این داستان تقدیم به شما
در مطب دکتر رو باز کردم
رفتم داخل…
***
یه آقای حدود پنجاه سال،بسیار موقر ونسبتا ساده و سبزه رو
متخصص اورولوژی بود از من خواست بشینم و مشکلمو بگم
شروع کردم از اول ، از حدود پانزده سالگی و سن بلوغ، گفتم بهش که به نظرم غده های بدنم به هم ریخته !! ازنوجوانی علاقه شدیدی به جنس موافق داشتم. پرسید یعنی فاعل بودن ؟
منم با یه خجالت خاصی گفتم نه !!! اولین بارم بود که راز زندگیم رو میگفتم . چون قضیه واسه دو سال پیشه سؤال و جوابارو تقریبا یادمه. پرسید چند دفعه رابطه داشتم و از چه پسرایی خوشم میاد. گفتم تا حالا رابطه نداشتم و خودم رو نگه داشتم ولی میل شدیدم توی چندین ماه گذشته واقعا دوونم کرده. البت رابطه نداشتم اما همیشه وقت حموم رفتن با هر وسیله ممکن خودم رو آروم میکنم و این آروم شدن فقط از طریق یک شی امکان پذیره که معمولا با درد و خون زیادی همراهه که گاهی یک روز و گاهی چند روز باهام میمونه. بهم گفت باید معاینت کنم، برو لباست رو در بیار و رو تخت بخواب!
ترسیدم !!! نکنه آسیب جدی دیده باشم!!
اون روز تمام بدنم رو شیو کرده بودم
تفریح همیشگیم بود !! این لذت بیشتری بهم میداد . و معمولا هر وقت تنها میشدم بعد از اصلاح کامل میرفتم سراغ کشوی لباس زیر مامانم و بعد از اون جعبه لوازم آرایش رو غارت میکردم…
رفتم پشت پرده و لخت شدم و فقط تی شرت کوتاهی تنم بود. اومدم برم روی تخت و خم شدم که دکتر رو پشت سرم دیدم . و باخجالت خاصی پریدم روی تخت. داشت فکر میکرد. به چی ؟ اون موقع نمیدونستم. به من گفت نباید بخوابی و چهار دست و پا بشین و باسنت رو بده عقب
حس عجیبی بود ، اولین باری که یه مرد داشت منو میدید. اما اون یه دکتر بود، شروع کرد به معاینه سوراخ کونم، یکمد دردم گرفت و به شوخی گفت چقدر حساسی جوون ! این جوری اگه باس نابلدی رابطه برقرار میکردی که میکشتت. پرسید علاقه به زنپوشی هم داری ؟
ادای اسکولا رو در آوردم و گفتم چی هست آقای دکتر ؟
گفت سعی کن با من صادق باشی !! من دکتر تو هستم . جای سوتین تنگ روی کتفات مونده!!
همه چی رو دیگه بهش گفتم ، از زنپوشی و بیغیرتی و ….
با صدای در همه بحث قع شد ، منشی خوشگلش وارد شد و جایی وایساد که کاملا منو میدید
یکم خجالت کشیدم. پیغامش رو به دکی گفت و دکتر به منشی گفت یه وقت واسه این آقا برای سه شنبه در مطب ونک هماهنگ کنید . من سرمو بر نگردوندم از خجالت و چیزی نگفتم
گفت پاشو لباستو بپوش چون روده هات خالی نیست باید یه بار دیه واسه معاینه بیای و فقط یه دستور غذایی خاص بهم داد ، روزی پنج بار دمنوش آویشن و …. و قرار بعدی شد روز سه شنبه در مطب دیگه آقای دکتر…
رفتم اما اونجا مثل مطب مرکز شهرش نبود، خیلی شیک تر و زیباتر و نوساز تر ، اما نکته لصلی خلوتی بیش از حدش بود یا شاید هم ساعت من خیلی دیر بود. برای معاینه چیزی نخورده بودم و به دستوردکتر یک مقدار مسهل بود که روده هام کاملا خالی شده بود. حسابی هم اون روز شیو کردم و آماده بودم ، رفتم داخل و باز همون روال و لباسم رو در آوردم. اولش اومد و شروع کرد به معاینه سابق، بعد با یه چوب معاینه قصد ورود داشت که تمام بدنم یخ کرد و خودم رو جمع کردم، شروعکرد به نوازش باسن من و صحبت کردن
– میدونم اولش ترس داره واسه همین سعی میکنم آرومت کنم
اما من چیزی نمیتونستم بگم ، پیش خودم فکر میکردم چطور خودم رو آروم کنم که اون بتونه معاینه کنه؟
بعداز تلاش زیاد و مقاومت ناخواسته من شروع کرد به نوازش آروم سوراخم
و حرف عجیبی زد ، گفت چشماتو ببند و خیال کن اینم یه حال دیگس واست و یه رابطه و سعی کن حین معاینه لذت ببری
منم گوش دادم و سرم رو گذاشتم زمین و داشتم از نوازشش یواش یواش لذت میبردم و آروم میشدم. که همراه مواد لیز کننده اون چوب وارد شد . دیگه اصلا درد نداشتم
دکتر بعدش با یه انبر باسنم رو باز کرد و داشت با چراغ قوه توشو میدید، کاملا داخلش تمیز بود چون تو سرویسای مطب با آب داخلش رو هم برای آخرین بار شسته بودم
آروم انگشتش روداخل کرد و شروع کرد معاینه و یا شاید هم نوازش !!!از برخورد انگشتش داشتم لذت میبردم که تبدیل معاینه به نوازش شدید ، باعث شد یک بار ناخودآگاه آاااه بکشم
دیگه اگر هم میخواستم چشمامو باز کنم نمیتونستم که بشه دید چی کار میکنه
با یه دست دیگش داشت باسن منو نوازش میکرد
نمیدونم چی شده بود امانمیتونستم بهش بگم نکنه چون داشتم پرواز میکردم نمیتونستم هم بهش بگم چندتا انگشتت رو باهم بکن تو ، فقط فکر این بودم که زودتر برم حموم خونه و باز با کونم بازی کنم
خیلی احتیاج پیدا کردم تختش رو جوری تنظیم کرده بود که با قمبل کردن من کونم هم سطح کمرش بود
حس عجیبی بود شهوت خاصی بود که بدون شق شدن بود !!!
که ناگهان متوجه ورود جسم به مراتب بزرگتری شدم !!
وارد شدنش اندکی درد داشت که باعش شد چشممو باز کنم یه چیزی داخل شده بود و مونده بود، و دکتر منو رها کرد و رفت سمت میزش
لیز کننده رو برداشت که دوباره سمتم بیاد ، بازهم در زده شد ، این دفعه هم این یکی منشیش بود
اما این بار نذاشت داخل بیاد و رفت دم در و باهاش صحبت کرد ، چون ساعت گذشته بود راهیش کرد که بره و دوباره برگشت و پرده رو زد کنار ، بغلم ایستاده بود شروع کرد لز کننده زدن ، سرم رو برگردوندم که متوجه برامدگی بزرگ جلوش شدم ، دیدن این صحنه داشت دیوونم میکرد !
یعنی ممکنه … ؟ یعنی دکتر میخواد..؟ یعنی بالاخره من رابطه حقیقی پیدا میکنم ؟
اما باز میگفتم به خودم که این بنده خدا دکتره و من فکرم خرابه
شروع کرد با اون شی عقب جلو کردن ، از لذت نمیتونستم کاری کنم
فقط صورتم رو چسبوندم به زمین و ملحفه رو چنگ میزدم و داشتم پرواز میکردم ، حالا که این کار رو یکی دیگه واسم میکرد لذتش بینهایت بیشتر بود
حالت رو عوض کرد ، شی رو در می آورد و دوباره فرو مکرد و هر بار ناله من عمیق تر میشد
ناله هام مطب رو پر کرده بود دلم میخواست بهش بفهمونم که درمون من اون برجستگی شلوار توه
دوباره در آورد یکم مکث کرد و باز فرو کرد تا یک بار حس کردم اون شی
که داخل میخواد بشه قدری نرم تر و بزرگتره !!!
دو دستش روی باسن من بود و از هم بازش میکرد تا این شی بزرگ رو وارد کنه!!
چی شده ؟ چه اتفاقی افتاد ؟ این چیه ؟ پس چرا هر دو دستش باسنم رو باز کرده ؟ پس با چی داره معاینه میکنه ؟
معاینه تعیین سطح حساسیست نکنه به چیز دیگه تبدیل شد ؟
درد زیادی داشت و وارد شدنش داشت پاهام رو از هم جدامیکرد
یکم وارد شد و از درد نمیتونستم برگردم ، اما از خجالتی بودنم هم نمیتونستم مقامت کنم
وناگهان…. وارد شد ، این یکی خیلی داغ بود ، چنگ زدن ملحفه فایده نداشت و میله بالای تخترو داشتم میکندم ، بیشتر و بیشتر وارد شد و داغیش داشت آتیشم میزد !!!
داشت روده هام رو میپیمود و جلو میرفت تا با برخورد رون پاهاش به پایین باسنم متوجه ماجرا شدم
ناله خفیفی زدم و سرم رو آروم برگردوندم که دیدم از لای روپوشش کیر گندش رد شده و داخل سوراخ منه !!!
تا چشمای منو دید خیلی پر رو و جدی گفت: برگردبهت گفتم چشماتو ببند تا معاینه تموم شه
منم ترسیدم و برگشتم
باورم نمیشد
یه کیر
کیر نده !! تو کون من !! اونم کیر دکتر…
خیلی عجیب بود که اگر درد باسنم نبود باور نمیکردم که بیدارم
آروم خم شد روی کمرم ومنو بغل کرد و شروع کرد به تلمبه زدن
تایم زیادی رو همون شرایط بودیم که آروم آروم لباساش رو در آورد و لخت شد
و یک دفعه کیرشو بیرون کشید و منو چرخون به کمر و پاهام رو آورد بالا و با ضربه کیر لیزش رو وارد کرد و افتاد روی پاهم و محکم منو میگایید و با کیرم ور میرفت
دستای لیزش داشت منو میبرد به فضا
همه چی رو چنگ میزدم و داشم به تلمبه زدنش نگاه میکردم اما هنوز نتونسته بودم کیرشو ببینمکه یک دفعه جلق رو سریع کرد و من از شهوت و درد نمیتونستم ناله هم بکنم و خیلی سریع آبم از بین دستای گرمش پاشید و روی اون و من ریخت با دیدن این صحنه که منجر به تنگ شدن شدید کون من شده بود اون عوضی هم فشاررو بیشتر کرد و یک باره سوختم !!!
آبش تا ته ریخت توی کونم !!!
حجمش خیلی زیاد بود و افتاد روم
هر دو داشتیم بی هوش میشدیم ، آروم گردنم رو خورد و لبای مردونش رو گذاشت رو لبهام بعد چند دقیقه بلند شد و کیر نمیه شقش رو در آورد و صحنه عجیب رو تازه دیدم !!
کیر خیس و خونی !!! حسابی داغونم کرده بود
اومد بغلم کرد و کنارم خوابید و من ناراحت بودم و گریم گرفت
اون منو کرده بود !!
من اگه میخواستم به باد بدم که همون اول میدادم ، نمیذاشتم انقدر عطش بکشم
پاشدم بادستمال سوراخ خونیم رو که آب منی داشت روش خشک میشد رو پاک کردم و لباسم رو پوشیدم و رفتم ، اونم منو نگاه میکرد و هیچی نمیگفت
فقط آخر شب بود که به مبایلش پیام دادم و نوشتم «ممنونم حالا خوب شدم، من تازه جنسیت خودم رو فهمیدم»
اما دکتر دیگه بعداز اون منو تحویل نگرفت..
نوشته: خودشناس
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید