این داستان تقدیم به شما

سلام اسمم مجید هست من اهل اصفهانم قدم 175 90 کیلو هم وزنمه 24سالمه داستانی که دارم مینویسم 4 سال پیش اتفاق افتاد…
***
ما خونمون دو طبقه هست اونموقع 20سالم بود طبقه بالاییمون خالی بود یه مدت.یروز یه خونواده از بنگاه اومدن واسه اجاره خونه اومدن خونه رو دیدن که مورد پسندشون شد .دو ماه گذشت که اومده بودن .یه خانواده سه نفری که یه دختر داشتن 18سالش بود یلدا .روز اولی که دیدمش خیلی خوشم اومد ازش خیلی خوش تیپ بود .کلا محوش میشدم وقتی میدیدمش طوری نگاهش میکردم که خودش خجالت میکشید وقتی سلام علیک میکردیم دم در یا تو راه پله میدیدمش خودمو گم میکردم.بابا ی یلدا عسلویه کار میکرد 20روزی یبار میومد اصفهان.خیلی دوست داشتم بتونم دوست بشم باهاش ولی نمیشد تا یه دو ماه دبگه گذشت یروز از کلاس زبان اومده خونه کسی نیست درو روش باز کنن البته بعد فهمیدم کلاس زبان بوده مادرشم پرستار بود دیر میومد خونه کلیدشم تو خونه ول کرده بود.سلام علیک کردیم باهم باز خودمو گم کرده بودم بهش گفتم چیزی شده؟گفت اره کلید ندارم مامانم هم بیمارستانه …

 
 
یه لحظه فکر شومی به سرم زد . خوانواده ماهم رفته بودن محل یه چند روزی که تو باغ سیب بچینن واسه فروش منهم بخاطر اینکه در مغازه باشم مونده بودم .یلدا یه دختر تپل با قد 175 تقریبا سینه هاشم به قدو هیکلش میومد وقتی میدیدمش همش فکر سکس بودم .بهش گفتم یلدا خانم بفرمایبد خونه ما تا مادرتون بیاد گفت اخه مزاحم میشم وقتی اینو گفت فهمیدم خودشم بدش نمیاد چون میدونستم میدونه خونمون کسی نیست چون وقتی مامان اینا رفته بودم به مامان یلدا گفته بودن 4روز نیستن بخاطر همین فهمیدم خودشم بدش نمیاد .درو باز گردم اومد نشست رو مبل گفتم چی میخورید بیارم واستون چایی یا شربت .گفت اقا مجید من سردمه اگه میشه چایی بیارید .منم گفتم چشم .چایی رو با بیسکوییت اوردم تعارف کردم برداشت.بعد گفت خوب شد شما بودین وگرنه نمیدونستم چیکار کنم گفتم خونه خودتونه راحت باشید یلدا جان .بعد یکم بحث زبان انگلیسی کردیم یخامون باز شد یدفه رفتم کنارش بهش گفتم یلدا یه چیزی میتونم بهت بگم گفت بفرما بهش گفتم خیلی دوست دارم از وقتی اومدین اینجا من دیونت شدم که لحظه بهم گفت واقعا یه لحظه تمام بدنم سرد شد گفتم واقعا اره.که بهم گفت منم خیلی دوست دادم ولی نمیتونستم بهت بگم که یه دفعه لبامون بهم گره خود کلی از هم لب گرفتیم فهمیدم یلدا هم دختر شهوتیو خیلی داغیه دستمو بردم سمت سنه هاش میمالیدم اونم خوابید رو مبل و منم همینطور لباشو گردنشو میخوردم اونم حال میکرد …
 
 
بهش گفتم میشه لختت کنم گفت اره عزیزم گفتم دختر چقدر تو شهوتت بالاست گفت کجاشو دیدی منم لباسامو دراوردم بهم گفت بشین دو مبل اومد کیرمو کرد تو دهنش و کلی قربون صدقش میرفت 15سانته بهش گفتم بلند شو گفت پس من چی گفتم بخواب رومبل سرمو نزدیک کسش کردم یه کس تپلو مامانی واسش لیسش میزدم کلی خیس شده بود منم زیاد خوشم نمیومد یه یک دقیقه ادامه دادم خیلی بهش حال داده بود سرو صدا میکرد اخ و اوخش بلند شده بود بعد بهش گفتم جلو مبله زانو بزن میخوام بکنمت که گفت از عقب گفتم اره گفت درد داره مجید گفتم با من اعتماد کن رفتم کرم اوردم زدم به کیرم یکمم سوراخ کونشو چرب کردم چه کون تپلی داشت با سوراخ قرمز خوشکل سر کیرمو گزاشتم رو سوراخش یهو سرشو برگردوند گفت یواش گفتم چشم یواش یکم سرشو دادم تو دردش گرفته بود یزره یزره عقب جلو میکردم تا جا باز کنه یزره حس کردم جا باز کرده بدونی که بهش بگم محکم کیرمو تا ته کردم توش …
 
دادش رفته بود هوا .میگفت بیشعور در بیار درد داره منم محل نزاشتم اگه درش میاوردم دیگه نمیزاشت یکم نگهش داشتم بعد عقب جلو کردم خیلی درد داشت که بازم تلمبه زدنو ادامه دادم دردش به لذت تبدیل شده بود و کلی قربون صدقه میرفت و اخو اوخش درومده بود همینطور که تلمبه میزدم سینه هاشو با یه دستم گرفته بودم با دست چپم کسشو میمالیدم کیرم داغ شده بود یلدا هم تو اوج لذت بود که ابم داشت میومد گفتم چیکارش کنم گفت بریز توش منم تا قطره اخر ریختم توش زانو هم زده بودم پاهام شل شده بود دیدم یلدا هم لرزید فهمیدم ارضاع شده کیرمو دراوردم اونم برگشت یه لب حسابی ازم گرفت گفت خیلی دوست دارم من گفتم خیلی دوست دارم . بعد این چهار سال هنوز رابطه داریم امیدوارم از داستان خوشتون اومده باشه موفق باشید

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *