این داستان تقدیم به شما
سلام دوستان عزیز. من علیرضام بیست ودوسالمه.بچه اراکم.راستش قیافم بدک نیست.قدم 183 و وزنم حدودا 80….
***
داستان از اونجا شروع شد ک من با یه زن شوهردار رفیق شدم .اسمش زهرا بود.سنش ٣١ .یه بچه هشت ساله هم داشت.شوهرشم تو یه شرکتی کار میکرد صبح میرفت غروب میومد.سینه بزرگی قد کوتاه و چاقه تقریبا.من چند وقتی با این خانوم رفیق بودم .هرچقدر اصرار میکردم ک بتونم باهاش سکس کنم.قبول نمیکرد.هی ناز و ادا درمیاورد ک اهل این کارا نیستم.بیرون میرفتیم چند بار به زور و اصرار ازش لب گرفتم تو ماشین.دیگه خسته شده بودم.راستش تجربه هیچ سکسی هم نداشتم.دیگه طاقتم سر اومده بود .یه روز خونوادم رفتن دهات من یه بهونه اوردم گفتم نمیام.خلاصه خونه خالی شد .با خودم فکر کردم گفتم امروز دیگه موقعشه باید هرطوری شده امروز زهرا رو بیارم خونه .
دیگه زدم سیم اخر اس دادم یا امروز میای خونمون یا رفاقتمون دیگه تمومه. اس داد گفت دیگه واسه همیشه خداحافظ.منم گفتم خیلی بیمعرفتی. چرا نمیای.بیا دیگه.نمیدونم چی شد انگاری دلش برام سوخت.گفت باش میام ولی به شرطی ک لخت نشیم .فقط از رو لباس. منم قبول کردم گفتم تو بیا .هرچی تو بگی.گفتش یه ساعت دیگه میام.تازه ساعت ده صبح بود.منم رفتم سریع حمومو خودمو تمیز کردمو. با ماشین رفتم دنبالش .خلاصه سوار شد. احوال پرسی کردیم.رسیدم دم خونه ماشینو زدم تو پارکینگ.وارد خونه شدیم.نشست رو مبل .منم واسش یه لیوان شربت اوردم خوردیم.اومدم کنارش نشستم.گفتم بریم تو اتاقم اونجا تخت داره بریم.مانتوشو دراورد .با یه تاپ سبز و ساپورت رفتیم تو اتاق.خوابوندمش رو تخت افتادم روش لبمو چسبوندم به لبش .همینجور ازش لب میگرفتم ک یهو گفت علیرضا بسه یادت رفته چه قولی دادی منم گفتم باش .قول داده بودم لخت نشیم.منم دوباره لبامو چسبوندم به لباش بادستام هم سینه هاشو میمالوندم.
دیدم کم کم داره نفساش تندتر میشه چشاشم بسته.منم ازشدت هوس بدنم داغ کرده بود .لباشو ول کن نبودم. دستمو گذاشتم رو کسش چه چیز نرمی بود .اولین بارم بود دست به یه کس میزدم.از رو ساپورتش با دست کسشو میمالوندم دیدم زهرا هیچی نمیگه فقط چشاشو بسته.داره زیر لب ناله میکنه.اروم اروم دست کردم تو شلوارش دستم خورد به کسش .یکم خیس شده بود . ک یهو دیدم زهرا خودشو جمع کرد پاهاشو سفت کرد.منم دستمو گذاشتم دم کسش حسابی مالوندم. ک دیدم خود زهرا گفت شلوارمو دربیار . منم شلوار شو در اوردم سریع لباسامو خودمم دراوردم .بعدش خودش تاپشو دراورد منم کرستشو دراوردم نوک سینشو کردم تو دهنم چقدر خوشمزه بود سینش یه مزه خاصی میداد..دیگه نوبتیم ک بود نوبت کسش بود یه شورت سبز پوشیده اونو درش اوردم.
یه کس بدون مو مثله هلو داشت .فقط یکم رنگ چوچولش تیره بود.یکم با تفت خیسش کردم.اروم کیرمو گذاشتم تو کسش.اولین بار بود ک داغی یه کسو تجربه میکردم.لبامم گذاشتم رو لباش کیرمم تو کسش جلو عقب میکردم.یه ده دقیقه ای تلمبه زدم ک ابم اومد ریختم رو شکمش چند دقیقه ای گذشت ک دوباره کیرم راست شد. زهرا گفت بسه دیگه ارضا شدی . اصرار کردم دوباره خوابید .دوباره کردم تو کسش دیدم چشاشو بست .فقط ناله میکرد. چند دقیقه ای ک تلمبه میزدم ک یهو چندتا تکون زهرا خورد گفتم چی شد .گفت ارضا شدم. منم چند تا دیگه عقب جلو کردم ک ابم پاشید تو کسش .گفتم حامله نشی یه بار گفت لوله هامو بستم. نمیدونم راست میگفت یا دروغ میگفت.چند وقت بعدش با هم دیگه قهر شدیم.خلاصه اونروز اولین سکس زندگیمو انجام دادم…
نوشته: علیرضا سیمینوف
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید