاشو دو سه تا چایی بیار و منم رفتم آشپزخونه و بعد ده دقیقه یه لحظه صدای گریه شنیدم که اومدم چایی آوردم دیدم ساناز سرخ شده و مثل ابر گریه میکنه و هیچی پاش نیست و علی هم روی مبل نشسته و ساناز روی پاشه و از وسط پای ساناز کیر علی بیرونه.منم ترسیدم و حتی فرصت نکردم بگم علی دوستمه و ولش کن،فقط یهو علی فرستادم دنبال کرم مرطوب کننده و منم از ترس رفتم آوردم و ساناز هی منو قسم میداد که نذارم بکنه که علی بهم اشاره کرد بخوابم و خوابیدم و به ساناز گفت شلوارمو در بیاره و تلفنش زنگ خورد و شروع به صحبت کرد که ساناز بهم گفت بخدا کیرش کلفته و پاره میشیم ها…

 
علی روی ساناز خوابید یهو ساناز جیغ زد و پشت سرهم گوزید و گریه و بعد چنددقیقه اروم شد و علی یکم کرد و اومد برا من و یکم لاپایی کرد و باز رفت برا ساناز که در زدن که آیفون رو زدم دیدم بابا مامان رو رسوند.مامان اومد و علی باش رفت زیرزمین که به ساناز گفتم صبح دیدم مامان رو میکرد،ساناز یهو پرید گفت راست میگی،رفتیم پایین و داشتن حرف
میزدن که مامان مانتو رو درآورد و وقتی علی از پشت چسبید به مامان،ساناز گفت همین….گفتم نه که تا سر برگردوندیم دیدیم شلوار رو درآورده و مامان هم یه پاش رو داده بالا و وقتی کیر علی رفت داخل دیدم ساناز دست گذاشت توی شرتش….پارسال اومدم دبیرستان و قدم بلندتر شد و سینه هام ۷۰ شدن و کونم بزرگ شده و چندماه پیش بابام یکماه رفت ماموریت که شایان رو گذاشتیم پیش مامان بزرگم و با مامان و علی رفتیم سه روز کیش.اونجا تخت اون و مامان یکی بود که با تعنه به مامان گفتم که با اخم بهم گفت من عمه اش هستم و خجالت بکش ولی شبها بلند آه و اوه میکرد.حتی روز آخر که حمام بود در رو باز کرد که شرتش رو بدم ولی دید علی پیشم خوابه و نیومد بیرون تا علی از کون کرده منو و وقتی صداش کردم در حمام رو باز کرده رفتم داخل با شرت که دست کشیده به کوسم که خیالش راحت شده،بهش میگم چرا علی رو پررو میکنی….بهم میگه خودت شوهر کردی میفهمی…

 
***
 
الانم یه هفته اس با مامان قهره و صبح ها میاد توی اتاقم که لج مامان دربیاد و این وسط من شدم کون زاپاس و توی دوم دبیرستان کون ام اندازه مامان شده.نمیتونم بهش هم نه بگم.از بچگی عادت شده برام.الان هم علی داره میاد و مامانم رفته با ذوق حمام.شرت منو هم تازه خریدم برده بپوشه.خداکنه پیش من نخواد بیاد که حوصله کون دادن اصلا ندارم.

 
نوشته: شهره

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *