این داستان تقدیم به شما
سلام. مجتبی هستم . قدم 179 و وزنم 65 هست و 17 سالمه . راستش من بلوغ جنسیم خیلی زود رس بود فک کنم تو 11 سالگی به بلوغ رسیدم . تو مشهد زندگی میکنم . این داستان در مورد گی با هم کلاسیامه که خیلی خوشگل و بدن نسبتا سفید و روشنی دارن. داستان از موفعی شروع شد که من به وسیله دوستای دیگم منحرف شدمو یه چند ماهی جق میزدم ولی یه مدت بعد دیگه جق زدن حسی نداشت وبه ذهنم رسید وقتی این همه همکلاسی خیلی سکسی دارم چرا جق بزنم؟
من تو مدرسه نمونه دولتی درس میخونم و شانسی تو یه کلاس باحال افتادم که همشون به نوعی سکسی بودن . خلاصه من بد جوری عاشق سه تا از زرنگا توی کلاسم شدم . خشگل ترینشون اسمش محمدرضا بود که بدن سفید بلوری ای داشت و صداش و کار ها و اداش هم مثل دخترا بود.
دو تا دیگشونم اسمشون محمد و محمد امین بود که اونا هم بدن سفید و کون نرم و تپل داشتن ولی به محمد رضا نمیرسیدن چون اون از دختر بودنم رد کرده بود….
خلاصه من اولش سعی کردم باهاشون خیلی صمیمی بشم و همین طورم شد به طوری که حتی یه گروه شده بودیم . من برای اونها نقشه های زیادی کشیدم .با هم میرفتیم تو شهر دور میزدیم .ولی اونا خیلی عادت به این نداشتن برن بیرون .
خلاصه سرتونو بدرد نیارم عملیات از اونجا شروع شد که من همیشه یواشکی که کسی نفهمه کیرمو میچسبوندم به کون محمد رضا حتی خودشم اولا نمیفهمید ولی بعد یه مدت فهمید ولی اونم خیلی دوست داشت با من رابطه داشته باشه . وقتی فهمید من اونو میخوام اونم درخواستمو رد نکرد .
یه روز محمد رضا تو زنگ تفریح در گوشم گفت بعد مدرسه واستا کارت دارم .
خیلی اشتیاق داشتم ببینم چی کارم داره ؟
خلاصه زنگ خوردو مدرسه تعطیل شد و منتظرش واستادم ببینم چیکارم داره . وقتی اومد بهم گفت
بیا با هم بریم به پارک اونطرف خیابون .وقتی رفتیم رو نیمکت پارک نشستیمو بهم گفت
میدونم بهم نظر داری و بد جوری عاشقه کونمی. اولش من انکار کردمو بهش گفتم چرا حرف های نا مربوط میزنی من اصلا این طور نیسنم .بعدش بهم گفت اره از کیر شق شدت معلومه بعد یه نگاه به کیرم کردم دیدم آره شق شده چه جورم !!
خندیدو یواشکی دستشو برد تو شلوار و بعد شرتمو کیرمو گرفتو گفت راستش منم از اول عاشق کیرت بودم و اولین باره وارد این موضوع شدم و میخوام برا اولین بار دادن به عشق زندگیم رو تجربه کنم .
بعد دستشو در آورد و رفت .
داشتم میمردم از شهوت و شادی و بد جوری منتظر فردا تو مدرسه بودم و حتی شب روهم نتونستم بخوابم . فرداش وقتی رفتم مدرسه محمدرضا عادی رفتار میکرد ولی تو زنگ تفریح شماره تلفن خودشو داد .
بعد مدرسه رفتم بهش اس دادم عصر میتونی بیای پارکه روبرو مدرسه ؟ اون گفت باشه عزیزم .
تو پارک قرار گئاشتیم که هر وقت خونه هرکدوممون خالی بود بگه تا بالاخره یه سکسی با هم داشته باشیم .
موقعیت فراهم شدو اون اومد خونه ما . مامان بابام رفته بودن به خونه مادر بزرگم از قضا می خواستن شب بمونن وشب جمعه هم بود و فرداش تعطیل!!.
داشتم میمردم به خودم میگفتم ای جوووووون از این بهتر نمیشه .
وقتی اومد خونمون اول من یه دمنوش درست کردمو خوردیم و بعد اون زنگ زد به باباش و گفت یه پروژه باید انجام بده با من و شب خونه ما میمونه . باباش هم منو میشناخت.
با هم رفتیم حمومو خودمونو تمیز کردیم .اون یکم با کیرم ور رفت ولی دیگه دست کشیدیم چون میخواستیم سکس اصلی رو آخر شب تو رخت خواب انجام بدیم .
خلاصه شب شدو یه فیلم سوپر – رمانتیک گذاشتمو شروع کردیم به لب گرفتن روی مبل و اون داشت شلوارمو در میاورد و منم شلوار اونو بعد یکم من با کونش و اون هم با کیرم ور رفت ولی از آخر بلند شدیمو رفتیم رو تخت خواب چون روی مبل اذیت بودیم .
وقتی رفتیم اون یکم ساک زد . تعجب کردم اون خیلی حرفه ای ساک میزد با این که بهم گفته بود با کسی رابطه نداشته . ازش پرسیدم اون گفت خودش به عشق کیر من ایقدر تمرین کرده .
خیلی حس خوبی داشت خیلی ماهرانه ساک میزد .
بعد ساک زدنش اومدم کونشو چرب کردمو با انگشتام بازش کردم. واقعا کون خیلی تپل وسفید براق و خیلی خوشگلو خوشفرم بود . بالاخره دیگه طافت نیاوردمو کیرمو اروم کردم تو کونش .
وااااااااااااااااااای نمیتونم این حسو توصیف کنم یه پسر سفید وناز که یک کون تپل داره در اختیارمه.
بیش تر از هر چیز اون ادا ها وآه کشیدنای باعشوه ی دخترونه مانندش بود که دیوونم میکرد .
خیلی از آه آه کردنش لذت میبردم .وقتی کونش تو دستام بودو داشتم داگ استایل تلمبه میزدم انگار دنیارو بهم داده بودن . برای حال کردنه زیاد اون هم هر وقت داشتم به ریختن آبم نزدیک میشدم یه چند لحظه ای صبر میکردم تا حسم فرو کش بشه و دوباره ادامه میدادم .
خلاصه از آخر وقتی خواستم آبمو بریزم گفت واستا میخوام آبتو بخورم .گفتم بدت نمیاد؟
گفت وقتی مسئله آب کیره کسیه که من جونمو میدم براش بدم نمیاد.
خب اومد کیرمو به دهنش کردو همه ی آبمو خورد و بعدش تو بغل هم خوابیدیم و من کیرمو گذاشتم لای پاهای نرمو بیمو و لطیفش .
ماه ها بعد من حتی مخ محمد و محمد امینو هم زدم و اونا هم اعتراف کردن که عاشق کیر من بودن
آخه من خیلی خوشتیپ و تیپ مردونه داشتم .
خلاصه من و محمدرضا و محمد و محمد امین با هم چند تا سکس چهار نفره داشتیم که اون وسط فقط من فاعل بودمو اونا مفعول و هر کدومشون از یه طریقی بهم حال میداد یکی با کونش یکی با لب گرفتن و…
اگه فرصت بشه داستان اونا رو هم براتون مینویسم
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید