این داستان تقدیم به شما
سلام دوستان .من محمد 26 قدم 168 وزنم 58 کیلو هست.داستان از اونجایی شروع شد که به سکس خیلی علاقه پیدا کردم طوری که دائم دوست داشتم سکس کنم ولی نمیدونم چرا همیشه دوست داشتم باپسر سکس کنم و کون بدم به جای اینکه بکنم…
***
خلاصه گذشت تا اینکه من 23 سالم بود از بس خیار و هویج کردم تو کونم خسته شدم.تو سایت های گی شروع کردم به گشتن دنبال شماره تلفن پسر های شیرازی و دارابی و فسایی.بالاخره یه شماره پیدا کردم مال یه پسر شیرازی به اسم رضا بهش پیام دادم اونم جواب داد اولش هردوتامون بهم اعتماد نداشتیم خلاصه تاشب باهم پیام بازی کردیم من فقط منتظر بودم بهم بگه بیا شیراز ولی خودم چیزی نمیگفتم تا اونم فکر نکنه حشرم زده بالا.خلاصه شب تونست مخمو بزنه به قول خودش منم قبول کردم فردا برم شیراز تا باهم سکس کنیم.درضمن بگم من اصلا قیافم قشنگ نیست.صبح رفتم شیراز گفت پل غدیر پیاده شو منتظر باش منم پیاده شدم منتظر نشستم دیدم یه موتور اومد گفت محمد خودتی گفتم اره خودشو معرفی کرد گفت بریم گفتم مکانت امن هست گفت شک نکن.منم سوار موتورش شدم.
رفتیم رسیدیم خونه دیدم اره خونه خالیه ولی خونه کناریش دوتا کارگر دارن کار میکنن داشتن ساختمان رو نما میکردن.بهم گفت سرتو بنداز پایین برو داخل منم گفتم باشه.رفتم تو گفت بریم داخل اون اتاقه منم رفتم دیدم همین خونه هم داشتن تعمیرش میکردن و درحال رنگ زدن بود.خلاصه تابستون بود گفت لباستو بیرون بیار اصلا خجالت نکشید وزودتر از من خودش لباسشو در اوردفقط یه شرت پاش بود منم همشو در اوردم الا شرتمو بهم گفت تو کامل لخت شو منم شرتمو در اوردم تو دلم یه اشوبی بود اخه اولین بارم بود بهشم گفته بودم.بهم گفت بیا واسه اول کار یه ساک بزن منم رفتم نشستم جلو پاش شروع کردم ساک زدن همش میگفت دندون نگیر اعصابمو خورد کرد بهش گفتم اخه کیرت کلفته تقصیر من چیه؟یه دفعه عصابنی شد زد تو گوشم محکم تا اومدم بلند شم گفت اگه یکم زر بزنی اون دوتا کارگرم میان میکننت
دیگه کامل ترسیدم ازش بهش گفتم هرچی تو بگی گفت پس ساکت باش و حرفی هم نزن بیا راحت ساک بزن.منم مثل این جنده های حرفه ای از ترس چنان براش ساک زدم حدود یه بیست و پنج سی دقیقه ای فقط ساک زدم یه دفعه دیدم دستشو انداخت پشت سرم محکم فشار داد فقط تنها چیزی که فهمیدم این بود ابش اومد تو دهنم خالی شد یواش یواش داشت کیرشو میاورد بیرون از دهنم گفت اگه یه قطرش بریزه زمین صدای اون دوتا میزنم که بیانشون منم قشنگ کیرشو مکیدم تا اخرین قطره ابشو خوردم گفت پاشو برو خودتو بشور بیا تا شروع کنیم رفتم دستشویی داخل حیاط اون دوتا کارگر هنوز بالا بودن وقتی برگشتم دیدم نیستن باخودم گفتم حتما رفتن واسه نهاهار خوردن خلاصه رفتم داخل دیدم رضا لخت خوابیده گفت بیا بشین روش منم فقط گفتم چشم رفتم نشستم رو کیرش یواش یواش تا ته کردم داخل کونم گفت قشنگ بالا و پایین بکن منم شروع کردم یه دفعه یه صدایی اومد از ترس مردم فقط تا اومدم بلند شم از رو کیر رضا دیدم یه نفر بالای سرمه و کیرشو گرفته دست یه نگاه بهش انداختم دیدم یکی از اون دوتا کارگره بود به رضا نگاه کردم گفت پسر خوبی باشی به هرنفر یه بار کون میدی و میری خونتون اگه هم پسر لاشی باشی کونت پاره میکنیم
خلاصه بگم تو دلم هزار تا فحش به خودم دادم که چرا اومدم اینجا.تو همین حال بودم که پسره زد تو سرم گفت یالا بخور کونی منم فقط دهنمو باز کردمو خوردم تو همین حال بودم که رضا گفت بلند شو بلندم کرد گفت قمبل کن گفتم چجوری باید بشم اخه بار اولم بود گفت سجده کن منم به حالت سجده شدم که گفت فلان کارو کن منم همون کارو کردم دیدم نشست پشت سرمو شروع کرد انگشت کردن گفت ببین چه خریه داره انگشت میکنه به جای اینکه بکنه.اون پسره هم اومد جلوم دراز کشید گفت زود باش ساک بزن منم ساک میزدم براش رضا داشت انگشت میکرد اول یه انگشتی بعد کردش دوتا بعدش با سه تا انگشت داشتم درد میکشیدم ولی جرات نکردم حرف بزنم تا اینکه شد 4انگشتی صدام دراومد اومدم بلند شم که محکم دوتاشون گرفتنم هرکاری کردم نتونستم بلند شم به زور کرد دستشو.تو کونم داشتم داد میزدم که اون پسره دهنمو گرفت یه 5دقیقه ای با چهارتا انگشتش عقب جلو کرد بعد گفت پاشو بشین رو کیر علی تازه فهمیدم اسم اون پسره علی هست بلند شدم نشستم روکیر علی ولی اصلا احساس نکردم اخه کونم باز شده بود یه دفعه دیدم نامرد رضا از پشت هولم داد افتادم رو علی اونم دستشو حلقه کرد دور کمرم محکم گرفتم…
دیدم رضا نامرد میخواد کیرشو بکنه تو کونم دیگه گریم گرفت بازور داشت میکرد داخل منم فقط گریه میکردم میگفتم نکن نمیره توش اون اصلا گوش نمیداد.فقط فشار میداد یه لحظه دنیا جلو چشمام سیاه شد کیرش سر خورد رفت تو کونم داشتم داد میزدم که با مشت چند بار زد تو سرم دیگه هیچی نگفتم گفت خفه شو داشتن میکردنم که علی گفت داره ابش میاد رضا گفت بدش بخوره که بلند شد از پشتم اونم پاشد روبه رو زانو زد گفت بخورش منم فوری کردم تو دهنم براش ساک زدم رضا هم داشت منو میکرد اب علی اومد همشو خوردم تا اخرین قطرش رضا هم داشت تند تند تلمبه میزد که دیدم یه دفعه شبیه این برق گرفته ها پرید جلوم با فشار ریخت رو صورتم بعدشم براش یکم ساک زدم گفتم برم صورتمو بشورم گفت برو بلندشدم رفتم بیرون صورتمو بشورم دیدم تو کونم داره اب میاد بیرون گفتم حتما کار این رضا لاشی هست شاید دوبار ابش اومده دست زدم دیدم داره خون میاد.خلاصه ترسیدم بد رقم پاهامم درد میکرد حسابی.رفتم خودمو شستم و اومدم داشتم لباس میپوشیدم که برم ترمینال که رضا گفت کجا منم گفتم دیگه باید برم ترمینال برم خونمون یه دفعه گفت پس امیر چی؟امیرم باید بکنه صبر کن الان امیر میاد میکنتت بعد برو منم گفتم باشه از ترس نشستم یه گوشه که علی گفت پاشو بیا بیکار نشین یه ساک بزن منم رفتم ساک زدم براش دیدم صدای در اومد رضا رفت درو باز کرد از صدای توی حیاط فهمیدم که یه نفر تنها نیست و چند نفرن رضا هم گفت گناه داره یکی برید بکنید تا زودی بفرستمش بره دیدم اول یه پسره اومد گفت بخواب گفتم نمیخواد بخورمش رضا گفت نه فقط بخواب زود باش…
منم خوابیدم اون پسره خوابید روی منو شروع کرد 3 دقیقه نشد ابش اومد ریخت روکمرم بلند شد تا اومدم بلند شم دیدم یکی دیگش اومد داخل زدم زیر گریه رضا گفت خفه شو چند نفر بیشتر نیستن خلاصه بگم همین چند نفر4نفر بودن که کردنم بعدش رضا گفت بلندشو ببرمت ترمینال تو راه بهم گفت اگه به کسی حرفی بزنی ابروی خودت میره منم برگشتم شهر خودمون جرات نکردم حرفی بزنم به کسی ولی بعد از یه هفته دوباره دلم هوای کیر کرد از اون ماجرا به بعد چند باری بازم کون دادم ولی اون کون دادن یه چیز دیگه ای بود.
نوشته: محمد
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید