این داستان تقدیم به شما
نمیدونم چن وقت بود که با شوهرم سکس نداشتم
آخه چن ماهی میشد که سکس های ما با فاصله طولانی انجام می شد و این موضوع حسابی اعصابمو بهم ریخته بود
دوس داشتم هرشب سکس کنم اما شوهرم اصلا اهمیت نمی داد تا اینکه فکر خیانت به سرم زد
راستشو بخواین از خیلی وقتها پیش به شوهر یکی از دوستام علاقمند شده بود و همیشه توی فکرش بودم
دوس داشتم کنارش بشینم و دستاشو بگیرم و باهاش درد دل کنم…
دوس داشتم اونم منو توی بغلش می گرفت و منو نوازش می کرد اما چطوری می تونستم این کاررو بکنم
بعضی شبا که می رفتیم خونشون واسه شب نشینی با عشوه و ناز نیگاش میکردم و به هر بهونه ای که می شد سعی می کردم دستم به دستش یا بدنم به بدنش بخوره
او هم فهمیده بود و چن وقتی بود که او هم با نیگاش به نگاهای من جواب میداد
بعضی شبا که با شوهرم سکس می کردم اونو توی خیال خودم تصور می کردم که دارم با او سکس می کنم
ی شب شوهرم ازم خواست که از کون بهش بهش بدم
اون شب هم من شوهر دوستمو توی سکس خودم تصور کردم و مثلا خیال می کردم که به جای شوهرم امیر میخواد منو از کون بکنه
من هم با آه و ناله می گفتم نه عزیزم بذار واسه ی دفه دیگه
که شوهرم گفت مگه حالا چشه؟
من هم در جواب گفتم : نه امیر جون حالا آمادگیشو ندارم
آخه کیرت خیلی کلفته
ی دفه شوهر م گفت: چی داری می گی ؟ امیر کیه؟
من هم که فهمیدم کار رو خراب کردم هول شدم و گفتم خودت دیگه
گفت از کی تا حالا من شدم امیر ؟
گفتم : خوب دوس دارم تو رو امیر صدا کنم چی میشه مگه ؟
تو امیر منی عزیزم
او هم که نمی دونم شک کرده بود یا نه گفت خوب میشه من هم به تو بگم شیدا؟
شیدا اسم دوستم و زن امیر بود
گفتم : هرچی دوس داری منو صدا بزن ، ولی تو واسه من امیری
او هم که حالا دیگه فکر کنم متوجه منظورم شده بود گفت خوب شیدا جون الان میخوام بی مقدمه کونتو جر بدم تا دیگه هوس نکنی واسه من اسم انتخاب کنی
من که احساس کردم قضیه به خیر و خوشی تموم شده گفتم هرکاری دوس داری بکن امیرم
من در اختیار توام دلم میخواد حسابی از تنم لذت ببری
بکن منو امیر جرم بده
و شوهرم که فکر کنم متوجه حال خرابم شده بود و می دانست که امیر شوهر شیدا رو توی تصورم کنار خودم می بینم او هم مرتب اسم شیدا رو می آورد و اون شب ی سکس بسیار عالی داشتیم که یکی دو ساعت طول کشید
من به امیر دادم و شوهرم شیدا رو می کرد و این واسه هر دونفرمان جذاب بود
و از اون شب به بعد شوهرم بیشتر به شیدا توجه می کرد
منو امیر هم که دیگه بیشتر از گذشته با هم راحت شده بودیم
و شیدا که متوجه رفتار صمیمانه من و امیر شده بود او هم با شوهرم راحت تر برخورد می کرد
و مثلا کار شوهرشو تلافی می کرد
شوهر من هم مخالفتی با لباس پوشیدن من و گرم گرفتنم با امیر نمی کرد و مثلا نمیگفت چرا دامنت کوتاس یا چرا زیر دامنت شورت نمیپوشی و از این حرفا. در عوض اونم حسابی با شیدا گرم می گرفت
طوری شده بود که در شب نشینی ها منو امیر بیشتر باهم حرف می زدیم و شوهرم و شیدا هم با هم
اما هنوز خیلی راحت نشده بودیم
شوهرم هم سکس هاشو بیشتر کرده بود و هروقت منو صدا میزد می گفت شیدای من
من هم به او می گفتم امیر جون من…
این کارها مقدمه ای شد برای سکس های من و امیر و شوهرم با شیدا که در آینده اونو تعریف می کنم
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید