این داستان تقدیم به شما

سلام . علی هستم از قم بیست پنج سالمه لاغر هستم با قیافه معمولی …

***

من یه کاره جدید راه انداختم با دوستم حسن و یکسالی با هم کار کردیم ولی بخاطر شرایطه بد بازار باعث شد کارمونو جمع کنیم . چند شبی از تمام شدنه شراکتمون گزشته بود ساعته دوازده شب یه اس اومد رو گوشیم دیدم نوشته چرا دست از سر شوهر من بر نمیداری چرا نمیزاری بیاد خونه و من در جوابش نوشتم شما که خودشو معرفی کرد همسره حسن هست و شروع کرد به توهین کردن وقتی یه کم اروم شد من توجیحش کردم که چند شبه شوهرشو ندیدم اول باور نمیکرد چون میگفت حسن هرشب ساعته دو میاد خونه میگه پیشه علی هستم . خلاصه از لحاظ روحی خیلی بهم ریخته بود و منم اون روزا اصلن بفکر سکس باهاش نبودم اسمشم ستاره بود و حدود یکماه هرشب باهم اس میدایم و چون خیلی از نظر روحی خلع داشت و منم کمکش میکردم که حالش خوب بشه و حتی میخواس خودکشی کنه که با کلی هرف زدن قانع کردم اینکارو نکنه …

چندماهی گذشت و شرایط طوری شده که ستاره بدونه اینکه صدایه منو بشنوه خوابش نمیبرد خیلی بهم وابسطه شده بود تا اینکه یه شب با این سایته لعنتی اشنا شدم و فکرهایه شیطانی رفت تویه سرم و یواش یواش هرفهایه سکسی باهش شروع کردم به زدن و متوجه شدم حسن ماهی یبار میکنتش و ارضا هم نمیکنتش فقط میاد میکنه توش ابشم که میاد دیگه محل به ستاره نمیزاره و میخوابه . دوستان اینو جدن متوجه شدم که ستاره خانم محجبه من تا حالا دوست پسر نداشته حتی قبله ازدواجش . خلاصه یه شب که حسن شب کار کارخونه بود به بهانه هرف زدن و اروم کردنه ستاره رفتم خونش و ستاره با پوشش کامل اومد جلوم که هم قد هم بودیم دوتامون ۱۷۵ بودیم منو بغل کرد و سرشو گزاشت رو شونم و شروع کرد گریه کردن و منم نوازشش میکردم تا اروم شد وقتی منو بغل کرده بود متوجه پستونهایه بزرگش شدم و وقتی اروم شد رویه مبل نشستیم و من شروع کردم دست زدن به سینه هاش که اجازه نمیداد هرکار میکردم خلاصه رفتم تو فاز خر کردنش که ما دوتا برا هم هستیم و عاشقه هم هستیم و…

 
یواش یواش شروع کردم از لپاش بوس کردن و اونم دیگه احساسی شده بود و ممانعت نمیکرد . ولی دو ساعت پیشش بودم هرکار میکردم اجازه نمیداد چادرشو از سرش دربیارم . یه لحظه لباشو کردم تو دهنم شروع کردم به مکیدن یه چند ثانیه که مکیدم دیدم ستاره خانم چشماشو بست و دیگه انگار تو فضا هست فهمیدم نقطه ضعفش لباش هست و چون خیلی وقت بود سکس نکرده بود کاملن حشری داشت میشد دستمو گزاشتم رو پستوناش هم لب میخوردم هم ممه هاشو میمالیدم یه لحظه نگاه کردم دیدم ستاره کاملن از خود بیخود شده و هیچ کنترلی از خودش نداره و کاملن شهوتش زده بود بالا و رو مبل خوابوندمش و دیگه چادرش افتاده بود و یه تاپ قرمز با یه شلوارک قرمز تنش بود ممه هاشو دراوردم اینو بگم که همه اینکارا رو که میکردم یسره داشتم لباشو میخوردم در حینه خوردن هرکار میکردم دیگه ممانعت نمیکرد . ممه هاشو دراوردم نمیخوام قسم بخورم ولی باور کنید ممه به این بزرگی ندیده بودم واقعن محشری بود اونقدر بزرگ بود که بعدها بهم گفت کرست سایزش خیلی کم پیدا میشه وقتی ممه هاشو دراوردم شروع کردم به خوردن یه حالی داشتم که نگو وجدانن همه سرم بینه توتا ممه هاش میشد فرو کنی یه نیم ساعتی فقط میخوردم لب و ممه هاشو طوری که یکی دوبار ارضا شد دیگه وقته این بود برم سر اصله مطلب که کس و کونش بود شلوارکشو در اوردم ریحانه هیچ کاری نمیکرد فقط دراز کشیده بود چشماشو بسته بو فقط آه ناله میکرد برام مهم نیس این خصوصیاته بدنه ستاره رو که میگم باور میکنید یا نه ولی وقتی شلوارکو کشیدم پایین کسشو دیدم نزدیک بود قلبم وایسه از بسکه قشنگ بود …
 
 
کسش مثله یه کلوچه بزرگ قلیده بود بیرون و خودنمایی میکرد یه کس خوش استیل و بیمو و خشگل وای خدا این همه چیز بهش تمام بود فرشته ای بود برا خودش فقط از لحاظ صورت زیاد خوشگل نبود من از خوردنه کس بشدت تنفر داشتم ولی اونقدر کسش خوشگل و صاف بود که داشتم دیونه میشدم راحت به اندازه سه چهار سانت قلیده بود بیرون از وسطه پاهاش و منم با اینکه بدم میومد شروع کردم به خوردنه این ناز نازی اولش بد میخوردم ولی و قتی بهش نگاه میکردم که چقدر خوش استیله کوسش دیوانه وار افتادم بجونشو خوردمش دیگه ستاره التماس میکرد بکن توش و من فشار دادم تو کسش دوستان من کیرم بزرگ نیست فقط ۱۵ سانته ولی قطرش بدک نیست وقتی میکردم توش اونقدر تنگ بود که انگار ده ساله نداده من فکر میکردم کیره من از همه کوچیکتره ولی ستاره بهم گفت سه برابره کیره حسنه میگفت کیرش خیلی کوچیکه . احساس میکردم پوسته کیرم داره کنده میشه از بسکه کوسش تنگ بود و منم که تو سکس حرفه ای هستم یه چندباری ارضاش کردم و ابمو ریختم داخله کسش و همون شب مجبور شدم برم داروخانه و قرص اورژانس براش بگیرم . اونشب تا صب از عذاب وجدان خوابم نبرد و خیلی حالم بد بود ولی چندبار دیگه که رفتم پیشه ستاره برام عادی شد و یه دوسالی که باهم بودیم هفته ای دوبار میکردمش و فقط اینو میدونم که من کس یه سوپر استارو میکردم …
 
***

 
الان چندماهه  دیگه ازش خبر ندارم .
 
 
نوشته: علی

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *