این داستان تقدیم به شما

نمی دونم از کجا شروع کنم .راستش من از وقتی که فرق بین کس و کیر رو میفهمیدم و روی ناموس غیرتی شده بودم همیشه رو مامانم حساس بودم . یجورای غیرتی میشدم وقتی مردای همسای یا مردای فامیل یا پسر عموام مامانمو دید میزدن . خدایشش مامانم جیگره اینو بهتون بگم که 17 18 سالمه پیش دانشگاهی م و خیلی تو فاز جق و اینام نیستم درس خونم …
***
خونمون تهرانه بعدشم مامانم یجورایی ترک تبریز بخاطر این میگم یجورایی که ترکی بلد نیست فقط مامان باباش ترک بودن خودش فارس . بابام پزشک متخصص جراحی عمومی و تحصیلات مامانم دیپلم بابام فقط بخاطر جیگر بودنش گرفتتش . مامانم وقتی دوم دبیرستان بوده شور کرده پس الان 32 سالشه و منم 17 خیلیا باورشون نمیشه مامانم 32 سالسشه . بابام زیاد خونه نیست تا 11 شب مطب من روزی 10 دیقه وقتی که میخام بخوابم برمیگرده میبینمش . زیاد نمیخام کشش بدم راستی ی چیزی همش میگفتم ممه 85 فک میکردم خیلی خیلی بزرگه یبار مامانم رفته بود پیش دوستش که لباس زیر زنونه میفروشه فردای اون روز بم گف میخاد بره بازار گفتم میری چیکار کنی گف ی چیزی خریدم باس برم عوضش کنم بزرگه منم دوزاری م افتاد تا رفت دستشویی رفتم تو اتاقش طبقه بالا سراغ کمدش دروارش دیدم بله ی سوتین گرفته نگا کردم روش نوشته 85 . فهمیدم که سینه های مامانم ی خورده از 85 کمتره اخه میگفت لباسه برام بزرگ بوده به هر جهت .همیشه شیک میپوشه ولی چون من خیلی خوشم نمیاد رعایت میکنه منم وقتی بچه بودم چند باری دیده بودم که با ی مردی ب اسم خسرو که کلوپ فیلم و اینا داشت دوست بود منم بش میگفتم عمو خسرو نمیدونم بش داده بود یا نه . مامانم پوستش بیش از اندازه سفید یعنی خیلی سفید .

 
میخام تاکید کنم بیش از انداره سفید نازک پوستش . بریم سراغ خاطره ی سه هفته پیش که رابطه منو مامانم خیلی زیاد شد نیدونم چی شد ی روزی اومد و بم گفت میخام باهات دوس باشم و تنها تو رو دارمو باباتو هیچ وقت نمیبینم همسش سرش تو کارشه و تو فقط برام میمونی و از اینا … هیچی اومد بغلم کردو منم تقس بازی دراوردمو کشیدمش بغل خودمو خیلی خوب دسمالیش کردم دستمو بردم سمت کونش دستمو پس داد بعد از لب ی بوس کوچولوش کردمو بش گفتم میخام ب یاد بچگی شیر بخورم اونم قبول کرد . سینشو دراورد منم داشتم دیونه میشدم . همین طور گذشت کلی روش حال کردم خیلی کیفداد فرداش من رفتم حمومو برای اولین بار تو 10-12 سال گذشته صداش زدم بیاد کیسه بکشه خیلی تعجب کرد توی ی هفته منو مامانم مثل تازه زنو شوهر با هم حال کردیم ولی نکردمش چون نمیزاشت بهم زیادی رو نمیداد ولی بغل میداد نمیدونم چرا خیلی برام عجیبه . کم کم در مورد دوس دخترام براش گفتم و بش در مورد جق و اینا گفتم کم کم رومون از هم باز شد . توی همینا بودیم که بهش گفتم من با ی پسری به اسم مازیار رابطه داشتم واقعا هم نداشتم دروغ گفتم یعین ی بار اومده بود حیاتمون کیرشو نشونم داد خیای کیرش بزرگ بود شاید ی 30 سانت میشد خیلی خیلی خلی کلفت بود و سفید پسره (مازیار) یبار در مورد مامانم بم گفت ناراحت شدم که گفت خیلی خوش تیپ و اینا … منم تو خیالاتم اون پسرو با مامانم تصور میکردم . هیچی بهش گفتم باهاش رابطه داشتمو اون هر چند وقت یبار منو میکرده (بدروغ) اونم خیلی ی جورایی ناراحت و عصبانی شد و یعنی اتیش گرفت ولی چون اون هفته خیلی با هم تو فاز سکس و اینا بودیم هیچی نگفت . مازیارو میشناخت یعنی ی دو سه باری از دور دیده بودش . بم گفت چند سالشه گفتم 22 گفت چیکارس گفتم دانشجوی کامپیوتر خیلی تو کامپیوتر وارده …
 
هیچی این گذشت و من و مامانم هی رابطه عاشقانه با هم داشتیم . بابام تازه ماشین مامانمو عوض کرده بود . یبار داشت رانندگی میکرد میرفتیم مطب بابام بهش گفتم مامانی میشه رون هاتو لمس کنم اونم گفت بهت حال میده گفتم اره گفت ولی قرار نیست عادتت بشه گفتم بشه اون روزم روناشو مالیدم . من توی دبیرستان تیزهوشان منطقه 4 درس میخونم خیلی درس خون بودم ولی رفیق ناباب و اینترنت منو به اینا کشوند . هیچی گذشت که ی روز ساعت 4.5 از مدرسه برگشتم مامانمو بوسیدم اون روز بابام خونه بود مثل اینکه بابام خیلی بدش اومد اونجوری بوسش کردم چون من اصلا با مامانم قبلا رابطه خوبی نداشتم . ساعت 5 بود بابام رفت مطب چون سه شنبه ها ساعت 5 میره بقیه روزا از ساعت 2 میره بجز جمعه ها . مامانم بم گف که لپ تاپش روشن نمیشه منم دیدم اره واقعا روشن نمیشه اینترنتی باتری مدلشو از سایت نمایندگی اپل سفارش دادیم فرداش اوردنش باتریشو عوض کردیم بازمم نشد . بهش گفتم فردا میبرمش سر تعمیر که ب سرم زد ببرمش پیش مازیار چون دو کوچه اونطرف ما بودن بردمش پیش مازیار و واقعا هیچ چیزی بین منو مازیار نبود من دروغ گفته بودم پیشش مازیار درستش کردو برشگردونده بود وقتی مدرسه بودم برگشتم دیدم مامانم با لپ تاپش کار میکنه تعجب کردم که گفت تو قرار نبود لپ تاپ منو ببری پیش این حروم زاده در ضمن بهم قول داده بودی که پیشش نری . من هیچی نگفتم میدونستم پسره بیخطره
 
 
. بعد 4 ساعت خوندن مکانیک (فیزیک) رفتم باهاش حساب کنم و بهش بگم چرا لپ تاپو برده خونه قرار ما این نبود که مازیار یجوری حرف میزد مثل این زور گیرا خیلی تهجب کردم چون با مازیار صمیمی بودم ی چیی میخواست بم بگه گفتم بگو گفت قول میدی ناراحت نشی گفتم بگو گفت عکسای مامانتو تو لپ تاپ دیدم منم ی خورده جا خوردم ولی چون تو لپ تاب مامانم عکس خیلی بدی نبود (البته فک میکردم نبود که بود )گفتم چ ایردی داره خب چطور بود مامانم خیلی زن خوبی گفت اره خیلی خانوم محترم و خوشگل ی هستن منم ی حسی داشتم میگفت خوشکل و اینا . برگشتم خونه به مامانم گفتم لبپاتبتو بده گفت چرا ماجرارو براش تعریف کردم که مازیار عکساشو دیده سرخ شد . هیچی نگفت بعد دو دقه گفت نه عکسی نبوده در ضمن امیر رضا باید ی قولی بم بدی گفتم چه قولی چشم گفت هیچ وقت پیش مایار نری من گفتم نه نمیشه که نرم و از اینا هیچی به ی اصرار کوچولو عکسارو نشونم داد گفت تو خونه پریسا (دوست دبیرستانش ) تنها بودیم این عکسارو گرفتیم منم اولین بار بود بدن سفید مامانمو میدیدم لخت نبود فقط لباسای خییل تنگ و کوتاه که زنا تو مهمونی زنونه میپوشن لخت لخت نبود .

 
 
فورا رفتم پیش مازیار و بهش گفتم کدوم عکسارو دیدی بعد ناکس عکسارو نشونم داد همونا بود با ی سری دیگه کپی کرده بود . منم چون مازیار تقریبا صمیمی بودیم بهش گفتم باشه زود پاکشون کن دست کسی نیوفته این بارو میبخشمت . گفتش که نه دیگه من ی جوراییی ترسیدم گفت که باس بری ی سری عکس دیگه از مامانت بیاری تا اینا حذف کنم واقعا ازش چنین انتظاری نداشتم که اینو بگه کیرم راست شده بود . خیلی عصبی از خونشون اومدم بیرون و رفتم خونه و خیلی پشیمون بودم اما واقعا نمیدونسم از چی باید بشیمون باشم . ی ساعت گذشت و نتونستم تست بزنم خیلی فکرم مشغول بود رفتم خونشون که دوبلکس اتاقش بالاس ی مادر پیر هم داره . رفتم بالا گفت خب عکس اوردی من بهش گفتم که خیلی نامردی و بغض گرفتو کم کم اشک لاز چشام درو مد که تو رو خدا عکسارو حذف کنه ولی هر کاری کردم انگار شیطون رفته بود تو جلدش . منم ب جببر ازش قول گرتم که اگه عکسارو بیارم دیگه کلا تمومش میکنه و همشو حذف میکنه . منم رفتم خونه از لپ تاپ خودم ی سری عکس مامانم که وقتی با بابام رفته بودن سفر و منم عکسارو داشتم داشتمو هر ی ماه ی بار باهاش جق میزدمو براش زدم تو فلش ابروم رفته بود رفتم پیشش و عوضی داشت ازم اخازی میکرد بم گفت باید کیرشو بخورم خیلی هرنی شده بود منم همچنین منم که تو کف مامانم بودم خیلی هورنی بودم قبول کردم و کیرشو کذاشتم تو دهنم ی 20 سانتی میشد سفید و خیییلی کلفت به زور تو دهنم جا میشد …
 
کیرشو که کزاشتم تو دهنم بم گفت ازم کون میخا فورا قبول کردم و برگشتم ولی هر کاری کردیم نرفت چون خیلی کلش بزرگ بود و کلفت بود اب چشم در اومد ولی نرفت . هیچی گفت باید بجاش از مامانت برام بگی نمیدونم چرا قبو مکردم هر اتفاقی که قبلا از مامانم دیده و بودم و براش گفتم . عکسای سکسی مامانمو میدید . کیرش تو دستم بود خواستم جق بزنم که نزاشت گفت برو خونتون اینجا نمیشه عکس ها رو گرفت طبق قولش همشونو دیلیت کرد قسم خورد که همشونو دیلیت کرده من باور کردم رفتم خونه خسته بودم رفتم خوابیدم فردا رفتم مدرسه 4.5 برگشتم خیلی تو کف مامانم بودم و مازیارو روش تصور میکردم . برگشتم مامانم حموم بود . رفتم تو برای اولین بار تو عمرم دلمو زدم به دریا و در حمومو زدم به مامانم گفتم میخام بیام حموم ی خورده تعجب کرد گفت بزا من بیام بیرون بعد تو بیا از لا در رونش معلوم بود گفتم نه میخام همین الان بیام خیلی اسرار کردمو قبول نکرد رفتم تواتاقم و به مازیار فک میکردم که مامانم از حموم اومد بیرونو در اتاقو زد و با خیلی عصبانتینت بم گفت من بتو رو دادم بوست کردم اجازه دادم لمسم کنی و … ولی خیلی پر ررو ی میخاستی با من بیا ی حموم ممنم ازش عذرشو خواستم و رفتم دیدم داره فیلم های شبکه جم رو نیگا میکنه خیلی روناش تحریکم میکرد نشستمو داستان دیشب مازیار رو براش تعریف کردم گفتم که مازیار راجب تو حرف زده گفت اره امروز اومده بود اینجا گفتم کی مازیار گفت برای اولین بار دیدتش گفتم خب گفت درو براش باز نکردم از ایفون دیدمش درو براش باز نکردم …
 
فورا رفتم پیش مازیار و ازش پرسیدم گفت اره امروز جرش دادم باور نکردم گفت حتی تخت مامانتم مشکی و چند تا ادرس هم داد باورم شد. هی میخندید گفت بخدا ی بار دیگه جرش میدم توی همین روزا منم گفتم باشه بده بیا با هم جرش بدیم دیگه برام مهم نبود . گفت نه بزار اول خودتو جر بدم قبول نکردم ولی خوشم میومد بزور منو انداخت رو تختو بازم هر کار کرد کیرش نرفت تو چون خییل کلفت بود . گفتم بیا بریم خونه ما با هم رفتیم بالا کلید داشتم رفتیم تو گفتم به مازیار گفتم تو راپله پشت در وایسه بعد خودم صداش میزنم . تنهایی رفتم تو مامانم این فیلم ترکیه ای ماه پیکرو نیگا میکرد تلوزیون خاموش کردم مامانم تعجب کرد بش گفتم امروز با مازیار رابطه داشتی یا نه با صدای نه چندان بلند و کمی عصبانی گفت نه گفتم باور کنم گفت اره هیچی نگفتم و رفتم بغلش کردم رو مبل دستمو پس داد و گفت برو کنار..خواست بند شه به زور نشوندمشو ازش لبد گرفتم چون مامانم ی مقدار ریزه میزه س خیلی هیکلی نیست و خیلی سفید ، به زور بغلش کردمو سینهاشو فشار میدادم مازیار و صدا کردم خیلی جا خورد مامانم اومد تو مازیار سریع اومد هر دومون داشتیم به زور بغلش میکردیم و به سمت مبل فشارش میدادیم که دیگه مقاومت نکرد ازش لب گرفت من رفتم عقب و کیر مازیارو در اوردم که مازیار هلم داد که مزاحممون نشو …

 
داشت بوسش میکرد میخاستم گریه کنم ولی حال میکردم . مثانم پر بود نمیتونسنم تحمل کنم رفتم شاشیدم برگشتم نبودن رفتم بالا دیدم تو اتاق کار بابام من رفتم تو خیلی حال کردم ولی ناراحت هم بودم .نگاشون میکردم و جق میزدم که داشتن لب میگرفتن هر دو شون لباس تنشون بود فقط مامانمو از پشت بغل کرده بودو سینه هاشو فشار میداد و سرش و کرده بود تو مو هاش که تازه شرابی رنگش کرده بود . من رفتم از پشت مامانمو بغل کردم مازیار از اتاق رفت بیرون نمیدونم چیکار کرد ی دیقه برگشت . اومد وثل وحشیا شلوار نازک براق مشکی مامانمو کشید پایین گفت میخام کونتو جر بدم مامانم چیزی نگفت ولی هر کاری کرد نرفت تو حتی انقد فشار داد که کونش باز بود ولی از بس کله کیرش بزرگ بود نرفت تو بزور چپوند تو کسش و مامانمو ی ده دیقه ای کرد بعدش مامانم ی جوری شد که چند تا تکون خورد و بلند شد و شروع کرد به فش دادن به مازیارمن رفت پایین گریه کنون منم دنبال مامانم خواستم برم که مازیار منو کشید انداخت رو تخت کونمو پاره کرد که بخدا الان هم ی جوری سوراخ کونم… ابشو ریخت تو کونم رفتم دستشویی کلی اب سفید از کونم اومد بیرون وقتی ریخت تو خیلی داغ بود. هنوز مامانمو نکردم ینی بهم نمیده نمیدونم چیکار کنم نمیدونم من توی مدرسه م خونه چ اتفاقی تو خونه میوفته از اون روز نمیدونم چند بار مامانمو کرده برامم مهم نیست دوستان بنظر شما راهی هست که رابطشونو قطع کنم؟ چیکار کنم تو رو خدا کمکم کنین مازیار فقط باید منو بکنه…
 
 
نوشته: پسرک حسود

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *