این داستان تقدیم به شما
تو سینما وایساده بودیم ساعت ۱۰ شب بود کم کم داشتیم به سانس فیلم چهارشنبه خون به پا میشود نزدیک میشدیم…
بچه ها رفتن تو سالن من برگشتم که پاپکورن و دسر مسر بگیرم از طبقه سوم اومدم پایبن یادم افتاد بنزین که زدم کیفو گذاشتم تو داشپورت رفتم تو خیابون عباس آباد از خیابون رد شدم و رفتم جلوتر یه مدرسه ای بود به نام شهید باهنر دمه اونجا عباس آباد تقاطع ولیعصر ماشینو اونجا گذاشته بود پشت من یه دنای سفید پارک بود یه دختر خوشکل و خوشتیپ توش نشسته بود و پاهاشو گذاشته بود رو داشپورت باورم نمیشد کفشاشو در آورده بود پاهای سفیدش انگشتای پاش لاک قرمزش و تکون دادن پاهاش داشت دیوونم میکرد آلتم یه ذره بلند شد مثه منگلا وایساده بودم و کف پاهاشو نگاه میکردم اونم آدامسشو باد میکرد و تو چشام نگاه میکرد خیلی ضایع به پاهاش نگاه میکردم و اونم بهم زل زده بود و پوزخند میزدو پاهاشو به عمد تکون میداد فک کنم راجب میسترس ها یه چیزایی میدونست و از نگاه تابلوم فهمیده بود دوست دارم برده دخترا باشم
یوهو تلفنم زنگ زد بچه ها بودن گفتن فرید کجایی بابا رفتی دوتا چیز بگیری گفتم یه چیزی تو ماشین جا گذاشتم تا یه رب دیگه میام بچه ها شروع کردن قر زدن که قط کردم و خاموش کردم هنوز داشت بهم نگاه میکرد شیششو کشید پایین و گفت بیا اینجا گفتم با منید ؟ گفت مگه کس دیگه ای هم اونجاست رفتم سمتش گفت چرا به پاهام نگاه میکنی اونجوری مگه فتیش داری گفتم بله گفت چجور فتیشی گفتم برده ام برده زن ها و دختر ها یه میسترس میخوام هر چه قدم بخواد بهش میدم گفت مکان داری گفتم نه گفت من مکان دارم ولی الان خالی نیست شمارتو بده شمارمو گفتم زنگ زد بهم شمارشو سیو کردم گفت من فریال هستم گفتم واقعا بگو گفت اسمم فریاله میدونستم که الکی میگه و به خاطر برنامه استیج از این اسم خوشش اومده و مستعار میگه آخه اون موقع استیج پخش میشد و عطا تازه حذف شده بود گفت الان چه قد داری جیبمو نگاه کردم دویستو بیست تومن تقریبا نقد داشتم
دویستشو ازم گرفت گفت امشب فقط بهت پا میدم لیس بزنی گفتم چجوری ارباب گفت تو ماشین دره ماشینشو بست و اومد تو ماشین من گفت برو بهت میگم یه ذره جلوتر رفتیم یه کوچه ای بود که خونه هاش همه به اون سمت پنجره داشت و کوچه تاریک و هیچکسی نبود کتونیاشو در آورد دوباره رفتیم عقب من خوابیدم تو قسمتی که پارو میذارن تو ماشین عقب اونم نشست و پاهاشو گذاشت رو صورتم واییییییی چه بویی داشت بوی عرق پای یک دختر بهترین و لذت بخش ترین چیز دنیا باورم نمیشد انقد سریع میسترس پیدا کرده باشم گفت بو بکششششش کونی منم بو میکردم گفت حالا ببوس کف پاشو میبوسیدم و لبامو روش میمالیدم تمام صورتم بوی پای فریالو گرفته بود گفت لیس بزن سگ توله زبونمو میکشیدم کف پاش و لیس میزدم اوومممم چه پاهای خوش طعمی داشت پای همه ی دخترا خوش طعمه حتی زشت ترین دخترا!
میلیسدم کف پاشو پاشنه پاشو میک میزدم و انگشتاشو میخوردم انگشته شصت پاشو تو دهنم میکرد و کف پاشو لیس میزم پاشو عوض کرد اون یکی پاشم دیس میزدم یه ربی پاهاشو دیسیدم تا بلند شد و گفت بسه چهارشنبه مکانم خونمون خالیه بیا ۲۵۰ تومنم بیار منو روشن کن بریم روشن کردم بردمش همونجایی که رسوندمش و سوار شدو رفت دهنم طعم پای اربامو میداد و اصن دوست نداشتم این طعم عوض شه رفتم بالا تو سالن پیش بچه ها گفتن فیلم نصفش رفت کدوم قبری بودی هیچیم که نخریدی کجا بودی گفتم با یه دختره دوست شدم گفتن جدی گفتم آره فرهاد گفت یه ذره به اون کیرت استراحت بده تو دلم گفتم آخه شما اسکلا چه میفهمید حس بردگی برای یک زن چه لذتی داره همش فکر کردنید همون بهتر که از این حس رویایی هیچی ندونید اشکان رفت پاپکورن گرفت به من تعارف کردن نخوردم چون طعم پای فریال از دهنم میرفت خلاصه از اون موقع تا الان من سگ ارباب فریالم و خیلی هم خوب بهش پول میدم.
نوشته: هاپو کومار
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید