این داستان تقدیم به شما
این داستان در مورد بیغیرتی من و گاییده شدن زنم به دست فاکر خودمه. پس از اولین باری شروع میکنم که دوست جدیدم، تام بردلی، منو به اتاق خودش تو یکی از بهترین هتلا دعوت کرد و یه سری داستانا پیش اومد که منجر به سکس ما شد و منم به تمایلات بیغیرتیمم پی بردم و اعتراف کردم که بدم نمیاد زنمو جلو چشمم بگاد. از اون سفر کاری که به سکسمون ختم شد ماه ها میگذشت و حداقل هفته ای یکبار با تام رابطه داشتم و اونم هربار بیش از پیش اصرار میکرد که زنمو براش جور کنم. درسته که اینو اولین بار خودم بهش پیشنهاد کرده بودم ولی از طرفیم مطمئن بودم که محاله زنم به همچین چیزی تن بده…
***
من 36 سالمه و از همه لحاظ معمولی هستم و حدود 8 سالی از ازدواجم با جولیا میگذره. جولیا یه زن 34 ساله است با قدی حدود 167-168 و وزنی حدود 60 کیلو. اون یه زن سبزه ی جذاب و با چشمایی سبز رنگه که علیرغم شیردادن به دوتا بچه، کمر باریک و سینه های خوش فرم سایز هشتادش اونو به زنی با هیکلی بی نظیر تبدیل کرده بود و طول 8 سال زندگی مشترکمونم سکس های بی نظیری رو تجربه کرده بودیم؛ چون با وجود کیر کوچیک و زود انزالیم همیشه تونسته بودم جولیا رو با خوردن کسش و امثاله ارضا کنم، هرچند که موقع لیسیدنش مجبور میشدم آب خودمم که از کسش بیرون میریزه رو لیس بزنم. ممکنه بگید که با همچین اوضاعی طبیعتا خودش باید از سکس با یه کیر درست و حسابی استقبال بکنه ولی مشکل اینجا بود که زمانی که من با جولیا ازدواج کردم باکره بود و اساسا تجربه ای نداشت که متوجه سکس افتضاحمون بشه و از همینم کلی متشکر بود و از ارضا شدنش کلی خر کیف میشد. و بخاطر همینا بود که بعید میدونستم اصلا به عمرش حتی یه عکس یا فیلم سکسی هم نگاه کرده باشه چه برسه به اینکه بخواد در مورد سکس با مرد دیگه فکرم بکنه! پس من مجبور بودم راهی رو پیدا کنم تا بدون اینکه از چشمش بیفتم اونو مشتاق به سکس با یه مرد دیگه بکنم.
یه سری تو یکی از سفرای کاریم چنتا برگه تو اتاق هتلم پیدا کردم که ظاهرا مال نفر قبلی بود. اولش اهمیتی ندادم تا اینکه بعدا متوجه شدم داستان سکسیه و همونجا بود که یه فکری به ذهنم رسید و نگهشون داشتم و در طول مسیر برگشتم همشو خوندم. البته موضوعاتشون چندان چنگی به دل نمیزد ولی همینم برای پیاده کردن نقشم کفایت میکرد. پس به محض اینکه رسیدم خونه، اونا رو به این امید که زنم موقع مرتب کردن وسایلم پیداشون کنه توی کمد لباسام گذاشتم. تا اینکه بالاخره چند روز بعد موقع خواب ازم در مورد برگه هایی که توی کمدم پیدا کرده بود سوال کرد.
– اد من امروز یه سری کاغذ توی کمد لباسات پیدا کردم و خواستم ببینم که به درد میخوره یا بندازم بره که وقتی یه قسمتشو خوندم، باورم نشد که همچین چرت و پرتایی رو بخوای بخونی.
– میبخشی عزیزم. خودمم اصلا دوست نداشتم ببینیشون. راستش خودمم اینارو سر آخرین سفرم توی اتاق هتل پیدا کردم که خوندم و اولش مثل تو باورم نشد که همچین داستانایی وجود داره.
– بگو ببینم، واقعا از خوندن این مزخرفات لذت میبری؟! یا وقتی در موردشون فک میکنی خودتو جای اونا میذاری؟! یعنی دیگه سکسمون بهت حال نمیده؟!
واقعا انتظار همچین برخورد بدی رو از جولیا نداشتم و واسه همینم سعی کردم هرچه سریعتر ماجرا رو ختم به خیر کنم.
– بببن عزیزم من اینارو پیدا کردم نه اینکه خودم برم دنبالش و گیر بیارم و فقطم چنتا از داستاناشو خوندم. ضمن اینکه اینا برام فقط جنبه ی سرگرمی دارن و اصلا اگه خوشت نمیاد دور میریزمشون.
– نه عزیزم نیازی نیست. اگه از همچین مزخرفاتی خوشت میاد میتونی نگهشون داری. فقط از جلو دست و بال من گم و گورشون کن.
شانس اورده بودم که اون داستانایی رو که خودم توی سایتا میخوندمو پرینت نگرفتم وگرنه اگه اونا رو میدید که گردنمو میشکست.
علی ای حال سر و ته قضیه رو هم آوردیم. ولی خب حداقلش این بود که تونسته بودم اونو با اینجور چیزا آشنا بکنم. اون برگه هارم یه جا توی کمدم قایم کردم؛ چون اگه یه بار دیگه پیداشون میکرد دهنم اسفالت بود. حدودا سه هفته ای از اون ماجرا گذشته بود و منم دیگه تقریبا بیخیالش شده بودم که یه صبح شنبه جولیا با بچه ها رفته بود خرید و منم رفتم سراغ داستانا تا یه جق مفصلی بزنم که متوجه شدم کمی جابجا شدن و بعضیاشونم یه جورایی تا خوردن. خب راستش من اونا رو خیلی عالی قایم کرده بودم و محال بود کسی بتونه اتفاقی پیداشون کنه مگه اینکه به قصد پیدا کردنشون حسابی گشته باشه و همین منو مصمم کرد که شب موقع خواب کمی کرم بریزم.
– عسلم اون برگه هایی رو که بخاطرش از دستم ناراحت شده بودی و ازم خواستی قایمشون کنم رو یادته؟! راستش امروز دوباره سراغشون رفتم ولی حس کردم که کمی جابجا شدن. راستشو بگو خونده بودیشون یا نه؟!
جولیا از خجالت سرخ شد. پتو رو کشید سرش و زد زیر گریه. آروم سمتش قل خوردم تا بهش بگم که همه چی مرتبه.
– ادوارد من واقعا متاسفم. واقعا منظور خاصی نداشتم. از اونجایی که کیر تو اولین و آخرین کیری بود که به عمرم دیده بودم، دیدن عکس اون کیرا برام جالب بود. از طرفیم وقتی دیدم که از اینجور چیزا خوشت میاد، سعی کردم که علتش رو بفهمم و تو زندگیم پیاده کنم تا بتونم از همه لحاظ راضیت بکنم. ولی اعتراف میکنم که واقعا از خوندن بعضیاشون لذت بردم و حسابی حشری شدم.
– خببب حالا بگو ببینم از کدوما بیشتر خوشت اومد؟!
– به نظرم جذابترینش در مورد مردی بود که کیر کوچیکی داشت و از سکس زنش با بقیه لذت میبرد که خوندنش حسابی حالیم به حالیم کرد.
– عزیزم اصلا نیازی نیست که خجالت بکشی یا ناراحت بشی. به شخصه هم نمیتونم منکر شم چقدر خوشحال شدم که از خوندن داستانا لذت بردی و امیدوارم که این ماجرا رنگ و بوی جدیدی به سکسمون ببخشه.
در طول هفته های بعد هم همچنان به حرف زدن در مورد مسایل بیغیرتی و اینجور چیزا ادامه دادیم و جولیا هم دیگه خیلی راحت و منطقی با این مسئله برخورد میکرد. کمی بعد رابطمونو ارتقا دادیم و به راحتی در مورد جایگزینی افراد دیگه حرف میزدیم. مثلا موقع گاییدن جولیا میگفتم که در اصل یکی از دوستام داره میگادت و وقتیم کسشو میخوردم تا ارضا شه، تصور میکردیم که این آب دوستمه که داره از کسش بیرون میزنه. البته اوایل ماجرا از فرد خاصی اسم نمی بردیم و صرفا به گفتن دوستم و دوستت کفایت میکردیم تا اینکه کم کمک از افراد هم اسم بردیم و از اونجایی که تام و همسرش از صمیمی ترین دوستای خونوادگیمون شده بودن و خود تام هم هیکل و قیافه ای فوق العاده داشت، یکی از اولین کسایی بود که تو سکیمون ازش اسم بردیم و بعد اونهم دائما ازش یاد میکردیم تا اینکه یه شب جولیا داستانی رو تعریف کرد که باعث شد به هدفم یه قدم نزدیک تر بشم.
– یه سری که مهمونی گرفته بودیم و دنیس، همسر تام، هم بود و از قضا حسابیم مست کرده بود، از کیر کلفت و 20 سانتی تام و اینکه بعضی وقتا واقعا کسش گنجایشش رو نداره حرف زد که باعث شد حسابی آمپر بچسبونم.
– عسلم اگه دوست داشته باشی میتونم فانتزیات در مورد تام رو به حقیقت تبدیل کنم!
– ولی آخه ادی یعنی واقعا میتونی تصور کنی که بهترین رفیقت باهام سکس کنه و تو هم آبشو از توی کسم بخوری؟!
– ببین عزیزم از طرفی تام بهترین و قابل اعتماد ترین رفیقمه و از طرفی فک میکنم اون هیکل فوق العاده و کیر و خایه ی گنده ای که توی حموم باشگاه دیدم بهترین مورد برای عملی کردن آرزوته.
حدودا یه هفته بعد این ماجرا ها بود که تام رو دیدم و داستانو براش تعریف کردم که حسابی خوشحال شد و همون موقع گفت که قصد داره من بعد تو مهمونی های خونوادگی و بدون جلب توجه بقیه، بیشتر هوای جولیا رو داشته باشه تا خودشو توی قلبشم جا کنه.
– نظرت چیه به جولیا در مورد سکست با من بگی؟
– نه تامی. واقعا دوست ندارم که هیچوقت جولیا از رابطمون بویی ببره؛ چون همینیم که موقع سکس از خوردن آبی که توی کسش ریختی حرف میزنم بسه و نمیخوام با گفتن همه ی حقایق پرروترش کنم.
هرچه بیشتر میگذشت، هوس معاشقه با تامی بیش از پیش تو وجود جولیا رخنه میکرد و در قالب شعله هایی از جنس شهوت از تنش زبونه می کشید. طوریکه عملا یه مدتی بود که دیگه موقع گاییدنش منو تامی صدا میکرد و موقعی که کسشو میخوردم تا ارضا شه داد میزد که ادی بیغیرتم آب تامی رو از توی کسسسسسم بخخخخور.
هفته ها از پی هم می اومدن و همچنان تصور وجود تام پایه ثابت سکس ما شده بود. جولیا هم که دیگه کاملا ریلکس بود و شب و روز در مورد حالتای مختلف سکس با تامی خیالبافی میکرد. ولی با وجود همه ی این مسائل هنوز هم به عملی شدن تصوراتم امیدی نداشتم؛ چون حس میکردم فاصله ی ایده تا عمل به اندازه ی میلیون ها ساله و عمرم کفافش رو نمیده تا اینکه یه سری شرایطی پیش اومد که بهم اجازه میداد بتونم قدم بعدی رو بردارم.
تعطیلات تابستونی شروع شده بود و دنیسم مثل همیشه شال و کلاه کرد تا به اتفاق بچه ها یه سری به پدر و مادرش تو آلاسکا بزنه. و این مسئله به این معنی بود که قراره تام یه مدتی تنها باشه و از اونجایی که خونواده ی اونا صمیمی ترین دوستامون بودن ازش واسه ی شام دعوت کردیم. از طرفی بچه های خودمونم به کمپ تابستونی فرستاده بودیم و درنتیجه خونه دربست در اختیار خودمون بود. در طول این مدتم به اندازه ی کافی روی جولیا کار کرده بودم و عملا این شرایطی که پیش اومد بهترین فرصت برای عملی کردنش بود. هرچند تام مطمئن بود که بی برو برگشت مخ جولیا رو میزنه و خودمم بر اساس چیزایی که توی سفرای کاری مشترکم با تام دیده بودم به توانایی هاش باور داشتم ولی بازهم با این وجود شک داشتم که جولیا به این راحتی پا بده.
درنهایت روز موعود از راه رسید. جولیا هم که از نقشه های ما بیخبر بود همچین لباس بدن نمایی نپوشیده بود. ولی بدن نازش توی همون تاپ و جوراب شلواری نازک برای حشری کردن هر مردی کافی بود. بالاخره تامم از راه رسید و رفتیم سروقت باربیکیوی توی حیاط تا یه کباب شاه پسند بزنیم بر بدن. نبود دنیس و بچه هام به دوست عزیز ما جرات و قدرت مانور بیشتری داده بود که ازش نهایت استفاده رو میکرد و یک لحظشم از دست نمیداد طوریکه بیشتر از من با جولیا حرف میزد و بیشتر توجهش به سمت اون بود و گهگاهیم موقع صحبت کردن بازوشو میگرفت تا بهتر ارتباط برقرار کنه. هرچند بی توجهیاشون نسبت به من باعث میشد خودمو غریبه حس کنم ولی از طرفی حسابی هیجان زده و حشری شده بودم.
کم کمک متوجه یه سری تغییرات توی رفتار جولیا شدم. مثلا بیشتر از قبل به تام توجه میکرد و یا هر از گاهی زیر چشمی برجستگی روی شلوارشو دید میزد و با توجه به همین حالاتش میتونستم حدس بزنم که داره به فانتزیای سکسیمون و تجربه ی اون کیر گنده فکر میکنه. بالاخره شامم آماده شد و علیرغم اینکه جولیا بیش از پیش با تام گرم گرفته بود اتفاق خاصی سر میز نیفتاد و نا امیدم کرد.
بالاخره شاممونم تموم شد و هرکی یه گوشه ی کارو گرفت. خودم مشغول تمیز کردن میز و دور و اطرافش شدم و تام و جولیام ظرفارو جمع کردن تا ببرن آشپزخونه و بشورن. هرچند این تمیزکاریا یکم تو برناممون وقفه مینداخت ولی خب چاره ای هم نبود. همچنان که مشغول بودم میتونستم به راحتی تام و جولیا رو از پشت شیشه ببینم که متوجه شدم تام داره خودشو به زنم نزدیک میکنه. دیگه بیخیال تمیزکاری شدم و خودمو رسوندم پشت پنجره تا بتونم صداشونم به وضوح بشنوم. جولیا داشت ظرفا رو میشست و تامم از پشت بهش نزدیک شد تا مثلا بیشتر بهش کمک کنه!
– خوشگل خانوم میتونم تو شستن این قابلمه ها کمکت بکنم؟!
بعدش دستاشو از بغل پهلوهای جولیا رد کرد تا بتونه ظرفا رو بشوره و در عین حال هر لحظه بیشتر به جولیا نزدیک میشد طوریکه حتی حس کردم کیرش داره کمر زنمو لمس میکنه! منم که فقط یه گوشه نشسته بودم و نگران عکس العمل جولیا بودم.
– تامی لطفا کمی ازم فاصله بگیر. خوبیت نداره. اگه احیانا ادی ما رو توی این وضع ببینه آبرو ریزی میشه.
– ولی من فک میکنم حتی اگه از پشتم بهت بچسبم برای هیچکدومتون اهمیتی نداشته باشه! ضمنا اینم میدونم که اصلا اینکار یکی از فانتزیای همیشگیتونه.
وای خدا بیچاره شدم. باورم نمیشد که تام داستانو لو داده باشه. شک نداشتم که جولیا کلمو میکنه!
– تو چی گفتی؟! یعنی میگی که ادی درباره ی فانتزیای سکسیمون باهات حرف زده؟! بگو ببینم دیگه چیا بهت گفته؟!
دیگه تام کاملا به جولیا چسبیده بود و از پشت بهش فشار میداد. البته به همین قانع نشد و دستای خیسشو از سینک بیرون آورد و سینه های بدون سوتین زنمو توی دستاش گرفت. هرچند جولیا اولش به نشونه ی مخالفت کمی تقلا کرد ولی چشمای خمارش خبر از کس خیسی میداد که منتظر ورود هرچی زودتره یه کیر کلفته.
– البته هنوز اصل کاری رو بهت نگفتم. حتما حسابی تعجب میکنی اگه بگم ظرف 6 ماه گذشته حداقل هفته ای یه بار شوهرت زیر کیر من بوده و خوردن آب من از توی کست یکی از آرزوهاشه؟!
واقعا باورم نمیشد تامی به اعتمادم خیانت کنه و پتمو بریزه رو آب. البته از طرفیم احتمال میدادم که عمدا این حرفا رو میزنه تا جولیا رو عصبانی بکنه و در نهایت از این خشم به نفع خودش بهره برداری بکنه که بالاخره همین عصبانیتش در کنار هیکل تراشیده و فشار کیر کلفت تام روی جولیا اثر کرد.
– باشه تامی. اگه شوهر کونی من دوست داره کیر تو رو توی کسم ببینه اعتراضی ندارم و اونو به خواستش میرسونم.
بعدش بلافاصله به سمت تامی چرخید و یه لب حسابی ازش گرفت. تامم بیکار ننشست و شورت و شلوار خودشو پایین کشید تا هیولاشو از قفس آزاد کنه. زنمم که فشار کیر لخت تامی رو روی شکمش حس میکرد اونو توی دستش گرفت و شروع کرد به فشار دادن و مالیدن سالار!
– تامی به نظرم بهتره بقیشو تو اتاق خواب ادامه بدیم. شک ندارم که شوهر بیغیرتم همین الانم داره نگامون میکنه و خودش دنبالمون راه میفته.
دیگه با این آخری تیر خلاص بهم خورده بود و بدجور شرمنده ی جولی شده بودم. ولی بازم با این وجود دنبالشون راه افتادم تا برآورده شدن آرزومو تماشا کنم. تام و زنمم که دست تو دست هم داشتن به سمت اتاق میرفتن و تو راه میگفتن و میخندیدن که به محض ورودشون جولیا لخت مادر زاد شد و وسط اتاق وایستاد. تامی هم داشت باقی لباساشو در میاورد که زنم جلوش زانو زد و سروقت اون کیر فوق العاده رفت و همچین ساکی براش زد که یه بند ازش اب میچکید. تخمای تامی هم از مال من بزرگتر بودن و همینم جولیا رو ترغیب میکرد که حسابی ماساژشون بده تا اینکه بالاخره بعد چند دقیقه ساک زدن بلند شد و تامی رو به ارومی روی تخت هل داد.
– ادی تو هم بیا. انقد غریبی نکن. بیا رو تخت دراز بکش تا بتونی از زاویه ی بهتری سکسمونو تماشا کنی.
منم سریع پریدم روی تخت و دراز کشیدم که دیدم جولیا زانو زد و به حالت 69 روی من دراز کشید. تامم خودشو به پشتش رسوند و کپلاشو سفت چسبید و منو محو منظره ی کیر و تخماش از این زاویه کرد.
– داداش دل به کار بده دیگه. یه ساک پر تف واسم بزن تا کیرم برای کس زنت کاملا آماده بشه.
بعدش تامی در حالیکه جولی بهم زل زده بود کیرشو توی دهنم فرو کرد و توش تلنبه زد که باعث شد زنم چندتا پوزخند مسخره تحویلم بده.
– ظاهرا حق با تامی بوده؛ چون اینجوری که تو براش ساک میزنی فک کنم بیشتر از منم عاشق کیرش باشی.
بالاخره بعد چند دقیقه ساک زدن تامی کیرشو از دهنم بیرون کشید و توی کس خیس زنم فرو کردش که منظره ی فوق العاده جذابی رو ایجاد کرده بود. لبای آویزون کس عزیزدلمم هماهنگ با حرکات آروم کیر تامی توی کسش عقب و جلو میرفت و منو به هوس خوردنش مینداخت که بالاخره نتونستم تاب بیارم و لبامو روی کلیتوریسش که حالا حسابی پف کرده بود گذاشتم و شروع کردم به مکیدنش که جولیا حشری تر شد و خودشم کسشو به صورتم فشار داد. از طرفیم حرکت کیر تامی توی کس زنم هم به صورتم فشار میاورد و حس فوق العاده ای داشت مخصوصا کخ هر از گاهیم دست نگه میداشت تا بتونم تخمای درشتشو که با آب زنم خیس شده بود بلیسم و یکی یکی بین لبام بگیرم و میکشون بزنم تا بعدش با تلنبه های وحشیانش کون زنمو بلرزونه و قسمت هایی از کسش رو که بخاطر کوچیکی کیرم تا به امروز دست نخورده باقی مونده بود فتح کنه…
تلنبه زدنای تامی همچنان ادامه داشت و مشخص بود که جولیا هم داره از اولین سکس درست و حسابیش لذت زیادی میبره و نمیخواد حالا حالا ها این قصه به آخر خودش برسه. دائما هم از ته دل آه میکشید و التماس تامی رو میکرد که کیرشو بیشتر و محکمتر توی کسش فرو کنه تا قشنگ جر بخوره. تو همین گیر و دار حس کردم که تخمای تامی به لرزه افتاده و هر لحظه ممکنه که توی کس زنم خالی بشه تا اینکه بالاخره ناله ی بلندی کشید و همه ی آبشو توی کس خیس و تنگ جولیا خالی کرد. ولی باز هم ول کن نبود و همچنان کیرشو که حتی ذره ای هم کوچیکتر نشده بود توی کس زنم عقب و جلو میکرد تا قدرت و توانایی خودشو و کیرشو به رخمون بکشه.
با هر تلنبه ی آروم تامی بخش بیشتری از ترکیب آب خودش و جولیا از کس زنم بیرون میزد و روی صورتم می ریخت. تا اینکه شروع کردم به لیسیدن همزمان اون کیر و کس رویایی و بالاخره ترکیب دو طعم آشنایی رو که مدت ها آرزوشو داشتم چشیدم که انصافا هم خیلی خوشمزه بود. اینکار رو چند دقیقه ای ادامه دادم تا اینکه تام کیرشو کاملا از کس زنم بیرون کشید.
– خب ادی جان حالا برای تکمیل تر شدن فانتزیت برام ساک بزن تا همه ی آب خوشمزه ای که روش مالیده شده تمیز بشه.
– تامی اذیت نکن. تو برو کنار تا معجون مخصوصش رو از جایی که عاشقشه بخوره.
تامی سریعا اطاعت کرد و خودشو کنار کشید تا جولیا بتونه بیاد با کس باز و پر آبش روی دهنم بشینه. اونم به محض اینکه نشست شروع کرد به زور زدن و کسشو تا حدی که میتونست به صورتم فشار داد.
– ادی بگیر که اومد. فقط یه قطرشم هدر نده که واقعا حیفه.
هنوز حرفش تموم نشده بود که اون معجون استثنایی از کسش فوران کرده و دهنمو پر کرد. منم حریصانه مشغول به قورت دادنش شدم و حتی زبونمم توی کسش کردم تا باقیمونده ی آبشم بیرون بکشم و کاملا سیراب بشم. چند دقیقه دیگه این کار رو ادامه دادیم تا اینکه جولی دوباره ارضا شد و چند قطره ای رو هم که توی کس تنگ و خیسش مونده بود توی دهنم خالی کرد تا بالاخره این تجربه ی بی نظیر به پایان خودش برسه. و اینجوری بود که درنهایت آرزوی هرسه تامون برآورده شد و به چیزی که مدت ها دنبالش بودیم رسیدیم. البته بعدها افراد دیگه ای رو هم تو لذتی که میبردیم سهیم کردیم که ماجرای اونا رو هم سر فرصت براتون مینویسم …
ترجمه: سامی اینگیلیش
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید