این داستان تقدیم به شما

سلام حامد هستم بیست سالمه.

***

۶ ماه پیش بود که تو اینستاگرام با یه میسترس آشنا شدم به نام شیوا ۲۹ ساله که اهل تهران بود و برده میخواست گفت بچه کجایی گفتم قصرالدشت شیراز و ازم عکس خواست عکسامو براش فرستادم ازم خوشش اومد تنها مشکلمون این بود که من شیراز بودم و اون تهران قرار گذاشتیم و من آخر هفته رفتم پیششون با قطار مهمان پذیر گرفتم تو میدون فردوسی و فردا باهاش قرار گذاشتم قرارمون میدون ولیعصر بود ساعت ۸ شب میدون خیلی شلوغی بود توریست های چینی پسرا و دخترای دانشجو و همه جور آدمی اونجا بود…

ارباب بهم تلفن زد و گفت بیا بالا به سمت سینما خیابون ولیعصرو رفتم بالا رسیدم به سینما وایساده بودم که صدای چنتا بوق شنیدم یه پژو ۲۰۶ صندوق دار سفید تو خیابون با یه خانم برام بوق میزد با استرس رفتم پیشش و گفت حامدی گفتم بله گفت بیا بالا سوار ماشین شدم یه خانم لاِغر اندام با روسری و لباس هنرمندانه باهام دست داد و بهم لبخند زد و گفت خوبی توله کوچولو گفتم ممنون سرورم بوی ادکلنش میومد آدامس میخورد و یه کاریزمای خاصی داشت سیگار گرونشو روشن کرد و میکشید همینطور که باهام حرف میزد دودشو تو صورتم میداد از تجربه هاش زندگیش و برده هاش میگفت دانشجوی هنر بود دستای زیبا لاغر در عین حال قدرت مندی داشت و پوستشم سفید بود.

 
آدامسشو از دهنش در آورد و داد بهم و گفت بیا بخور من آدامس دهنیشو میخوردم رسیدیم بالاخره به خونش ماشینو پارک کرد و رفتیم بالا تو آپارتمان رو در و دیوار اتاقش طراحی هاش و فوتوگرافی هاش به چشم میخورد دستشو گرد تو شرتش و یه پستونک که سرشو گذاشته بود تو کسشو کرد تو دهنم و گفت بخورش منم پستونکو کردم تو دهنم و طعم شوری داشت و لزجیه آب کسش بهش چسبیده بود گفت که میره تو اتاق و من باید خونرو مرتب کنم من شروع کردم به تمیز کردن نیم ساعت بعد اومد و گفت خوبه توله با دستبند دستو پامو بست و همینطور چشمامو شلوارشو در آورد و با کون نشست رو صورتم و گفت بو بکش کونش بوی خاصی میداد عمیق بو میکشیدم و لذت میبرد داشت ماهواره نگاه میکرد یه فشار داد و گوز آرومی تو دهنم و صورتم داد و گفت حامد بخور گوز شیوا رو و منم میگفتم خوردمش کونشو به صورتم مالید و گفت ببوسسوراخ کون سرورمو میبوسیدم بلندم کرد و منو خوابوند به حالت سجده کف اتاق قنبل کردم و دیلدو رو میزون کرد رو کونم…
 
 
قبل اومدن به دستورش کونمو تمیز کرده بودم کف پاشو گذاشت رو سرم و دیلدوی کمری مماس رو سوراخم و آروم کرد تو کونم آی آی میکردم و میگفت نترس عزیزم تموم شد رفت تو کونت شروع کرد به تلمبه زدن و گفت حامد انگشتای پامو بمیک داری کون میدی منم میک میزدم انگشتاتشو که یه ذره مزه عرق میداد و پاهای لاغر و کشیدش با تتلوی گل چه لذتی داشت کون دادن و پالیسی به یه ارباب دختر اون از نوع تهرانی و هنرمند همزمان یه رب تو این حالت منو از کون کرد بعدش کس لیسی کردم براش حدود پنج دقیقه که موهامم میکشید موقع لیسیدن و وسطش منو برد تو حموم و جیش کرد رو صورتم آلتمو میمالید و باهام کف پاش تو دهنم بود مهربونانه تحقیرم میکرد کف پاشو لیس میزدم و میگفت تو چون برده ی کوچولویی هستی باهات مهربونما بقیه ی برده هامو من جر میدم اون شب چن بار تو چن پوزیشن منو از کون کرد و رو موهامم جیش کرد و شلاق زد در کونم و بعد منو برد سینما و با هم فیلم دیدیم …

 
خیلی مهربون شده بود و اصن تو سینما ارباب نبود لبامم تو ماشین بوس کرد شام خوردیم و اومدیم خونه خوابیدیم و صب بلند شدم از خواب ساعت ۷ بود آروم شروع کردم به بوسیدن کف پاش تا بیدار شه بلند شد و نیم ساعت تمام ماساژش دادم و بعد جیش اول صبحشو ریخت رو صورتم تو حموم منو برد با ماشین و تا شب به برگزاری گالری نقاشیش کمک کردم مثه یه کارگر شب اومدیم و بیهشو شدم از خستگی فردا صبش چنبار کسشو لیسیدم کونم گذاشت با شصت پا توکونم کرد تا ارضا شدم و شبش رفتم سوار قطار شدم و رفتم شیراز…
نوشته: حامد پاره پوره

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *