این داستان تقدیم به شما

از همون روزای اول پی به عطش سیری ناپذیر همسرم برده بودم و همین باعث شد که بعدها، خیلی زود بفکر ایجاد تنوع توی سکسمون باشیم. الحق هم چیزای زیادی رو تجربه کرده بودیم؛ از پوزیشن ها و بازی های سکسی مختلف گرفته تا گروپ سکس! معمولا هم از افرادی دعوت میکردیم که قبلا تجربه ی این کار رو داشتن و میتونستن چیزهای جدید و جالبی رو بهمون یاد بدن. ولی با این وجود سهیم کردن یک باکره توی سکسمون عملا تنها چیزی بود که امتحانش نکرده بودیم و حسرتش رو میخوردیم. قبلا هم در مورد این مسئله حرف زده بودیم و واقعا دوست داشتیم با کسی باشیم که مزه ی سکس رو نچشیده باشه؛ یه بی تجربه ی واقعی…

یه روز لیندا، همسرم، بهم گفت که بدجور تو کف پسریه که دوتا خونه پایین تر از ما زندگی میکنن. ما “جاش” رو از قبل میشناختیم و شاهد بزرگ شدنش بودیم. همچنین تقریبا میدونستیم که چه جور پسریه و فقط امیدوار بودیم که هنوز باکره مونده باشه. بارها لیندا رو دیده بودم که وقتی جاش مشغول کوتاه کردن چمناست محوش شده و حتی پلک هم نمیزنه. لیندا به جای خود ولی دیدن جاش اونم تنها با یه شلوارک و اون سینه ی پهن و شیو شدش که زیر آفتاب برق میزد منو هم به هیجان میاورد. بالاخره بعد کلی بحث در مورد این موضوع قرار شد که لیندا از جاش بخواد که تو یه سری از کارای خونه کمکش کنه. برناممونم این بود که لیندا جاش رو ببره حیاط پشتی و مخشو کار بگیره تا منم بتونم از توی خونه دید بزنم.
لیندا یه زن سبزه ی فوق العاده جذاب با قد 160 و چشمای عسلی و یه هیکل کاملا فیت بود و تا حالا پیش نیومده بود که دست روی کسی بذاره و جواب منفی بشنوه. بیشرف طوری ناز می کرد و عشوه میومد که هیج زن و مردی نمیتونست دست رد به سینه اش بزنه و بخاطر همینم محال بود که جاش توی تورش نیفته.
جمعه شب لیندا زنگ زد خونشون و با مادرش صحبت کرد. گفت که من یکی دو روزی خونه نیستم و اونم واسه انجام یه سری از کارا دست تنهاست و خواهش کرد که اگه جاش کاری نداشت بیاد یه کمکی بهش بکنه. اونم خودش تلفن رو گرفته بود و گفته بود که صبحش باید بره کلاس شنا ولی بعد از ظهرش بیکاره و میتونه بیاد. برنامه رو چیده بودیم و حالا فقط باید منتظر میموندیم.
 
 
 
ماشینمم توی گاراژ پارک کردم و خودم از خونه تکون نخوردم تا یه وقت کسی منو نبینه و به نظر برسه که خونه نیستم. لیندا حسابی از اومدن جاش هیجان زده بود و حتی فکر کردن به اتفاقاتی که قرار بود بیفته حشریش میکرد. البته با وجود همه ی این مسائل از اونجایی که چه من و چه لیندا آدمایی نبودیم که کسی رو مجبور به انجام کاری کنیم، همچنان احتمال عملی نشدنش وجود داشت.
لیندا یه شلوارک کوتاه که چه عرض کنم شورت بلند با یه نیم تنه ی نخی خیلی نازک که جلوه ی خاصی به سینه های بدون سوتینش میداد پوشیده بود. دیدنش توی اون وضعیت، مخصوصا با اون سینه های درشت و نوک خوردنیشون که کاملا تابلو بود منم حسابی حشری کرده بود، دیگه وای به حال جاش.
حدود ساعت 3 بود که زنگ درو زدن. حتما خودش بود و من باید جلدی میرفتم تو اتاق خواب. لیندا هم خودشو جمع و جور کرد و دوتا بشگونم از نوک سینش گرفت تا ورم کنه و بیشتر به چشم بیاد. بعدش خیلی ریلکس درو باز کرد و ازش خواست که بیاد داخل. جاش یه نوجوون خوشتیپ با قد بلند و موهای بلوندی بود که قسمتی از صورت و گردنشو می پوشوند. اون عضو تیم شنای مدرسشونم بود و همین باعث میشد که عضلاتی زیبا داشته باشه. مخصوصا سینه ی پهن و پاهای تراشیده اش اونو بیشتر شبیه یه مجسمه ی بی عیب و نقص می کرد.
گوشمو به در اتاق چسبونده بودم و میتونستم بشنوم که دارن در مورد کارایی که باید انجام بدن صحبت میکنن. ندید میشد حدس زد که جاش قفل سینه های لیندا شده و اصلا حرفاشو نمیشنوه. کمی که سرمو بیرون آوردم لیندا رو دیدم که در حین حرف زدن بازوی جاش رو گرفته بود و از لبخندش میشد تشخیص داد که از موفقیت نسبیش خوشحال و همچنین حشری تر از همیشه است.
 
 
 
عوض کردن لامپ آشپزخونه اولین ماموریت جاش بود! پس لیندا رفت و نردبون و لامپ رو براش آورد و خودشم کنار نردبون وایستاد و پایه هاش رو گرفت که مثلا مراقب باشه که یه وقت نیفته. همین پوزیشنش باعث میشد که صورتش دقیقا لای پای جاش باشه و بتونه با خیال راحت کیرشو برانداز کنه. البته به همینم قناعت نکرد و دستاشو گذاشت روی رون جاش و در جواب نگاه های متعجبشم گفت مراقبشه که یه وقت نیفته.
بعد اینکه عوض کردن لامپ تموم شد لیندا از جاش خواست که بهش تو جمع کردن برگای حیاط خلوتم کمک کنه. در وصفشم همین کافیه که یه حیاط خلوت قشنگ با یه اسپای دو نفره داشتیم. همسرم جای شن کشو به جاش نشون داد و گفت میره تا وقتی اون کارش رو تموم کنه کمی آفتاب بگیره. همچنان داشتم از پنجره نگاهشون میکردم که حرکت بعدی لیندا منم غافلگیر کرد! اون یهو همون نیم تنه ی نازکشم در آورد و روی تخت کنار اسپا دراز کشید. هرچند جاش متوجه نشد و هنوز مشغول کار خودش بود.
حدودا پنج دقیقه ای طول کشید تا جاش سرشو بالا بیاره و یه نگاهیم به اطراف بکنه. واکنشش بعد از دیدن لیندا قابل پیش بینی بود؛ اولش سعی کرد بلافاصله چشماشو بدزده و خودشو سرگرم کار نشون بده. ولی همچنان زیر چشمی به سینه های درشت لیندا نگاه میکرد و ازشون چشم بر نمیداشت. طبیعی بود که دیگه کلا بیخیال کار بشه و با تکونای الکی خودشو مشغول نشون بده تا بتونه وقت بیشتری برای خودش بخره. غافل از اینکه لیندا به سادگی اونو به همون مسیری که می خواست کشونده بود.
کمی بعد متوجه یه برآمدگی روی شلوارک جاش شدم و شک نداشتم که لیندا هم ندید به راحتی تشخیص داده که دیگه جاش با جدیت سابق کار نمیکنه. پس اونم کاملا ریلکس چرخید و دمر دراز کشید. بعدش روغن ضد آفتاب رو از جیب صندلی درآورد و طوری وانمود کرد که مثلا نمیدونه چیکارش کن.
– جاش؟!
– بله خانم هریسون؟
– میشه ازت خواهش کنم زحمت اینو بکشی؟!
– حتما!
بدون معطلی شن کش رو یه گوشه پرت کرد و رفت سمت لیندا
– فقط لطفا پشتمو کامل چرب کن. قشنگ به همه جام بمال.

 
 
جاش کمی روغن روی کمر لیندا ریخت و درحالیکه برآمدگی روی شلوارکش بزرگتر شده بود، آروم آروم همه ی لوسیون رو روی کمرش می مالید. نقشمون داشت به خوبی پیش میرفت و منم کم کمک داشتم از دیدن این صحنه تحریک میشدم و واسه ی دیدن چیزی که این جوون زیر شورتکش قایم کرده بود بیتابی میکردم.
وقتی کارش تموم شد لیندا بهش گفت که بهتره اونم کمی ضد آفتاب به دستا و بدنش بماله و بدون اینکه منتظر جوابش بشه بلند شد و روبروش نشست.
– رکابیتو در بیار تا یه وقت کثیف نشه.
جاش چند لحظه ای هنگ بود و چشم از سینه های زنم بر نمی داشت تا بالاخره رکابیشو در آورد و پشت به زنم وایستاد. لیندا هم بعد اینکه حسابی کمرشو چرب کرد ازش خواست که برگرده و اینبار سینه و شکم عضلانیش رو حسابی چرب کرد. بچه ی بیچاره هم که همچنان قفل سینه های لیندا بود و حتی پلک نمیزد!
– تا حالا سینه های زنی رو از نزدیک دیده بودی؟!
– از نزدیک که نه ولی تو مجله و فیلما زیاد دیدم.
– اگه خودت دوست داری لمسشون کنی من مشکلی ندارم. حتی استقبالم میکنم!
مشخصا نفسای جاش تندتر شده بود و کیرش داشت شورتشو پاره میکرد. اومد جلوتر و سینه های لیندا رو توی دستاش گرفت. اونم چشماشو بسته بود و لبشو گاز میگرفت.
– اومممممم. همینطور ادامه بده. حس خیلی خوبی دارههههه
لیندا هم دستشو دراز کرده بود و کیر جاش رو از روی شلوارکش میمالید.
– تا حالا یه دختر به کیرت دست زده؟!
– نه راستش. این اولین بارمه.
 
 
لبخند رضایت روی لباش نشسته بود. حالا دیگه اطمینان داشت که جاش یه باکره است و این اولین باریه که قراره مزه ی سکس رو بچشه. پس بی معطلی دکمه ی شلوارکش رو باز کرد تا سر بخوره بره پایین و بلافاصله شورت تنگشم کنار زد تا بالاخره غول چراغ جادو رو آزاد کنه. فوق العاده بود؛ یه کیر سفید و کلفت که 17-18 سانتی میشد و فقط بالاش کمی کرک در اومده بود که همونم به سختی دیده میشد. لبخند لیندا عمیق تر شده بود. کیرشو توی دستای چربش گرفت و شروع کرد به مالیدن و چرب کردن اون کیر خوش تراش. منم دیگه حسابی راست کرده بودم و همزمان با اونا خودمو میمالیدم.
جاش چشماشو بسته بود و کون سفید و عضلانیش رو هماهنگ با جق زدن زنم تکون میداد که لیندا زانو زد و کیر سفتشو بین لباش گرفت و همزمان با نگاه های پرتمنای جاش همشو تو دهنش کرد.
– فک کنم دارم ارضا میشم!
– عیبی نداره. همشو تو دهنم خالی کن. نمیخوام یه قطرشم هدر بره.
لیندا شروع کرد به ساک زدن و تند و تند سرشو روی کیرش عقب و جلو میکرد. میدونستم که همزمان اون شیرین کاریای همیشگیشم انجام میده؛ میک زدن و در عین حال زبون زدن نوک کیر و یا قسمت زیر کلاهکش از کارهای معمولی بود که انجام میداد. اون توی ساک زدن بهترین بود. چند ثانیه ی نگذشته بود که از ناله و تکون خوردنای جاش فهمیدم که ارضا شده. ولی زنم دست بردار نبود و انقد به خوردنش ادامه داد تا کیرشو کاملا تمیز کنه.
لیندا بلند شد و دکمه ی شلوارکش رو باز کرد و با یه حرکت سکسی اونو از پاش درآورد. کس نازشو میدیدم که از خیسی زیر نور برق میزنه. و همچنین دست جاش رو که با شک و تردید به سمتش حرکت میکرد. کیرش با وجود ارضا شدن خم به ابرو نیاورده و هنوزم سرپا بود که کس لیندا رو تو مشتش گرفت. به نظر میرسید که نمیدونه بعدش باید چیکار بکنه و این کارش تنها یه حرکت غریضی بود. لیندا بسرعت متوجه قضیه شد و دستشو رو دست جاش گذاشت و شروع کرد به مالیدن کسش. جاش هم که ظاهرا حالا دیگه فهمیده بود که باید چیکار کنه مالیدنو ادامه داد. نفسای زنم تند تر شده بود و آروم ناله میکرد تا اینکه دیگه نتونست تحمل کنه و روی صندلی ولو شد.
 
 
– کسسمووو بخوووور. لطفاااا.
– چشم
لیندا پاهای صاف و کشیده اش رو تا جایی که میتونست از هم باز کرد.
– حالا برو بین پاهام و کارتو شروع کن.
جاش بدون معطلی بین پاهای زنم خزید. ولی مردد بود که باید چیکار بکنه که زنم با فشار دادن کس خیسش به صورت جاش اونو از تردید درآورد! اونم شروع کرد به خوردنش و عین بستنی لیسش میزد و سعی میکرد تا با زبونش چیزای جدیدی رو کشف کنه. از ناله های لیندا مشخص بود که لذت زیادی میبره و تا الانم احتمالا حسابی سر و صورت بچه رو خیس کرده.
زنم دیگه نمیتونست تحمل کنه. پس رو همون چمنای خیس دراز کشید.
– حالا دیگه وقتشه که کسسسسسسمووو جر بدییی. همین الاااان کسمو بگاااا. ازت میخوام پاااارم کنی.
جاشم خم شد و آروم بین پاهاش رفت و اونا رو تو دستاش گرفت.
– بالاخره اژدها وارد میشود!

 
 
جاش هر لحظه قسمت بیشتری از کیرشو فرو میکرد و ناله های زنمم هر لحظه بیشتر و شدیدتر میشد تا بالاخره همشو توی کسش جا کرد. بعدش لیندا کمی کونشو عقب کشید و دوباره جلو اومد تا جاش فهمید باید چیکار بکنه و بعدش مثل یه بچه ی حرف گوش کن شروع کرد به تلنبه زدن. کارشو خیلی آروم و با ریتم خاصی انجام میداد. منم از دیدن این صحنه ها حسابی حشری شده بودم و دوست داشتم باهاشون همبازی بشم ولی خب ممکن بود جاش رو بترسونم. پس همونطور که قرار گذاشته بودیم به دیدن زدن از پنجره و یه جق پر تف اکتفا کردم.
لیندا دوباره داشت خودشو عقب و جلو میکرد. از طرفیم دستاشو گذاشته بود روی کون جاش و اونو به خودش فشار میداد.
– منو بگااااا. جرم بدهههه. میخوام ارضا بشممم. میخوام ارضام کنییی.
جاش تند تر و محکمتر از قبل تلنبه میزد و دیگه ناله های زنمم به جیغ تبدیل شده بود.
– دارم میششششم. کیرتو بیشششتر توووششش بکنننن.
 
 
لیندا ارضا شده بود ولی جاش همچنان مثل دیوونه ها کیرشو با فشار بیشتری توی کسش میکوبید و جیغشو درمیاورد. انگاری واقعا میخواست پارش کنه!
– دوباره دارم میاااام
– خودتو خالی کن عزیزم. کسسسمو با آبت پر کن
جاش یهو کیرشو تا جایی که میتونست کرد توی کس زنم و با چندتا تکون همه ی آبشو خالی کرد. منم دیگه نمیتونستم بیشتر از این تحمل کنم و همزمان با اون آبمو با فشار پاشیدم روی دیوار روبروم!
چند دقیقه ای میشد که جاش و لیندا بدون هیچ حرکتی کنار هم دراز کشیده بودند.
– لیندا تو اولین دختری بود که باهاش سکس کردم.
– واقعا؟! با این استایل و توانایی هایی که تو داری جای تعجب داره که چرا نتونستی مخ همه ی دخترای دور و برتو بزنی!
جاش سرخ شده بود و آروم میخندید. زن منم که جایزه بگیر و فرصت طلب پرسید تا حالا به بودن با یه پسرم فک کردی؟!
– اینو به کسی نگو ولی خب حدود دوماه پیش خونه ی یکی از رفیقام بودم. باهم مجله های سکسی تماشا کردیم و جق زدیم. هرچند به هم دیگه دست نزدیم ولی دقیقا کنار همدیگه نشسته بودیم و با دیدن کیرش وسوسه شدم که بهش دست بزنم ولی خوشبختانه اینکارو نکردم!
– ببین جاش اون کاری که تو و دوستت کردین یه کار کاملا طبیعی بوده. چون شوهرمم تجربیات مشابهی داره که منم ازشون باخبرم، فک میکنم خوشحال بشه که بتونه اونا رو باهات درمیون بذاره. شاید بد نباشه دفعه ی بعدی که میای اونم خونه باشه و درمورد اینجور مسائل با هم حرف بزنید؟!
– یعنی شما قرار نیست اتفاقات امروز رو برای پدر مادرم تعریف کنید؟ درسته؟!
لیندا پوزخندی زد و بهش فهموند هراتفاقی که توی خونه ی ما بیفته، محصور و محدود به همینجاست و به هیچ عنوان کسی نباید در موردش چیزی بفهمه.
– اگه اینطوری باشه که خیلیم عالیه. پس یه سری که شوهرت خونه بود به مادرم زنگ بزن و بهش بگو که میخوای تو انجام یه سری کارا کمکت کنم. منم جلدی خودمو میرسونم تا بتونم باهاش حرف بزنم. میخوام که در مورد یه سری چیزا ازش مشورت بگیرم. مخصوصا چیزایی که روم نمیشه از کس دیگه ای بپرسم.
لباساشونو پوشیدن و جاش هم آماده شد تا برگرده خونشون. لیندا بعد یه خدافظی اومد تو اتاق.
– خببب. خوش گذشت خانوم خانوما؟!
– فوق العادهههههه بود. مرسی عزیزم که آرزومو برآورده کردی. عاشششقتم زندگیم.
 
 
بهم نزدیک شد و یه فرنچ کیس طولانی بهم هدیه داد. حس بی نظیری بود. میتونستم مزه ی آب کیر جاش رو توی دهنش حس کنم. تو همین حال و هوا بودیم که دوباره شق کردم و یه سکس عالی دیگه رو اینبار باهم تجربه کردیم.
– جاش هم فانتزی جالبی داره. دوست داره سکس با یه مرد رو تجربه بکنه.
– میدونم عزیزم. داستانش در مورد خودش و رفیقش رو شنیدم.
– به جان خودت قبل اینکه حتی کارمونو شروع کنیمم به فکرت بودم و دوست داشتم که تو هم کنارم باشی. ولی عیبی نداره. دفعه ی دیگه که اومد میتونی اول تو باهاش یه سر و کله ای بزنی و منم بعدا بهتون ملحق میشم.
– مرسی عزیز دلم. نظرت چیه که بذاریم یه دوهفته ای بگذره تا یه وقت خونوادشم شک نکنن؟!
– آره فکر خوبیه. چون این تازه اولشه …

 
 
ترجمه: سامسونت

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *