این داستان تقدیم به شما

سلام بچه ها یه داستان کاملا واقعی میخوام براتون بگم البته این داستان برای 1ماه پیش ولی الان که با شهوتناک اشنا شدم براتون میگم…
اسم من اریا و الان 15 سالمه و اجیم 8 سالشه.مامان و بابام پرستارن و بعضی روزها از صبح تا غروب سر کارن و من و اجیم که اسمش مریانا هستش همیشه توی خونه تنها هستیم خلاصه از یک سال پیش به سرم زد وقتی که با اجیم تنها هستیم دست مالیش کنم و وقتاییی که تنها بودیم دست مالیش میکردم تا تقریبا 9 ماه این کارو ادامه دادم تا دیدم اصلا به مامانم نمیگه منم جراتم بیشتر شد و یه روز به اجیم گفتم دکتر بازی دوست داری؟اجیمم گفت بلد نیستم داداش منم گفتم نشونت میدم اجی جون. خلاصه سرتون رو درد نیارم اجیم میومد توی اتاقم مثلا مریض منم دکتر میگفت اقای دکتر اینجام درد میکنه (همیشه دست میزاشت رو شکمش) بعد منم کلی دستمالیش میکردم و میگفتم بزار از زیر لباست ببینم و لختش میکردم البته فقط شلوارشو تا زانو میکشیدم پایین و باز دست مالی میکردم خیلی حال میداد اخه اجیم تپله کون و رونش خیلی سفید و نرمه منم حسابی کیرم شق میشد و حشری میشدم
 
بعد یه چند دقیقه که همینجوری ادامه میدادم بعد میگفتم اجی باید امپول بزنم و برش میگردوندم و روی شکم میخوابید منم کیرمو در میاوردم و میمالیدم به کونش و لاپایی میکردم واقعا لذت داره شدیدا منم میخوابیدم روش البته دستهامو ستون میکردم به اجیم فشار نیاد خلاصه یه چند دقیقه لاپایی میکردم تا ابم بیاد البته اینو بگم همیشه نمیزارم ابم بیاد بعضی روزها فقط ادامه میدم تا ابم بیاد از قبل دستمال کاغذی میزارم کنارم و ابم بیاد میریزم توی دستمال کاغذی البته ابم زیاد نیست خوب 15 سالمه چند قطره هست که زود میریزم توی دستمال و تموم میشه میگم اجی اینم از امپول.البته الان 2 ماهی میشه که دکتر بازی رو انجام میدیم الان دیگه اجیم وارد شده تا میگم باید امپول بزنم خودش شلوارشو میکشه پایین و روی شکم میخوابه منم کیرمو میزارم لای پاهاش و میمالم به کون اجیم. بعضی وقتا هم که خیلی خشک باشه یعنی اون اب اولیه خودم کم باشه تف میزنم و لیز میشه خیلی حال میده عجیب الانم که این داستان رو براتون میگم اجیم خوابه هنوز بیدار نشده بریم دکتر بازی. هر روز که تنها باشیم 5 یا 6 بار باهاش دکتر بازی میکنم.

چند روز هم هست زده به سرم بزارم توی کونش ولی نمیدونم تحمل داره یا نه البته کیر منم کوچیکه 9 سانته نمیدونم تحمل داره یا نه ؟ اگه کسی میدونه برام توی دیدگاه بنویسه. اینم از داستان من و اجی مریانا جووووووووون.
 
ادمین: گرچه شهوتناک محلی برای گفتن ناگفته‌های سکسی هست ولی در بعضی‌ موارد نوشته‌های تاسف باری مثل این داستان هم به دست ما میرسد که اکثرا حذف میشوند اما این داستان به قدری تکان دهنده بود که تصمیم گرفتیم اون رو بدون کم و کاست منتشر کنیم. این هم نتیجه ی ۳۸ سال ارشاد و جداسازی دختران و پسران ( حتی در مهد کودک ها) و فرستادن مردم بدبخت و بی‌ آینده ی ایران به بهشت موهوم اون هم به زور چماق و شلاق توسط حکومت اسلامی ایران که البته مدیریتش هم همیشه غایب هستش و معلوم نیست کجا داره واژن موش! چال میکنه. به هر حال دریغ که به اینجا رسیدیم و سال بعد کجا خواهیم بود حدس زدنش چندان مشکل نیست.
 

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *