این داستان تقدیم به شما

دیشب چه گذشت!
ساعتی پیش ورق روز ۰۲/۰۲/۰۱هنوز زده نشده بود که اس داد!
.. بیداری؟!
.آره! ببخشید شما؟!
..یک دوست .
.میشه بدونم افتخار هم صحبتی با چه کسی را دارم؟!
..یک عاشق ! عاشقی که ۱۰۹۷ شبانه روز بیاد تو نفس می‌کشه!
.سهراب تویی؟! یاد چی افتادی ۱۰۹۷ دیگه چیه؟! این خط را کی گرفتی؟!
..سهراب؟!!!
.جناب حوصله حل معما ندارم اگه کار واجبی نداری خوابم میاد شب بخیر
..مگه بدون فکر به من خوابت هست؟!
.خدا نگهدارت من سالهاست دیگه نمیتونم فکرم بکنم …
..چرا؟!
 
.لطفا خودتو معرفی کن ! با خط اصلیت پیام بده بیا واتساپ یا تلگرام … تو کجایی؟
..من با فکر بتو زنده هستم تلفنم همینه
.لطفا با یک خداحافظی منو خوشحال کن! نگفتی کجایی!
..تو فکر تو در یک وجبی کنارتم !
.اسمم چیه؟!
..عاشقتم کاوه، لنگه کفش تو را یاد چی میندازه؟
.کدام کفش؟! (خدایا میتونه اون باشه؟!! بیگدار نباید بزنم شاید یکی داره منو امتحان می‌کنه! شاید … چه بدونم شاید…)
..کفش سفید در لباس سفید از پای سفید در شبی سیاه!
.سپیده تویی؟!!!!!
..خخخخخخخ سپیده کیه؟! لابد زنداداشتو می‌گی خخخ ؟!
.آخه من فقط یک کفش سفید در لباس سفید از پای سفید در آوردم اونم در شب!
..خب! چه تصادف جالبی !! بعد چی شد؟!
.هیچی! (زدم به سیم آخر) جانم از تنم در امد و شدم اسکلت متحرک!
..واه چرا؟!! چه جالب!! کی؟ کجا؟!
.بذار ببینم چند وقت میشه؟
..حسابش کن به روز بگو برام خیلی جالبه!
365*3+2=1097 !!!!

 
.سپیییییده اذیتم نکن این چه نوع شوخیه تو این وقت شب با من می‌کنی !!؟ داداش نکنه تویی؟! دلت خوشه هااا.
..خب انگار خیلی اتفاقی با هم جفت و جوره !! بگو چطوری و چرا کفش اون بیچاره را در آوردی؟!
.خب شال گیر کرد پاشنش در اومد
..چکارش کردی؟
.پاش کردم
..چرا ساق پاشو گرفتی ؟!
.آخه کفش نمی رفت پاش!
..خب مچشو می‌گرفتی! چرا ساقشو گرفتی؟!
.چه بدونم ساق یا مچ یادم نیست شایدم مچشو گرفتم!
..خب چرا زیر رونشو گرفتی؟!
آخه پاشو تا کرد پشت دستم موند بین ساق و رونش! سپیده تویی؟!
.نه ! بعد چی شد؟
هیچی کفشو پاش کردم و شالو برای سومین بار از سرش آوردم کمرشو بستمو اوردم پایین تا هفت بار تکرار و تمام!
..دستت موند بین ساق و رونش تو شلوغی چی کردی؟! من دیدم
، راستشو بگوووو کاوه!
.سپیده خودتی کسی ندید که!!!
..نه، تو منو مگه ندیدی ؟! اونقد زنداداشتو دوس داشتی و خوشحال بودی عروستون شده نکنه منو چشمت ندید؟!!!!
.خوابم میاد راحتم بذار لعنتی بگو کیستی؟!
..تو راستشو بگو چکار کردی تا دستت موند رهات کنم!
.خوب کشیدم نذاشت با اونیکی دستم رونشو نیشگون گرفتم ولم کرد!
 
..نه راستشو بگووو
.همین یادمه
..خب نترسیدی بقیه ببینن یا داداشت ببینه؟!
.نه اونقد شلوغ و ازدحام جمعیت فشرده بود کسی اون پایین زیر تور سفید منو نمیدید! تو چطوری دیدی؟!
..خب دیگه چکارش کردی؟
.هیچی
..چرا بالای زانوشو بوسیدی؟!
.گازش گرفتم ولم کنه! تو چطور زیر تور منو دیدی؟!
..بااااای…
.سپیییده خودتی الکی خرم نکن
قطع شد و دیگه پیامی نیومد! هجوم افکار مرور چت دیووونم کرد برگشتم از سر خوندم دیدم خودشه با یک وجب فاصله که رسیدم شک نکردم دیگه خود خودشه چون بینمون یک دیوار کمتر از بیست سانت بود ساعت شد نزدیک یک و نیم باز از سر ،چتمون را خوندم هر چه اس دادم ندید به شماره اصلیش اس دادم
.سپیده بیداری؟!
..کاوه چیه زده به سرت چی می‌گی؟ ترسیدم!!!؟ بیدارم کردی بگوو چی میگی این وقت شب؟!
.هیچی خواب میدیدم نگرانت شدم
..چه خوابی بگیر بخواب ساعت چنده ؟!
.۱:۳۰ مگه ساعت دستت نیست؟
..چرا خوابم حال نگاه کردنشو ندارم حالا چی دیدی؟!
.تو خواب با تو چت می‌کردم!
 
..خخخخخ دیووونه شدی چی میدیدی؟! چتمون چی بود؟!
.سپیده یادته کمرتو بستم کفشت دراومد و پات کردم؟!
..خب اون مال ۱۰۹۸ روز قبله حالا چرا الان یادت افتاده؟! !!!
.چه دقیق یادته ۱۰۹۸ روز!!!
..شبانه‌روز!
.پس خودت بودی !؟! خواب نبوده!؟!؟
..کاوه بگیر بخواب ساعت داره میشه دو نکنه اجنه تو ذهنت لانه کرده ؟!
.سپیده تاریخ و ساعت دو را هیچ فکر کردی چطوره ؟!
..معلومه آره درست ۱۸ دقیقه ی دیگه میشه ۰۲/۰۲/۰۲/۰۲ !!!
.منم تو همین فکر بودم از عروسیت چهار تا ۰۲ می‌گذره
..و یک ۰۲ که میشه پنجتا!
.ها ثانیه یادم نبود!
..من ثانیشم حساب می‌کنم کااااش!
.خب بگووو کااش که چی؟!

 
..هیچی بگیر بخواب کاش این پنج دو اتفاقی میفتاد چی میییی‌شد؟! بخواب ۱۶ دقیقه و ۴۸ ثانیه موند!
.سپیده
..جانم
.یه چیز بگم دعوام نمی‌کنی؟!
.تا چه باشه
..قول بده این حرف دلمه ۱۰۹۸ روزه مونده
.بگیر بخواب باااای…
..سپییییده قول بده
..سپیییده
..سپیده
ساعت شد ۰۱:۵۰ دیووونه شده بودم میدونستم سپیده تنهاس چون داداش سپاهیه و ایران نیست واحد اونا با واحد ما که بابا و مامان و من بودم تو یک طبقه دو در ارتباطی داشت یکی از بیرون ورودی ها یک درم از واحد به واحد که همیشه قفل بود و کلیدش تو جا کلیدی نبود پا شدم کمدی داریم یک عالمه کلید تو جعبه ای هست تو اتاق مامان و باباس رفتم هر دو خواب بودن مامان کاملا کون لخت بود بابا را بغل کرده سرش رو سینه باب خواب بودن جعبه را ورداشتم آوردم بیدار نشدن در عین نا باوری نخستین کلیدی که انداختم درو باز کرد تو هوای گرم خونه مثل بید می‌لرزیدم بر گشتم در اتاقمو قفل کردم رفتم واحد سپیده از شیشه بالای در خوابش نور ضعیفی دیده میشد توپی دستگیره را چرخوندم قفل نبود ساعت ۰۱:۵۷ بود سپیدم به بغل خوابیده نور چراغ خواب سایه روشن افتاده رو تنش بدون روانداز با پیراهن خواب که نصف باسنشو به زور پوشونده شورتش با قیچی روناش معلومه سرش کنی چرخیده به سقف چشمها بسته و خواب زلفها پریشان لبها کمی باز دندانهای مرتب و صدفیش برق زنان منم دارم بقدری می‌لرزم دندونام به هم میخوره نگاهش کردم ساعت نگاه کردم شد ۰۱:۵۹ ثانیه ها سریع به رسیدن عقربه سر ساعت ۰۲:۰۰ فرار می‌کنن عهد کردم سر ثانیه ۰۱:۵۹ لبمو ببرم مماس لباش تا شد ۰۲/۰۲/۰۲/۰۲ ببوسمش هر چه باداباد!

 
آرام رفتم رو تخت با دستام پل زدم رو سرو سینش ساعتو رو مچ سفید زیبایش نگاه کردم انگار میدونست که میام تا عقربه رسید ۵۹ ثانیه لبمو گذاشتم رو لباشو گفتم دو دو دو دو و دوووو بیدار بود همراهی کردو به خودم قول داده بودم فقط بغلش کنم و ببوسم و بخورم اما تا دستش رفت زیپوشمو کشید از سرم بیرون من شلوارکی پام موند و سپیده پیراهن خوابی که شیشه ای بود و انگار لخت به هم جوش خوردیم از خوردن لب هم سیر نشده شلوارکمو داد پایین و تا بخودم بیام با پاش در آورد من لخت او هنوز همانگونه که بود تا چرخید به روی من لخت شد سینه هاشو چسبوند صورتم تا جون تو فکم بود خوردم کیرم لای رونهاش با تکانهایی که خورد نتونستم خودمو نگهدارم آبم ریخت پرید رو لپ های باسنش لب تو لب شدیم گفت چرا نریختی توووم ؟!
عشقم سپیده جووون فدای تو برم
کم حرف بزن شورتمو در بیار بی نامووووس کیرتوووو میخااااام کییییییییییر
سرمو چسبوند لای سینه هاش کشید بالاتر اومد نشست رو دهنم از رو شورت خیسش کصشو خوردم از بغل شورتش کشیدم دهنمو گذاشتم رو لبهای وحشی کصش دِبخوووور گفت درش بیار شورتوووو دربیاااار خائن دیووووث زنداداشتووو جرررررش بده کصمو پاره ش کن
 
بلند شد شورتشو کشیدم از باسن خوردنیش اومد پایین کمکم کرد در آوردم پشتشو کرد بمن با دستش کیرمو گرفت کرد تو کصش با آخخخخ و آهووو و حرفهای تحریک کننده بالا پایین شد در آورد سر کیرمو بوسید گفت فداش بشم بیا روم بکن تو کصم رفتم لای پاهاش کیرمو هل دادم تو کصش تا میتونستم گاییدمش طولی نکشید دهنش باز موند و نفس نفس افتاد و انگار تو اب افتاده داره خفه میشه بدنش به لرز افتاد پاهاشو پیچید دور کمرم منم باز ابم اومد ریختم تو کص داغ و تشنه اش
شب را تا صبح چهار بار دیگه در حالت های متفاوت گاییدم ساعت شیش هم گذشته بود درو باز کردم پریدم تو اتاقم میدونستم بابا مامان تا هشت از اتاق بیرون نمیان چون شبش حسابی بابا مامانو گاییده بود، لباسامو ورداشتم کلید را ورداشتم اومدم پیش سپیده لخت دمرو خوابیده بود باز دلم میخواست بکنمش باسنشو بوسیدم صورتمو گذاشتم لای لپهای باسنش کونشو خوردم کصشو خوردم بیدار شد داگی خوابید پریدم رو باسنش نزدیک یک ساعت گایدمش سرشو چرخونده بود چشم تو چشم با دهن باز با ها ابش امده زیر کیرم ناله می‌کرد تا خواست ابم بیاد خاکش کردم لبشو خوردمو ابم ریختم تو کصش ساعت هفت هم گذشته بود هردو رفتیم زیر دوش تا جون داشتم سینه هاشو خوردمو و دیگه جون نداشتم بکنمش سپیده رام تو بغلم بود من زودتر در اومدم لباسمو پوشیدم رفتم بیرون نون گرفتم اومدم هنوز بابا و مامانم تو اتاقشون بودن که مامان زد بیرون معلوم بود بابام شب حسابی گاییده بود منم با گاییدن سپیده طعم کص خونگی و ارژینال را چشیده بودم روم باز شده بود با دستم زدم در کونش گفتم خوش بحال بابا که یه همچین کصی و زیر کیرش هر شب می‌کنه گفت رودار نشووو، با مامان زیاد شوخی می‌کردم گفتم مامان مرگ کاوه امشب بابا چند بار سوارت شد؟! بدجوری صداتون تو هال پیچیده بود! گفت بی شعور ..گفتم مرگ کاوه بگو گفت یک بار حالا ولم کن! عوضی هی میگم زن بگیر حلوا حلوا دهنت شیرین نمیشه گفتم خیلی بی عرضه بوده من جاش بودم پنج بار میگاییدمت خندید و مشتی پشتم زد فحشم داد گفت تو آدم نمیشی خجالت بکش مامانتم کی دست از هرزگیت ورمیداری؟! این از من اون از سپیده!

 
گفتم اونم طفلی یه شوهر راه دور گیرش اومده دلم می‌سوزه داداش بیاد میخام بگم طلاقش بده خودم بگیرمش بدبخت اونقدر شبا با خودش ور میره میترسم کار دستش بده خخخخخخ
گفت هرزه لاابالی برو زن بگیر این‌همه چشت تو کون ننه و بقیه نباش !
میدونستم شوخی های با سپیده را منظورشه که به هر بهانه ای باسن خوشگلشو دست می‌زدم و همش الکی مسخره می‌کردم که چقدر گنده است و طاقچه اییه! نمیدونست شب عروسشو تا صبح هزار جور گاییدم …
اینم یه عکس سکسی از سپیده که ببینین بیخودی بهش نمیگن سپیده

 
ممنون
کاوه

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *