این داستان تقدیم به شما
سلام دوستان؛من شاهینم ،۱۷سالمه با قد۱۷۵یکم اضافه وزنو یکم جوش رویه صورتم، و تویه یه استانی زندگی میکنم!داستان من درباره عمه منه که من عاشقشم یه زن ۳۲ساله(الان) با قد تقریبا ۱:۶۵،که همیشه موهاشو رنگ بلوند میذاره ،با سینه های فکر کنم ۷۵،بدن سفیدوبی مو،نه چاق نه خیلی لاغر،البته بدون باشگاه رفتن ،بایه کون که نه گندست نه کوچیک،واقعا بدنش عالیه…
من تقریبا ازسوم راهنمایی که شهوتم شروع شد بدن عمه رو دوست داشتم اما فقط دوست داشتن،اصلا تو فکر سکس باهاش نبودم،تااین که سال اول دبیرستان گوشی هوشمند خریدم،به اینترنت وصل شدم ،و متاسفانه با این سایت آشناشدم و داستانای سکس با عمه روخوندم،وبعدازاون تو فکرسکس باهاش شدم،یادم رفت بگم اونا تو یه استان دیگه زندگی میکنن،خانواده ماهم اهل رفت آمد نیستن،البته رابطمون خوبه اما ما زیادمسافرت نمیریم،تابستون همون سال که گوشی گرفته بودم که یعنی قراربود برم سال دوم رفتیم خونشون،و منم که نظرم راجبش عوض شده بود زیاد دیدش میزدم،شوهرعمم کارش یجوریه که صبح میره شب میاد،عمم دوتا بچه داره یه دختر یکسال ازمن کوچیک تر و یه پسر ابتدایی،که بیشتراوقات تو اتاقنو بیرون نمیان،برایه همین من تودیدزدن راحتم،و همینجوری که دید میزدم ،شروع میکردم عکس گرفتن،اون همیشه با یه تاپ وساپورت تنگ جلوم میگشت،البته نه اینکه فقط جلو من،جلو پسرعمو عمه های دیگه هم اینجوری بود،من عکس میگرفتمو بعدا باعکسا فقط یکبار جق زدم،و بعدش همش فقط نگاش میکردم تا دلتنگیم رفع شه وکیرمم شق نمیشد چون یجورایی فقط شهوت دیگه نبود عاشقش شده بودم…
اومده بودبغل دستم رومبل نشست منم کیرمو شق کردم یکم توشلوارم جابه جاکردم ببینم واکنشش چیه که واکنش خاصی نداشت،گذشتو تابستونا،عیدا،روزایی که همدیگرو میدیدیم میگذشت،من بیشتر عاشقش میشدم،تا قبل عید سال ۹۵که من سوم دبیرستان شده بودم،عمم تنها اومده بود خونه پدربزرگم اونا هم رفته بودن یجا کارداشتن نبودن برایه همین منو مادرم رفتیم پیش عمم،من نشسته بودم رو زمینو تکیه داده بودم به دیوار داشتم اهنگ گوش میکردم،عمم روزمین دراز کشیده بود که ازبغل طرف من بود یعنی هم کون هم ممشو دید میزدمو عکس میگرفتم،راستش عمه منو مامانم باهم راحتن و حرفای سکسی میزنن،من داشتم اهنگ گوش میکردم اما صدا اهنگ کم بودو حرفاشونو میشنیدم که عمم به مامانم گفت نگاه کن داره دید میزنه!
بعد دستشو گذاشت رو سینه هاشو گفت الان همه اینجارو میخوانو خندید،وفکرکرد من نشنیدم ولی من شنیدمو دیوونه شدم یعنیا میخواستم همون موقع بکنمش،چندساعت بعد مادربزرگم اینا اومدن و بحث خط عمل سزارین شد که روشکمه که جاش مونده یا نه،مادرم عول شلوارشو یکم کشید پایین ،بعد عمم وای تاپشو داد تا بالای نافش بالا شیکمش نمایان شد سفییید بی مو،بعد ساپورتشو تا بالای کصش داد پایین یکم دیگه میداد پایین کصشو میدیدم،بعد خطو نشون داد،مادربزرگمم نشون داد،بعد عمم گفت چقد بی مویی،عمم موداشتا اما یکم بود،مال مادربزرگم اصن بود معلومه ازکی به ارث برده=) بعد عمم رو به مامانم گفت پدربزرگم چه حالی میکرده اونم جلو من،منم هی دیدش میزدمو چشم تو چشم میشدیم تا عید،که اومدن خونه ما،رو زمین درازمیکشید تاپش تا بالا نافش میرفت بالا ،ساپورتشم میومد پایین جوری که تقریبا نصف کونش میفتاد بیرون و درست نمیکردو من هی دید میزدم،کسشم زیاد میخارید و من نگاش میکردمو چشم تو چشم میشدیم ولی نه خجالت میکشید نه چشمک میزد که من بفهمم این یه نشونست فقط یه لبخند کوچیک.
تابستون همون سال که من سوممو پشت سرگذاشتمو حالا میرم براپیش،وجوشام خیلی خیلی بهترشدنو فقط ۵کیلو اینا اضافه وزن داشتم ،رفتم خونشون رفته بود نون بگیره ،اومد رفت شلوارشو عوض کنه منم رو مبل درازکشیده بودمو،بدون اینکه دراتاقو ببنده رفت تو اتاق تاعوض کنه پشت دیوار،وه من یکطرف نصف رون سفیدشو با کونشو دیدم و وقتی اومدبیرونم سرمو اونوری نکردمو صاف بهش نگاه کردم تابفهمه دیدش زدم،بعد دوباره ساپورتش تا پایینه کونش اومده نصفش افتادبیرون،زیرشم یه شرت تقریبا توریه سبز داشت روزمین خوابیدکونشو من دید میزدمو دیوونه شده بودم،اما بازنمیتونستم کاری کنم،الانم که مهر ماه هستش که این داستانو مینویسم…
برا دوستانی که میخوان بگن سکس با محارم گناهه،اولا شما بیل زنی برو درباغچه خودت بیل بزن! جق زدن گناهه،سکس بادختربدون ازدواج گناهه ،جنده هم همینطور و تویی که داری میخونی حتمایکی ازاین کارارو کردی پس نگو چی گناهه چی نه،گناهش پایه خودم،دوما من راضی اون راضی گوربابای ناراضی،سوماشرایطی که باعث شده من اینجوری بشم اینه که خب من احساس میکنم شهوتم ازخیلیا خیلی بیشتره،دوما من پورن نگاه میکنم جق میزنم،وبخاطره اینکه اضافه وزن داشتمو جوش نتوستم بادختری دوست شم نه اینکه – پیشنهادبدمودوست نشه اعتمادبنفسشونداشتم،پول جنده هم ندارم،پس باکلی عقده جنسیم،البته تویکسال پیش که جوشام خیلی بهترشدنو وزنم کم پیشنهاددوستی دادم امادختراخودشونوچس کردن چون یه بردپیت با بدن ورزشکاری میخوان،ناگفته نماند قیافه من باجوشم بازم خوبه قابل تحمل،امادخترایی که حتی من ازشون سرترم بودن چس کردن،منم عقده ای شدم چشم روعمم دارم،والانم تنهامشکل من اینه آیااون باتموم حرکتایی که کرده دوست داره بامن سکس کنه یانه ؟؟؟؟؟ چون من دوبه شک موندم. اینم بگم در اولین فرصت میکنمش. کیرم تو گناه و این حرفا… سه هزار میلیارد میدزدن گناه نیست و نباید کشش بدیم، هزاران مردم بدبخت سوریه به دستور رهبر یه دست و کونی مملکتمون کشته میشن گناه نیست، ما یه کس میخوایم بکنیم گناهه! خر خودتونین! کیر تو دینتون.
نوشته: شاهین
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید