این داستان تقدیم به شما

سلام .
 
سال هستاد و دو بود هفتم یا هشتم عید بود که من و پسر عموم علی با دوستمون که رفیق پسر عموم بود الکی به سرمون زد بربم مشهد زیارت و جو گیر شدیم البته من با پسر عموم قبلن سکس داشتیم ولی با امیر نه اون موقع بیست یکی دو سالمون بود و اوج شهوت هر کس رو گیرمون میومد چه جنده چه کونده میکردیم و دلمون به همین چیزا خوش بود و با امیر فقط مشروب میخوردیم و فک نمیکردیم کونی باشه سبزه بود و با یه کون توپل ولی از چن نفر شنیده بودیم قبلن زیاد داده ولی ما فک میکردیم دروغ باشه . رفتیم بلیط گرفتیم تو ترمینال اشنا داشتیم زود بلیط گرفتیم برای فردا و به خونواده هامون گفتیمو اماده شدیم رفتیم مشهد رسیدیم رفتیم خیابون نزدیک حرم خونه گرفتیم خونه از اون خونه ها بود که هر اتاقش رو به یکی اجاره میدادن یه اتاق داد دوتا تخت بیشتر نداشت رفتیم حرم و برگشتیم تو اتاق پسر عموم رفت بیرون خرید و منو امیر هم رفتیم استراحت رو تخت لباس راحتی پوشیدیم دیدم اومد رو تخت من و به کونم دست میزد و میگفت بده بترکونیم
 
منم فک کردم داره شوخی میکنه دستشو گذاشت رو کیرمو باهاسش ور رفت یواش یواش کیرم داشت بلند میشد منم حشری شدم و کیرشو گرفتم و دیدم راست شده ولی کوچیک بود دوازده سیزده بود فک کنم از مال من کوچیکتر بود مال من شونزده هفده بود شلوارشو دادم پایین کونشو دیدم دیگه فقط میخاستم بکنم توش برگشت کونشو داد عقب به پهلو خوابید منم تف زدم گذاشتم لای چاک و بالا پایین کردم خودش میگفت بکن توش ولی من حشری بودم چیزی حالیم نبود خیر سرمون اومده بودیم زیارت تا رو سوراخ گذاشتم خودشو عقب میداد نوکش رفت داخل از پنجره دیدم علی خرید کرده داره میاد تو سریع کشیدم بیرون و گفتم و شلوارو دادم بالا و در رو باز کردم و امیر هم گفت به علی چیزی نگو منم گفتم باشه امیر رفت دستشویی من جریانو به علی گفتم و اونم میخاست بکنه امیر که اومد تو بهش گفت امیر هم زیر بار نمیرفت میگفت سجاد داره دروغ میگه

 
خلاصه رفتیم بیرون به علی گفتم به امیر یه چیزی بده مست بشه شب دوتایی بکنیمش گفت محرمه عرق گیرمون نمیاد حشیش بگیریم بهتره گفتم باشه من که اهلش نبودم ولی اون دوتا بعضی وقتا میگرفتن و میکشیدن رفتیم یه بازار داره تو خیابون طبرسی چنتا کاسب دیدیم و گرفتیم شب بار زدن تو سیگار و کشیدن و موقع خواب تختارو کنار هم گذاشتیم و چراغ رو خاموش کردیم من گفتم همه باشورت بخابیم همه قبول کردن و تا دراز کشیدیم منو علی کنار بودیم و امیر وسط هی مالیدیمش ولی کس کش قبول نمیکرد رفت پایین رو زمین با یه پتو متکا خوابید ما هم رفتیم پایین ولی پا نمیداد و هی ما رو میزد وفحش میداد حشیش عوضی که کسخولش کنه و به مابده بر عکس عمل کردو ما نتونستیم کاری کنیم چون داد و بیداد میکرد هیچی گرفتیم خوابیدیم تاصبح بیدار شدم دیدم دمر خابیده و کونش رو به هواس رفتم پیشش و با کیرش و کونش بازی کردن علی هنوز خواب بود امیر بیدار شده بود ولی خودشو به خواب زده بود منم دیدم کیرش بلند شده و شورتشو دادم پایین و یه تف به کونش زدم و با سوراخش ور رفتم دیدم شل شده و کیرمو گذاشتم رو سوراخ و فشار دادم دیدم راحت داره خودش کیرمو میبلعه و کل کیرم رفت داخل و چشاش بسته بود ولی داشت لذت میبرد فهمیدم چه کونی پیش ما بوده و ما گرد جهان میگردیم ولی خیلی گشاد بود انگار داری کس میکنی من هر چی کون کرده بودم ده دقیقه طول میکشید سوراخش اماده بشه بعد تازه باید جا وا میکرد ولی امیر کار کشته بود کیرم راحت عقب جلو میشد و منم داشتم حال میکردم

 
دیدم علی بیدار شده داره ما رو نگاه میکنه چیزی نگفتم و تلمبه زدم و بعد چن دقیقه ابم رو خالی کردم تو کونش و بلند شدم از روش علی اومد بادسمال کون امیرو پاک کرد و اونم کیرشو راحت داد داخل تا اون ارضا بشه من شق کردم دوباره رفتم روش دوباره وهی تلمبه زدمابم اومد دوباره رفتم حموم بعد من دوباره علی کرده بودشو اونا هم رفتن حموم و امیر خیلی عادی رفتار میکرد وانگار خواب دیده تا از مشهد برگردیم بیست بار کردیمش و از کمر افتادیم ولی خیلی بهمون حال داد اون سفر و اومدیم تهران دیگه هر وقت میتونستیم یه حالی به کونش میدادیم تا یکی دوسال با اخری که رفتیم خونشون هر کاری کردیم کون نداد و هی میگفت بواسیر زده و گفتیم نشون بده نشون نمیداد بعدن به پسر عموم گفت که عقد کرده و دیگه نمیخاد بده ما هم بیخیال شدیم…
 
نوشته: سجاد

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *