این داستان تقدیم به شما
سلام اسم من ارسلانه ، بچه خیابون ظهیرالاسلامم الان 55 سالمه ولی می خوام یه خاطره از سال 56 رو براتون تعریف کنم…
***
خونه ما توی ظهیرالاسلام دو طبقه بود ( هنوز هم همونجا میشینم و خونه هم همونطور باقی مونده ) و پدرم طبقه بالاش رو می داد کرایه تا کمک خرجمون باشه ، یکسال یه وکیل دادگستری که با زنش تنها زندگی می کردن خونه ما رو کرایه کردن ، وقتی اومدن قرارداد بنویسن من دیدم زنه خیلی سفیده و لهجه عجیبی هم داره واسه همین به اون آقاهه گفتم خانم شما ارمنیه ؟ یارو خندید و گفت نه پسرم خانم من لهستانیه و بعد اضافه کرد زمان جنگ جهانی دوم یه عده سه چهار هزار نفری از مردم لهستان از طریق روسیه میان ایران و پناهنده میشن که آلمانیها نکشنشون و این خانم من هم یکی از اونهاست ؟ آقا زنه عجب چیزی بود ، قد متوسطی داشت با یه هیکل گوشتی ولی پستوناش خیلی بزرگ نبود و چه بوی عطر و عبیری هم می داد ، هیچی دیگه پدرم خونه رو بهشون کرایه داد و اونا اثاثشونو کشیدن و آوردن اونجا …
سه ماه بعد یارو وکیله سکته کرد و مرد ، زنش بعد از چند روز به بابام گفت اجازه می دید من همینجا تنها بشینم ؟ کرایه اتونم میدم و پدرم هم موافقت کرد ، یکماه بعد یه روز زنه که اسمش لولا بود اومد به مادرم گفت آبگرمکن خراب شده و مادرم منو فرستاد که ببینم می تونم درستش کنم یا نه ، من رفتم بالا و دیدم آبگرمکن چیزیش نیست و سالمه ، به زنه گفتم لولا خانم این که سالمه ، لولا گفت خوب اگه خراب بود چقدر طول می کشید تا درستش کنی ؟ گفتم شاید یکساعت ، لولا تا اینو گفتم منو بغل کرد و شروع کرد به مکیدن لبهام و بعد گفت پس می تونی یکساعت با من باشی ، من اولش ترسیدم آخه لولا چند سال از مادرم هم بزرگتر بود و منم فقط پونزده سالم بود ، لولا حدود پنجاه سالی داشت خیلی هم سکسی بود ، یه لباس خونگی سرهمی پوشیده بود و زیرشم هیچی تنش نبود ، من هیکلم ریز بود ، بلندم کرد و خابوندم روی زمین و لباسشو زد بالا و کوسشو گذاشت دم دهم من و گفت بخور کوسمو ، من ترسیدم و خواستم در برم که یه سیلی زد تو صورتم و گفت بهت میگم کوسمو بخور وگرنه می کشمت.
من هم شروع کردم به مکیدن کوسش ، یخورده که خوردم لولا شروع کرد به آخ و اون کردن و کوسشو بیشتر به دهنم می مالوند ، آب کوسش همه صورتمو خیس کرده بود ، یهو بلند شد و شلوار منو از پام در آورد و لباس خودشم کند انداخت کنار و منو کشید روی خودش و داد زد کیرتو فرو کن تو کوسم و منم کردم ، واااااااااااااااااااای چقدر نرم و گرم و خیس بود ، شروع کردم به تلمبه زدن و هنوز ده ثانیه نشده بود که آبم اومد ، تموم بدنم داشت می لرزید ، لولا همونطور منو روی تنش نگر داشت تا لرزیدنم تموم شد بعد منو برد تو حموم و کیر من و کوس خودشو شست و دستمو گرفت و دوباره آورد خوابوندم روی زمین ، کیر من خوابیده بود ولی لولا شروع کرد به ساک زدن و اینقدر کیرمو میک زد تا بازم راست کردم و بعد بازم منو کشید روی خودش ، ایندفعه دیگه آبم زود نیومد و اینقدر تو کوسش تلمبه زدم تا لولا هم ارضا شد و آبش اومد …
***
دردسرتون ندم لولا دوازده سیزده سال مستاجر ما بود تا بالاخره اواخر دهه شصت تصادف کرد و مرد و در تمام این سالها هفته ایی دو سه بار می کردمش (البته باید بگم اون منو میکرد) هر بار بهتر از دفعه قبل.
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید