این داستان تقدیم به شما
سلام خدمتت تمام دوستان
من اسمم رضا هستش بچه سمنانم و یه ابجی دارم به نام محدثه من 18 سالمه و محدثه 16 سال قیافه خودم بد نیست محدثه هم قیافش عالیه قدش 168 وزنش 70 و توپور خلاصه برم سر اصل مطلب.
***
من رفیقی دارم بنام مهدی یچه خوشگله و تقریبا یه سال از من بزرگتره. زمانی که حدود 16 سالمون بود با هم زیاد رفیق بودیم یه بار پیش هم بودیم کیرمونو به هم نشون دادیم کیر من پهن بود ولی مال مهدی دراز و خوش فرم ناخواسته از کیرش خوشم اومد خلاصه با هم طرح ریختیم که گی داشته باشیم یه روز خونه ما خالی بود مهدی و اوردم اول یه کم حال کردیم بعده جند دقیقه اول من دمر خوابیدم و روغن زدم به کونم و مهدی یواش کیرشو کرد تو کونم و یه ده دقیقه طولش داد نوبت من شد مهدی فرار کرد و بهم نداد خلاصه ترس داشتم به کسی نگه … بعده یه هفته بهم زنگ زد و رفتم خونشون گفت به کسی نگفتم و دوست داره هر از چندگاهی منو بکنه منم قبول کردم.
خلاصه دوسالی بود باهم بودیم تا اینکه یه روز ظهر کسی خونه نبود اومدم دیدم از زیر زمین صدای میاد یواش درو باز کردم دیدم محدثه لخته وای خدا این ابجی منه عجب هیکلی داشت کون برجسته و پهن و توپر و سفید داشت نفسم بند میومد یهو دیدم مهدی هم تو زیرزمینه لخت کیرش شق کرده بو هیچی نگفتم دیدم رفت سراغ محدثه و سینه هاشو میخورد منم شوکه شدم فقط نگاه میکردم یواش یواش محدثه جهار دستو پا ایستاد و مهدی از روغن زیتون مادرم زد دم کون ابجیم و یواش کیرشو داد تو کون ابجیم…
الان که میگم باز کیرم بلند شد چون باسن ابجیمو میدیدم زیر دست مهدی حسودسم میشد و لذت میبردم خلاصه نامرد تمام کیرشو داد تو کونش و تا تونست کرد ابشو ریخت رو باسن ابجیم لبسشو پوشیید اومد بیرون منو دید خندید گفت کون محدثه بهتره از مال تو و منو انگولک کرد و رفت خلاصه روز بعد مهدی گفت ابجیمو سه ساله میکنه و هر بار بهتر از بار قبله و خودش هم پیشنهاد داده… خلاصه بموند ….
نوشته: رضا
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید