این داستان تقدیم به شما
سلام ب دوستان گلم.
این داستانی ک میخام براتون بنویسم در مورد اتفاقاته واقعیه ک بین من و آبجیم افتاده و تا جایی ک میتونم سعی میکنم همه اتفاقات رو با جزییات کامل واستون بنویسم…
***
من اسمم سعیده بیست و چهار سالمه ی برادر دارم با دوتا خواهر ک هم برادرم زن گرفته هم خواهرام شوهر کردن برادرم و یکی از خواهرام از من بزرگتره یکی از خواهرام از من کوچیکتره. خاطره ای ک میخام واستون تعریف کنم برمیگرده به دو سال پیش و در مورد ابجی کوچیکم مینا هست ک الان بیست سالشه و تازه عروسی کرده ک اون موقعه هیجده سالش بود منم بیست و دو سالم بود
من قدم یک متر و هفتاد و هفته ن زیادم چاقم ن لاغر رنگ پوستم سفیده قیافم بدک نیست دوست دخترام ک خیلی ازم تعریف میکنن ولی نمیدونم راست میگن یا میخوان هندونه بذارن زیر بغلم. در کل از همون دوران دبیرستان دنبال دختر بازی بودم و دوست دختر داشتم و از دختر بازی کردن خیلی خوشم میومد و همه جور سکس کردن با دختر و زن رو تجربه کرده بودم ی جوری بود ک با دوستام سر دوست دختر خوشکل داشتن رقابت میکردم مثلا میگفتم دوست دختر من خوشکلتره باباش پولدارتره و تقریبا از تمام احساسات زنونه دخترها خبر داشتم.
ابجیم هیجده سالش بود ی دختر لاغر سفید با موهای مشکی قدش زیاد بلند نبود قدش حدودا یک و پنجاه پ پنج تا شصت بود خیلی شیطون و ملوس بود در کل چون کوچکترین عضو خونواده بود همه دوسش داشتیم مخصوصا بابام ک خیلی لوسش کرده بود و بیش از حد دوسش داشت خوشکل و تو دل برو بود
بابام هم ک مغازه لوازم یدکیه اتومبیل داره صب تا شب مغازه بعدشم خواب مامانم هم ک چون هر روز صب زود باید بلند بشه ک ب کارهای خونه برسه و صبحونه واسه بابام حاضر کنه شبا با بابام زود میخابیدن.
خونه ما سه تا اتاق خواب داره ک قبلا ک داداشم و ابجی هام عروسی نکرده بودن من و داداشم تو ی اتاق دو تا ابجیم هم تو ی اتاق دیگه ی اتاق هم ک بابا و مامانم بودن.
داستان از اونجا شروع میشه ک من بیست و دو سالم بود حدود شش ماهی بود خدمت رو تموم کرده بودم از وقتی خدمتم رو تموم کردم رفتم مغازه پیش بابام ولی خسته شدم حوصله نق زدنهای بابام رو نداشتم واسه همین دیگه مغازه نمیرفتم و وقتمو ب بطالت میگذروندم عصر ک میشد با دوستام میرفتیم بیرون دنبال کشتن و دختر بازی و رفیق بازی تا شب دیروخ میومدم خونه بعدشم سرم تو گوشی یا پای تلوزیون بودم دیروخ میخابیدم تا لنگ ظهر…
چون تابستون بود ابجیم هم درساش تموم شده بود واسه کنکور میخوند سرش همیشه تو کتاباش بود هیکلش هم اومده بود رو فرم دیگه قیافه اش تقریبا کامل شده بود چنتا خواستگار هم داشت ک من و بابام موافقت نکردیم گفتیم سنش هنوز کمه واسه ازدواج
من چون زیاد دنبال دخترا بودم ی جورایی بد دل شده بودم و رو ابجیم بیش از حد حساس بودم و همه رفتاراش رو مو ب مو چک میکردم از رفت و اومدش از مدرسه تا خونه ک همیشه با سرویس میرفت تا دوستاش و بیرون رفتنهاش ک اجازه نمیدادم تنهایی بخاد جایی بره یا خونه اقوام تنهایی بخواد بمونه یا تنهایی بره خرید یا خونه دوستاش فقط دوستاش میومدن خونه پیشش گوشیش هم مرتب چک میکردم و همیشه تو گوشش میخوندم ک تو دام پسرا نیفته. البته بابام هم همیشه غر میزد ک اینقد این دختر رو تحت فشار نذار ولی گوشم بدهکار نبود درسته ک خیلی نسبت بهش سخت گیر بودم و همیشه جلوش اخم میکردم ک نخواد روش باز بشه با این وجود بازم حس میکردم خیلی دوستم داره
منم چون کار نمیکردم همیشه جیبم خالی بود و دنبال پول تو جیبی بودم و از اونجایی ک بابام خیلی هوای ابجی مینا رو داشت مرتب بهش پول میداد مینا هم ک پول ب هیچ دردیش نمیخورد منم عادت کرده بودم مخ ابجیمو میزدم و پولاش رو ازش میگرفتم اونم چون پول ب دردش نمیخورد و از طرفی میخواست دلمو ب دست بیاره ک باهاش مهربونتر باشم ی کم غر میزد اخرشم پولشو بهم میداد چون میدونستم خیلی تو خونه احساس تنهایی میکنه و بجز خونواده کسی رو نداشت سعی میکردم بعضی وقتا برم پیشش موهاشو ناز کنم بوسش میکردم ک احساس بی کسی نکنه.
ی روز ک میخاستم برم بیرون رفتم تو اتاق مینا تا رو تخت دراز کشیده گفتم مینا چقد پول داری خندید و گفت هیچی ندارم میدونستم داره دروغ میگه معمولا پولاش رو میذاشت تو زیپ کناریه کیفش منم رفتم سر وقت کیفش اونم پا شد اومد با خنده گفت کیفمو بده و کیفش گرفت منم دستشو پیچوندم پشت سرش ی مشت اروم زدم تو شونه اش دلم نمیومد محکم بزنمش گفتم کیفو میدی یا بیشتر بزنم اونم الکی گفت اوی اوی داداش بخدا ایندفعه خیلی درد داشت منم گفتم نصف حقته چون معمولا از این نوع شوخیا ک با مشت میزدمش زیاد با هم میکردیم گفت باشه دستمو ول کن خودم میدمت منم گفتم افرین ابجیه گلم تو خیلی ماهی گفت خبه خبه نمیخاد مخمو بزنی بعد دست کرد تو کیفش ده تومن بهم داد منم خندیدم گفتم از اینکه وظیفه ات رو خوب انجام میدی خوشم میاد اونم گفت باشه بازم میای سراغم خندیدم و رفتم شبا ک برمیگشتم خونه دیروخ بود معمولا بین ساعت دوازده تا یک میومدم خونه ک مامان بابام خواب بودن ی چیزی میخوردم بعدشم یا پای تلوزیون بودم یا میرفتم تو اتاقم سرم تو گوشی بود شب ک برگشتم اومدم جلو تلوزیون رو مبل نمینشستم خوشم نمیومد ی پشتی جلو مبل میذاشتم بهش تکیه میزدم پامم دراز میکردم. پامو دراز کرده بودم لم داده بودم جلو تلوزیون داشتم کانال عوض میکردم ک مینا از اتاقش اومد بیرون در ضمن ب نوع پوشش و ارایشش هم تو خونه هم بیرون خیلی حساس بودم و گیر میدادم سعی میکرد همیشه تو خونه بدنش پوشیده باشه معمولا با ی تاپ استین کوتاه و شلوار دامن هم نمیپوشید ی وقتایی ک چشم منو دور میدید ساپورت نازک میپوشید ک تا منو میدید بدو میرفت عوضش میکرد.
خب بگذریم شب ک برگشتم خونه جلو مبل لم دادم دیدم مینا از اتاقش اومد بیرون گفت داداشی اومدی منم گفتم اهوم گفت چیزی نمیخای گفتم ببین چایی نیست بیاری گفت الان درست میکنم رفت چایی اورد با میوه خودشم اومد کنارم دراز کشید معمولا شبا ک برمیگشتم میومدکنارم سرشو میذاشت رو شونه ام منم موهاشو ناز میکردم با هم کمی حرف میزدیم بعد میرفتیم تو اتاقامون میخابیدیم ی جوری ب ناز کردنام عادت کرده بود منم هیچ حس سکسی بهش نداشتم اون شب هم رفتیم خابیدیم تا چن روز بعدش ک پول نداشتم و میخاستم برم بیرون لباسامو پوشیدم اماده شدم گفتم برم سر وقت پولهای مینا از اتاقم اومدم بیرون تا مینا تو اشپزخونه داره ظرف میشوره منم ی راست رفتم تو اتاقش سروقت کیفش ولی هرچی گشتم پولی تو کیف نبود گفتم این دیوونه پولاشو چیکار کرده خلاصه هرجای اتاق ک دم دست بود و فکر میکردم پولاش رو اونجا گذاشته باشه رو گشتم ولی هیچی پیدا نکردم اومدم تو اشپزخونه گفتم ابجی پولهاتو چیکار کردی گفت ب تو چ فضول گفتم باز حوس کتک کردی گفت ب خدا جیق میزنم منم حرسم گرفت با کف دستم محکم زدم رو باسنش گفتم میدی یا محکمتر بزنمت با ی ادای شیطنت امیزی گفت نمیدم گفتم توله سگ کجا گذاشتیش دوستم پایین منتظره میخام برم نگام کرد و خندید ابروشو برد بالا گفت نوووچ نمیدم خبری از پول نیست منم گفتم باشه نمیخام با حالت قهر اومدم ک از اشپزخونه بیام بیرون دوید گفت داداشی شوخی کردم قهر نکنیا منم محل نذاشتم دستمو گرفت بعد دست کرد تو سوتینش پولاش رو دراورد گفتم توله سگ چرا پولهاتو گذاشتی اینجا منم ک دیگه پولهاشو دیدم دست کردم همشو ازش بگیرم دستشو محکم گرفته بود رو سینه اش منم داشتم سعی میکردم پولاشو از تو دستش درارم گفتم مینا باز محکم میزنمتا گفت اگه محکم نزدی بهت پول میدم منم اروم زدم رو باسنش ی جوری زدم رو باسنش ک وقتی دستم خورد ب باسنش ی کم مکس کردم باسنشو ی فشار کوچیک دادم باسنش خیلی نرم بود مینا هم وقتی زدم رو باسنش انگار ی جوری خوشش اومده بود یهو نگاه تو چشام کرد ی لبخند ک بیشتر ب خنده شباهت داشت بهم زد
بعد نذاشت همه پولا رو ازش بگیرم دوباره ده تومن بهم داد منم پول و گرفتم از خونه رفتم بیرون وقتی برگشتم خونه خسته بودم ی راست رفتم تو اتاقم لباسامو عوض کردم همیشه ی شلوارک میپوشیدم پیرهن هم تنم نبود میخابیدم رفتم ک بخابم دیدم مینا اومد تو اتاق گفت سلام داداشی اومدی منم طبق معمول گفتم اهوم اومد کنارم رو تخت نشست گفت چرا شام نخوردی گفتم با دوستام بیرون شام خوردم میل ندارم گفت چیزی نمیخای واست بیارم گفتم ن اونم طبق معمول اومد سرشو گذاشت رو سینه ام ولی این بار حس میکردم خیلی ارومتر و مهربونتر از همیشه شده قیافه اش هم معصوم و دوست داشتنی تر بود اصلا اثری از شیطنتهای همیشه تو چهره اش نبود فک کنم بخاطر عصر ک باسنشو لمس کرده بودم این حس بهش دست داده بود اومد سرشو گذاشت رو سینه ام دستشم انداخت دور پهلوم خیلی اروم بود منم موهاشو ناز کردم کف دست چپمو میذاشتم رو صورتش اروم رو صورتشو نوازش میکردم دستمو میبردم کنار گلوش رو گردنش بعد انگشتامو میکردم تو موهای پشت گردنش و با دستم موهاشو ناز میکردم دست راستم هم انداخته بودم دور کمرش اروم با انگشتم کمرشو لمس میکردم حس کردم مینا داره محکمتر از همیشه بغلم میکنه و محکم فشارم میده ی پاش هم انداخته بود روی پاهام جوری ک رونش رو کیرم بود کم کم خودشو بهم میچسپوند پاهاشم باز میکرد ک وسط پاهاش بخوره ب پاهام مینا هیچ وقت همچین کارایی نمیکرد اولین بار بود همچین رفتاری میکرد منم پامو کشیدم کنار گفتم پاشو بسته برو بخواب خوابم میاد گفت ن داداشی میخوام بغلت کنم منم گفتم بذار بعدا الان میخوام بخوابم اونم پاشد ی کشیده اروم زد تو لپم و ی لبخند زد بعدم خم شد بوسم کرد رفت خابید منم گرفتم خابیدم تا فردا ک از مامانم پول گرفتم بعدش رفتم سروقت مینا ک از اونم پول بگیرم اخه مینا اوضاع پولیش از من خیلی بهتر بود رفتم تو اتاقش تا جلو اینه نشسته رو صندلی داره موهاشو شونه میکنه تا رفتم تو اتاقش بلند شد شروع کردم باهاش شوخی کردن دیگه عادت کرده بودم میزدم رو باسنش هم خودم خوشم میومد هم وقتی میزدم رو باسنش اون خوشش میومد گفت چیه باز پول میخای منم گفتم پس عاشق روی ماهتم ک میام پیشت و خندیدم مث همیشه زیاد مقاومت نکرد واسه پول دادن پول رو تو دستش گرفته بود گفت اگه محکم بزنی از پول خبری نیست اروم بزن تا پولو بهت بدم…
منم فهمیدم منظورش چیه میخواست اروم باسنشو فشار بدم منم کنارش وایسادم اروم باسنشو فشار دادم همزمان ک باسنشو فشار دادم نفسشو حبس کرد چشماشو بست ی لبخند زد بعد نگام کرد خندید انگار خیلی کیف کرده بود منم چون میدونستم مینا با هیچ پسری رابطه نداره زیاد بهش سخت نمیگرفتم پول رو بهم داد بعد صورتشو بوسیدم رفتم موقعی ک داشتم کفشمو میپوشیدم اومده بود در اتاقش داشت نگام میکرد و میخندید حس میکردم رابطه مون خیلی صمیمی تر از قبل شده دلم میخاست بیشتر پیشش باشم و اذیتش کنم انگار ی جوری عاشقش شده بودم اونم همین حسو بهم داشت منم دیگه کفشامو پوشیدم رفتم بیرون طبق معمول با دوستام بیرون بودم دلم میخواست زودتر برگردم خونه پیش مینا تا با دوستام ول بچرخم هیچی دیگه مثل همیشه تا دیروخ برگشتم رفتم اتاقم لباسامو عوض کردم اومدم عمدا جلو تلوزیون ک مینا بیاد پیشم مینا هم ک صدای اومدنمو شنیده بود اومد بیرون گفت سلام داداشیم منم تا دیدمش لبخند زدم فهمید ک تا دیدمش خوشحال شدم اونم اومد کنارن نشست دستمو گرفت تو دستش گفت خب خوش گذشت منم گفتم ای بد نبود تو چیکار کردی امروز اونم خندید گفت هروز چیکار میکردم منم خنده ام گرفت دستمو کردم دور کمرش ک بیاد تو بغلم بخوابه گفت داداش بذار واسه ات ژله درست کردم بیارم بخور پا شد رفت ژله اورد دوتایی شروع کردیم خوردن منم شروع کردم از ژله تعریف کردن ک خیلی خوشمزه است اونم میگفت نوش جونت داداشیم بعد گفت بذار خودم بذارم تو دهنت گفتم خبه خبه خودتو لوس نکن گفت سعید تو رو خدا گفتم فقط ی دونه گفت باشه بعد ی قاشق گذاشت تو دهنم و خندید منم حسابی کیف میکردم ولی ب روی خودم نمی اوردم اون کم کم میخورد ک من بیشتر بخورم و نگام میکرد منم بعضی وقتا نگاش میکردم تا داره میخنده میگفتم کوفت دختر چ مرگته اونم میخندید میگفت هیچی بخور.
ژله ک تموم شد کنارم نشسته بود منکه دراز کشیده بودم اون سمت چپ من بود منم منتظر بودم بیاد رو شونه ام بخابه ک نازش کنم وقتی اومد تو بغلم انگار بیشتر از همیشه دلم میخواست بغلش کنم و محکم تو بغلم فشارش بدم سرش ک رو سینه ام بود وقتی نگاش میکردم چهره معصوم و دوست داشتنیش دلمو اب میکرد مثل ی بچه خرگوش شده بود سرشو محکم رو سینه ام فشار دادم اونم خودشو بهم چسپوند پاشو انداخت رو پاهام ولی اینبار خوشم میومد ک خودشو بهم بچسپونه همینجور ک بهم چسپیده بود چرخیدم سمت چپ اونم باهام چرخید منم سرمو گذاشتم رو سینه اش سرم ک رو سینه اش بود نرمیش رو با صورتم حس میکردم شروع کردم گلوش رو نوازش کردن گلوش خیلی سفید و پوستش نازک بود دستشو گذاشت پشت کمرم فشار داد یعنی ک بیا بخاب روم منم پاهامو انداختم رو پاهاش دستمو هم سینه اش حلقه کردم نیم تنه خودمو انداختم روش شرو کردم گردنش رو خوردن و صورتشو بوس کردن کیرم تو شورتم شق شده بود ولی چون مایو تنگ پام بود نیومده بود بالا ک مشخص بشه رفته بود بین پام هر کاری میکردم دلم راضی بشه دستمو بکشم بین پاهاش نمیتونستم فقط صورتشو ماچ میکردم و حال جزیی در حد بوسیدن و لاس زدن. عمدا دستمو کردم زیر شونه اش ک بهش بفهمونم دور بزنه و باسنشو بده طرفم ک مینا هم خودش فهمید و چرخید پاهاشو جمع کرد منم اروم رفتم پشتش ولی کیرمو ب باسنش نچسپوندم سینمو چسپوندم ب کمرش محکم بغلش کردم دیدم مینا کونشو داد عقب چسپوند ب کیرم منم پامو جمع کردم خودمو چسپوندم به پشتش ده دقیقه ای تو همین حالت بودیم ک حس کردم مینا خابیده نگاش کردم تا خوابه خیلی معصوم و دوست داشتنی بود صورتشو بوسیدم دستمو کردم زیر گردنش و زیر پاهاش بلندش ک کردم بیدار شد گفت سعید چیکار میکنی گفتم خابت برده بود بلندش کردم بردمش رو تختش خوابوندمش بوسش کردم خواستم برم بخوابم دستمو گرفت گفت سعید داداشی پیشم بخواب منم گفتم بذار فردا شب پیشت میخابم بوسیدمش رفتم خوابیدم فردا ک بیدار شدم رفتم حموم کردم ناهار خوردم رفتم در اتاق مینا تا دراز کشیده سرش تو گوشیه تا منو دید خندید منم رفتم سمتش گفتم چیکار میکنی گفت بازی میکردم گوشیش رو گرفتم چک کردم دیدم شیطونک راست میگه
بوسش کردم ولی بوسه هام عاشقونه تر بودن وقتی بوسش میکردم ی حس عجیبی بهم دست میداد خلاصه دیگه رفتم حاضر بشم ک برم بیرون وقتی اومدم ک برم مینا اومد دوتا ده تومنی تو دستش بود گفت اووووم پول دارم اومدم ک ازش بگیرم بلند گفت مامان نگا سعید اذیتم میکنه و دوید رفت تو اتاقش مامانمم گفت بچه اینقد ای دختر رو اذیت نکن و نق زد منم دنبال مینا رفتم تو اتاقش تا سرپا ایستاده من ک رفتم تو رفتم از پشت بغلش کردم مینا هم اروم وایساد کیرمو کشیدم ب باسنش سرمو از پشت سرش اوردم گردنشو ماچ کردم سینه هاش هم فشار میدادم بعد برگشت خندید پول رو بهم داد بغلم کرد گفت داداشی امشب زود بیا باشه منم گفتم باشه عزیزم و رفتم بیرون ک بودم همش بهونه می اوردم ک زود بریم خونه همش تو فکر مینا بودم و بهش پیام میدادم ک زود برم پیشش خیلی دلم واسش تنگ شده بود همه اش سرم تو گوشی بود با مینا پیام بازی میکردم اصلا ب دوستام توجهی نمیکردم خلاصه هرچی غر زدم فایده نداشت و طبق معمول هر شب دیر وقت اومدم خونه زود در رو باز کردم اومدم تو خونه لباسامو عوض نکردم تا اومدم تو خونه ی راست رفتم تو اتاق مینا رفتم تا ابجی مینا دراز کشیده ی ارایش هم کرده بود ی ادکولن خوشبوی زنونه هم زده بود موهاشو شونه کرده بود ی تیکه جیگر شده بود .دل تو دلم نبود ببینمش تا منو دید خندید منم اومدم پتو رو از روش زدم کنار دیدم با ی شورت و سوتین مغز پسته ای دراز کشیده تا بدنشو دیدم سرم سوت کشید چقد خوشکل و سفید بود خندیدم گفتم توله سگ این چیه پوشیدی خندید گفت اینجوری راحترم منم گفتم توله سگ چقد بدنش خوشکله بعد بوسیدمش گفتم میرم تو اتاقم لباسامو عوض میکنم بهت پیام میدم بیا اونم گفت باشه. رفتم تو اتاقم ی مایو پوشیدم با شلوارک دراز کشیدم رو تخت بهش پیام دادم اونم اومد تا با همون شورت و سوتینه بدنشو ک میدیدم بدنم میلرزید خیلی خوشکل بود سفیدیش مثل ماه میدرخشید..
اوردم خابوندمش رو تخت کیرم شق شده بود خودمو انداختم روش اونم محکم دستشو حلقه کرده بود دورم منم دستمو کرده بودم توی موهای گردنش لبمو گذاشتم رو لبش ک لب بگیرم تا بلد نیست لب بگیره لبشو بسته بود کفتم لبتو باز کن اونم لبشو باز کرد لب پایینشو کردم تو دهنم شروع کردم خوردن محکم مک میزدم و گازش میگرفتم اونم کم کم راه افتاد لب بالاییم رو میخورد خیلی ناشیانه میخورد ولی واسه اولین بار خوب بود هرچی سعی کردم بهش بفهمونم ک زبونشو بکنه تو دهنم تا متوجه نمیشه لبمو از لبش جدا کردم گفتم زبونتو بکن تو دهنم خندید گفت باشه شروع کردم لب گرفتم زبونشو داد تو دهنم دیدم چشماشو بسته داره تند تند نفس میکشه انگار رفته بود تو حس منم گرنشو ناز میکردم و باهاش لب میگرفتم تو حالت نیم خیز رو بدنش بودم نصف سینه ام رو سینه اش بود پامو میکشیدم رو شورتش وقتی پام از رو شورتش رد میشد پف کسش ک برجسته بود میخورد ب رونم لبمو اوردم رو گوشش شروع کردم گوشش رو لیسیدن میگفت نکن قلقلکم میاد چون اولین بارش بود میگفت قلقلکم میاد منم گفتم کم کم عادت ک کردی خوشت میاد لبمو اوردم پایین شرو کردم زیر گلوش رو خوردن همزمان ک گلوش. رو لیس میزدم سینه هاش هم میمالیدم بلند بلند نفس میکشید و چشماشو بسته بود سرمو محکم رو گلوش فشار میداد چنگ میزد تو موهام و مثل مار دور خودش میپیچید منم بیشتر تحریک میشدم بیشتر گلوش رو میخوردم دستمو هم اروم بردم زیر سوتینش با سینه هاش بازی میکردم خودش سوتینشو کشید بالا ک سینه هاش بیفته بیرون اولین بار بود سینه هاشو میدیدم خیلی خوشکل بودن نوکشون صورتی و کوچیک و نرم مثل پنبه سینه هاش زیاد بزرگ نبود ولی خیلی خوردنی بود وقتی گلوشو خوردم خواستم بیام سینه هاشو بخورم گفت صب بده تا سوتینمو درارم منم کمکش کردم سوتینشو باز کرد سینه اش رو تو دستم گرفتم شرو کردم خوردنش با زبونم دور نوک سینه اش رو لیس میزدم خیلی نرم و خوشمزه بودن وقتی میدیدم مینا داره اینجوری حال میکنه بیشتر حشری میشدم همزمان ک سینه هاشو داشتم میخوردم دستمو اروم میکشیدم رو شکمش شکم و پهلوش رو اروم نوازش میکردم همزمان سینه هاش هم میخوردم دستمو بردم پایینتر رو شورتش بعد اروم دستمو رو کسش رد کردم دستمو روی رونش کشیدم …
رفتم تا کنار زانوش اروم دستمو روی رونش کشیدم اومدم تا روی کسش وقتی دستم رسید روی کسش پاشو محکم بست فهمیدم کسش خیس شده نمیخواد ک من بفهمم خجالت بکشه منم عمدا واسه اینکه خجالتش بریزه انگشتمو کردم بین پاش گفتم نگا شیطون خودشو خیس کرده یهو خندید دستتشو گذاشت رو چشماش گفتم عزیزم اینکه خجالت نداره همه خیس میکنن خندید گفت حق نداری اونجام رو نگاه کنی خجالت میکشید ک بخاد بگه کسم میگفت اونجام منم گفتم باشه نگاه نمیکنم خلاصه اول پاشو باز نمیکرد ک انگشتمو رو کسش بکشم چن بار ک کشیدم رو کسش خوشش اومد پاهاشو باز کرد منم از رو شورت انگشت بزرگمو میکشیدم وسط شکاف کسش ک شورتش با اب کسش خیس شده بود دستمو کردم تو شورتش. جوووووون ی کس توپول و کوچیک و نرم ک وقتی دستم بهش خورد دلم اب شد وقتی دستم خورد ب کسش ی نفس عمیق کشید و مکث کرد فهمیدم خیلی خوشش اومده دستمو از وسط لپهای کسش رد میکردم بین شکاف کسش میکشیدمش اروم فشارش میدادم حسابی ک کسشو مالیدم شورتشو اروم کشیم پایین از پاش درش اوردم چرخوندمش ک با باسنش حال کنم وقتی چرخید دیدم ابجی مینا چ کونی داره پاهاشو باز کردم نشستم بین پاهاش و شروع کردم کونشو خوردن تا خواستم کونشو بخورم گفت سعید چیکار میکنی گفتم میخام کونتو بخورم گفت نمیذارم بخوری کثیفه گفتم ب این کون میگی کثیف گفت مریض میشی گفتم اشکال نداره منم شروع کردم خوردنش از بس نرم بود ک مثل ژله میلرزید کونشو باز کردم دماغمو و زبونمو بردم لای کونش شروع کردم لیسیدنش با زبونم سوراخ کونشو لیس میزدم و میلیسیدمش صورتمو میکشیدم رو کونش حوس کردم کونشو گاز بگیرم لپ کونشو کردم تو دهنم ی گاز محکم ازش گرفتم یهو مینا پیچید ب خودش گفت کصافت خیلی دردم اومد بیشعور خخخخ. راست میگفت خیلی محکم گازش گرفتم بعد چرخوندمش طوری ک کمرش رو تخت بود سینه هاش بالا پاشو باز کردم سرمو بردم بین پاهاش شروع کردم کسشو خوردن زبونمو گذاشتم رو کسش زبونمو لای شکاف کسش رد کردم اومدم تا پایین رو سوراخ کسش سوراخ کسشو لیس زدم..
زبونمو گذاشتم رو سوراخ کسش اب کسشو با زبونم اوردم لای کسش کشیدم تا بالا همینجوری ک لیس میزدم همه اب کسش رو همه جای کسش پخش کردم کسشو خیس خیس کرده بودم با زبونم چوچوله کسشو لیس میزدم و محکم فشارش میدم مینا هم خوشش اومده بود ک دارم کسشو میخورم دستشو کرده بود تو موهام سرمو محکم فشار میداد رو کسش لبمو گذاشتم رو سوراخ کسش فشار دادم بعد زبونمو فشار دادم ب سوراخ کسش ک میخورد ب پرده کسش زبونمو میمالیدم ب پرده کسش فشار نمیدادم ک پرده کسش دردبیاده بعد لبمو گذاشتم رو کسش همه اب کسشوخوردم زبونمو گذاشتم لای شکاف کسش اروم کشیدم تا بالا کناره های لپ کسشم لیس زدم کسش داغه داغ شده بود بدن مینا شده بود مثل اتیش و سرخ شده بود کنارش خوابیدم دستشو گذاشتم رو شورتم ک کیرمو لمس کنه گفت وای سعید چقد بزرگه گفتم اره گفت ازش میترسم منم گفتم نشونت نمیدم ک بخای ازش بترسی تو هم نگاش نکن اونم قبول کرد منم خابیدم روش کیرمو دادم بین پاهاش کیرمو رو کسش کشیدم مینا هم خوشش اومده بود محکم بغلم میکرد منم محکم کیرمو بین پاهاش میکشیدم ی جوری کیرمو وسط پاش میکشیدم ک بین شکاف کسش رد بشه و سر کیرم رو چوچوله و سوراخش رد بشه همینجور ک مینا نفسهاش تندتر میشد و بیشتر لذت میبرد منم سرعت رفت و برگشت کیرمو بیشتر میکردم محکم کیرمو بین پاهاش میکشیدم مینا گفت سعید دوست دارم جیق بزنم منم گفتم هیچی نگی الان مامان بابا بیدار میشن اونم خودشو کنترل میکرد کمتر صدا میکرد میگفت خب دلم میخواد واسه ات جیق بزنم گفتم هروقت تنها بودیم جیق بزن بعد سرمو گذاشتم تو گوشش گفتم میخای کیرم بره تو کست گفت اره و محکمتر کیرمو بین پاهاش میکشیدم گفتم دوست داری کیرم بره کجات گفت دوستدارم کیرتو بکنی تو کسم و چشماشو بسته بود و نفس نفس میزد…
منم انگشتمو کرده بودم تو دهنش ک گفت سعید ی جوری شدم گفتم چجوری گفت نمیدونم اونجام ی جوری شد فهمیدم ارضاع شده خندیدم گفتم اورگاسم شدی گفت چیه گفتم بعد بهت میگم بیحال شده بود منم کیرمو بین پاهاش رو کسش کشیدم ابم ک اومد ریختمش رو شکمش میدونستم تا حالا اب کیر ندیده گفتم این اب کیره ی کم انگشتشو زد داخلش گفت عههه کثیفه و دوتامون خندیدیم اب کیرمو با دستمال تمیز کردم کس مینا هم تمیز کردم همش میخندید گفت داداشی عاشقتم و محکم بغلم کرد تا صب تو بغلم بود دو بار دیگه کردمش ولی دلم نیومد بخام کیرمو از عقب بکنم تو کونش میدونستم تا حالا کیر نخورده دردش میاد چند سری بعد ک سکس کردیم کم کم کیرمو کردم تو کونش جوری شده بود ک میگفت سعید کونم میخاره دلش کیرتو میخواد بعد چند بار کردن نشونش دادم چجوری ساک بزنه اولش ک ساک میزد نمیتونست میگفت میخام بیارم بالا ولی کم کم یاد گرفت حرفه ای ساک میزد و کیرمو تا اخر از پشت میخورد.
امیدوارم خوشتون اومده باشه
نوشته: سعید سالیسیلات
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید