این داستان تقدیم به شما

سلام .

داستان من (مسعود) و سعید از زمان دبیرستان شروع شد. من و سعید هر دو پسرهای درس خون بودیم و همه به ما احترام میذاشتن کسی با ما کاری نداشت. از مدیر و معلم و معاون همه بعنوان دانش آموزای خوب یاد میکردن. چند ماهی از دوستی ما نمیگذشت که احساس کردم سعید خیلی زیادی به من توجه میکنه و برای من کارایی رو میکنه که من ازش انتظار نداشتم و اصلا به این که یه پسر میتونه انقدر یه پسر دیگه رو دوست داشته باشه فکر نمیکردم …

تا اینکه این ابراز علاقه بیشتر شد برام کادو میخرید برام یادداشتهای عاشقونه مینوشت و بهم میداد . من از سعید خشگلتر بودم ولی خودش هم از من توپر تر بود هم چشمای قشنگی داشت ولی سبزه بود و من سفید بودم .سعید اصولا پسر مذهبی ای هم بود و من برای همین اصلا به این فکر نمیکردم که بخواد ما با هم رابطه داشته باشیم.بعد از یه ماهی که گذشت که ما باید یه کار کلاسی به معلممون تحویل میدادیم و بعدش باید تو کلاس کنفرانس هم میدادیم به من گفت بیا خونمون تا کارا رو بکنیم .منم قبول کردم و عصر بعد از مدرسه رفتم خونشون.اولش همه چی معمولی بود به کارامون رسیدیم و اونروز فقط موقع خداحافظی دست منو گرفت و بغلم کرد و منو بوسید .یه مقدار ناراحت بود پرسیدم چیزی شده سعید گفت خیلی تنهام و به خاطر شرایطی که دارم(مادرش چند سال پیش فوت شده بود و پدرش هم سپاهی بود و به شدت خشکه مذهب)کسی بهم توجه نمیکنه و از وقتی با تو آشنا شدم خیلی بهت احساس نزدیکی میکنم.

یه کمی دلداریش دادم و رفتم. بعد از اون به بهانه های مختلف وقتی با هم تنها میشدیم دستامو نوازش میکرد صورتمو میبوسید تا اینکه دیگه جسور تر شده بود و من از کاراش تعجب میکردم البته لذت هم میبردم چون تو سن بلوغ بودیم و واقعا هم تحریک میشدم هر چند که اوایل اصلا به فکر کردنش نبودم.دوباره یه کاری پیش اومد که قرار شد برم خونشون.اونروز وقتی رفتم خونشون واقعا یه جور دیگه بود .همش میخواست خودشو به من بماله تا این که یهو گفت مسعود یه چیزی میخوام بهت بگم گغتم بگو گفت لباتو خیلی دوس دارم و میخوام بخورمشون ، اینو گفت و بدون معطلی اومد لباشو گذاشت رو لبام منم اولش بدم اومد ولی خب بعدش خوشم اومد لذت میبردم .شروع کرد خوردن لبام من واقعا داشتم تحریک میشدم و اونم با حرص لبامو میخورد که دیگه پسش زدم و گفتم سعید کافیه.ولی اونروز حالش عجیب بود دستشو گذاشت رو کیرم ، منم که تحریک شده بودم کیرم بزرگ شده بود و اونم شروع کرد به مالیدنش گفت میذاری درش بیارم گفتم برای چی اخه ؟ گفت نمیدونم مسعود ولی بهش نیاز دارم ،قبول کردم و کمربندمو باز کرد و شورتمو کشید پایین و کیرمو در اورد تا دیدش کلی ذوق کرد.من از این ذوق کردنش متعجب بودم پرسیدم چی شد؟گفت خیلی از اون چیزی که فکر میکردم بزرگتر و خشگلتره و شروع کرد به مالیدنش و میخواست بخوردش که من گفتم سعید خیلی تمیز نیستا که اونم گفت اشکالی نداره و سر کیرمو گذاشت تو دهنش شروع کرد به خوردن و منم حسابی تحریک شده بودم و اروم ناله می کردم و از یه طرف عذاب وجدان داشتم و هزار تا فکر تو سرم بود که چرا سعید با وجود اینکه انقدر مذهبیه ولی داره این کارا رو میکنه…

اولش فکر کردم که فقط میخواد از من سوء استفاده کنه و بعدش خودمو بکنه ولی اینجوری نبود و واقعا به من احتیاج داشت. همینجوری که داشت کیرمو میخورد معلوم بود که واقعا داره اونم از این کار لذت میبره و بعد چند دقیقه خوردن از دهنش درش اورد و اومد تو بغلم و ازم عذر خواهی کرد که شاید ناراحت شده باشم و مدام گردنمو میبوسید .من به گردنم خیلی حساس بودم و تا لباش خورد به گردنم به شدت تحریک شدم ولی من نمیخواستم مجبورش کنم که باهاش سکس کنم و میترسیدم که اگه من ازش درخواست کنم ازم ناراحت بشه خب منم بهش علاقه مند شده بودم و دوسش داشتم ولی با خودم گفتم اگه ازم خواست سکس کنیم باهاش سکس میکنم که اونم با خجالت گفت سعید ازت یه چیزی میخوام قول بده ناراحت نشی گفتم بگو ، گفت میشه با هم سکس کنیم ، منم که واقعا تحریک شده بودم و منتظر همین حرفش بودم گفتم باشه ولی میترسم ازم ناراحت بشی ولی گفت نه خودم ازت میخوام . منم قبول کردم . اول خودش لخت شد .اصلا باورم نمیشد یه کون خوش فرم ونرم و بدون مو و یه مقدار سبزه ای داشت که بیشتر از قبل تحریکم کرد ولی کیرش خیلی خیلی کوچیک بود شاید به 10 سانت هم نمیرسید ، اومد جلو منو لخت کرد من سینه هام مو داشت و این موها خیلی اونو تحریک کرد و این کاملا مشخص بود وقتی منو لخت دید ، دوباره اومد شروع کرد کیرمو خوردن و لیس زدن منم دست پاچه بودم ، گفتم بسه سعید برگرد گفت نه مسعود میخوام ببینمت وقتی منو میکنی رفت یه بالشت اورد گذاشت زیر کمرش و به کمر خوابید به منم گفت توی کشو روغن بادوم هست بردار . منم بر داشتم و کونشو چرب کردم . ..

واقعا کونش محشر بود صاف صاف وقتی لیزش کردم عینه ژله کونش تکون میخورد و گفت مسعود زود باش دیگه طاقت ندارم منم کیرمو گذاشتم روی سوراخش و مالیدم به سوراخش تا بیشتر تحریک بشه و بدنش و عضلاتش شل بشه و دردش نگیره کیر من تقریبا کلفت بود و حدودا 16 سانتی میشد اروم سر کیرمو فشار دادم به سوراخش چون خیلی چربش کرده بودم سر کیرمو لیز خورد تو سوراخش سعید مدام کیرشو میمالید و دستش دور سوراخش بود که کیر منو تو کونش بیشتر حس کنه و چشماشو بسته بود ازش پرسیدم دردت نمیاد سعید که گفت نه زیاد و ازم خواست زودتر همشو بکنم تو کونش . چشماشو باز کرد و سرشو اورد بالا و گفت بکن مسود تو رو خدا بکن . منم اروم اروم کیرمو فرو میکردم تو کونش هر جا میدیدم داره بهش فشار میاد دست نگه میداشتک تا اروم بشه و کیرم جا باز کنه و دوباره شروع کردم فرو کردن تا همه کیرم رفته بود تو کونش واقعا صحنه ی لذتبخشی و باور نکردنی ای بود برام پاهاش گرفتم بالا و شروع کردم عقب جلو کردن تو کونش و اونم فقط ناله می کرد و صدای خوردن رونم به کونش خیلی تحریک کننده بود سعید داشت لذت میبرد سعید مدام ناله می کرد و دستش هر چند ثانیه یه بار میورد نزدیک یوراخشو دست میمالید به کیر من چند دقیقه همینجوری کیرمو تو کونش عقب جلو مبکردم که گفت سعید کمر درد گرفت بهش گفتم برگرد و چار دست و پا بشو .

برگشت و سرشو گذاشت زمین .منم پاشدم رفتم پشتش و کیرمو که دیگه لیز لیز بودو کردم تو کونش و کیرمو عقب جلو میکردم که دیگه داشتم ارضا میشدم و تند تر تلنبه میزدم تو کونش . تو همین حال که صدا و خوردن پاهای من به کون سعید تئ کل اتاق پیچیده بود سعید یهو یه اه بلند کشید و سوخ کونش به شدت تنگ شد و ارضا و شد آبشو ریخت رو زمین منم با این حالش بیشتر تحریک شدم و منم ارضا شدم و کیرمو در اوردم و آبمو ریختم رو کمرش جفتمون تو اوج لذت بودیم . من دستمال اوردم آب رو کمرشو پاک کردمو تو بغل هم خوابیدیم یه چند دقیقه . سعید شروع کرد به اشک ریختن و ازم معذرت خواهی میکرد که منو مجبور کرده گناه کنم . گفتم اشکالی نداره سعید منم تو رو دوس دارم ازش ناراحت نیستم. اونروز تموم شد و این ماجرا دیگه شده بود هفته ای چند بار و ما بدجوری به هم عادت کرده بودیم . تا اینکه اون به اصرار پدرش و عموهاش رفت حوزه …

خیلی ناراحت بود که از هم جدا میشیم. ولی من بهش قول دادم همیشه باهاش باشم.وقتی من دبیرستانمو تموم کردم اون ازدواج کرد . شب قبل عقدش به من پیام داد که قول بده بعد ازدواجم هم با من رابطه داشته باشی منم قبول کردم .و الان هم که 25 سالمون شده با هم رابطه داریم و لذت میبریم.

نوشته: مسعود

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *