این داستان تقدیم به شما

سلام  .من نازنین هستم 17سالمه دارم میرم سوم دبیرستان .این داستانی رو که میخوام براتون تعریف کنم برمیگرده به پارسال .یعنی وقتی شونزده ونیم سالم بود .قبل از اینکه داستانمو بخوام براتون تعریف کنم بذارین از مشخصات خودم بگم:
من قدم ۱/۷۱مترووزنم ۶۰کیلو است .چشمای درشت قهوه ای دارم (البته چون چشام ضعیفه لنز سبز میذارم) .لبای درشتی دارم (براساک زدن مناسبه).یه تتوی کوچیکم بالای ممه هام دارم(سایزسینه ام۷۵هستش .)تن صدای لطیف وسکسی دارم باهزارتانازوغمزه…
***
موقع امتحانای پایان ترم دوم دبیرستان بود(رشته تجربیم).مدرسه ما بقل یه مدرسه پسرونه بود .هرکی که امتحانو زودتر میداد میتونست زودتر از بقیه بره ازمدرسه بیرون .اون روز امتحان ادبیات داشتیم ووقتش یک ساعت بود.ولی من یه ربعه تمومش کردم واز مدرسه زدم بیرون .
وقتی که ازمدرسه میرفتم بیرون مقنعه ام رو درمیوردم ودور گردنم گره میزدم .دکمه های لباسم رو تاسینه هام بازمیذاشتم تاخط سینه ام کعلوم باشه .(اخه خیلی دوست داشتم بدم به خاطر همین اینجوری میگشتم تااین پسر دبیرستانی ها منو ببینن ومنو جرم بدن .یه اکیپی از پسرای خوشگل دومی بودن که معمولا بعد ازمدرسشون باهم میرفتن خونه هاشون ومنم عاشقشون بودم. اتفاقا اونروز وقتی از مدرسه بیرون اومدم ورفتم تو پارک جلوی مدرسه؛همون موقع اون گروه تز پسراهم ازمدرسه بیرون اومدن ودنبال من اومدن توپارک .پارک خلوت خلوت بود .ومن هم کونمو قر میدادم وباعشوه راه میرفتم .اون پسراهم که چهار نفر بودن بافاصله خیلی کمی پشت من میومدن .وای خدا دی تو دلم نبود .همون موقع میخواستم کیرشونو بخورم .ولی گفتم بزار خوشون بگن .همینجور داشتم راه میرفتم وصدای پچ پچشون رو میشنیدم که میگفتن:عرشیا ببین …ببین چه کونی داره .اون یکی میگفت بذار یه خورده اذیتش کنیم …اونیکی هم گفت الان من پیش قدم .میشم .وقدماشو تند وتندتر کرد تارسید دقیقاپشت من .وسرشو اورد بقل گردنم وگفت:نانا لب میدی؟؟
 
منم که تو کونم عروسی بود وایسادم وبهش نگاه کردم .وقتی چشای سبز ولبای درشتمو دید دهنش وا موند .رفیقاشم همه ساکت بودن تا ببینن چی میشه .منهم دورو برم رو یه نگاه کردم .تو چشاش یه نگاه کردم ودستامو دور کمرش حلقه کردم .اونم بلافاصله دوتا دستشو گذاشت رو کونم.منم چشامو اروم بستم وکم کم لبامو به لبش نزدیک کردم وبوسش کردم .وبعد لبای همرو خوردیم .هکه اینکترا کمتر از سی ثانیه انجام شد ومن هی استرس داشتم که نکنه یوقت کسی ببینه .
وقتی که لبامو از لبش برداشتم ؛لبم خیس شده بود وبرق میزد.ارشیا(همون پسره که لب گرفت ازم).یه نگاه بهم کرد و من من کنان گفت :امروز کسی خونمون نیست وپدرو مادرم به مدت یه هفته رفتن مشهد ؛میشه لطف کنین بیاین یک سر خونه ما یه قهوه بخورین .من هم آروم زبونمو رو لبهام کشیدم تا حشری تر جلوه کنم .بعد گفتم :چرا که نه .
بعد از اون اون سه تارفیقاش که یکی ازیکی خوشتیپ تر بودن گفتن:پس ماهم میایم که جمعتون جمع تر شه .من هم خندیدم و گفتم :چه بهتر .باکمال میل .
دراین حال ارشیابهم گفت:تنها باشیم راحت تریم و چرا زیاد باشیم؟
من هم جوری که بقیه هم بشنون .بالحن حشری گفتم:من بایه کیر کارم راه نمیوفته .
تااینو گفتم همشون زدن زیر خنده .

 
تاخونه ارشیا زیاد راهی نبود ولی تو راه من با فاصله با پسرا راه میرفتم تا کسی بهمون شک نکنه .
خلاصه وقتی رسیدیم به خونه ارشیا .خونه که نبود دشت بود!!!خیلی بزرگ .فرض کنین وسط بالاشهر قم؛یه خونه اندازه باغ .خلاصهداخل خونه که شدیم ودرو بستیم خیالم راحت شد .توباغ بودیم (دیوارای بلندی داشت ).من هم بلافاصله بعدازاینکه درو بستن .لباس فرم مدرسم رو دراوردم وهمینجوری که در میوردم بهشون گفتم:ادم تو ایران ازادی نداره وگرنه من لخت تو خیابون راه میرفتم.خلاصه انقدر لباسامو دراوردم ودادم دست پسرا ؛تااینکه فقط یه شرت وسوتین سیاه ویه کتونی سفید رنگ پام بود .به همراه گردن بند طلام که رو چاک سینه هام خود نمایی میکرد .
ارشیا گفت چه ممه هایی داری عزیزم .
منم بهش گفتم :عزیزم نه ؛اسمم نازنین هست .بهم بگو نازی .
اونم یه لب ازم گرفت وگفت:نازی جون .
 
من راه افتادم بردنم تو خونه ودرو بستن .وقتی که اومدیم داخل خونه ؛محمد ومهرشاد واحسان وارشیا لباساشونو در اوردن وفقط شرت پاشون بود.منو اروم روتخت خوابوندن وشرت وسوتینمو در اوردن .وقتی نگاشون به سینه ۷۵من که بالاش تتو کرده بودم افتاد ؛همشون یکصدا گفتن:ژوووون ..وشروع کردن به خوردن سینه هام .مهرشاد واحسان نو ک سینه هامو میخوردن ومحمد وارشیا کف پاهامو لیس میزدن .ارشیا میگفت :بلند اه اه کن .کسی صدا تو نمیشنوه .من هم حس خیلی خوبی داشتم واحساس خوبی داشتم که دارن منو مثل بستنی لیس میزنن .درهمین حین ؛ارشیا رفت ازیخچال عسل اورد ومالید روسینه هام وباشتها به همراه رفیقاش میخوردن .منم جنده بازیم گل کرده بود ویخورده عسل گذاشتم رو زبونم وپسرا بهنوبت میومدن وزبونمو میخوردن .ارشیا به نمایندگی از همه به مدت ۱۰دقیقه کسم رو با ولع میخورد ومن جیغ میزدم .ارشیا ومهرشاد هم کف پاهام ؛ومحمد هم سینه ها ولبام رو .خیلی حال میکردن .مخصوصا وقتی که لبای درشتمو میخوردن .
یه نیم ساعتی به همین صورت سپری شد تا اینکه ارشیا من رو از رو تخت بلندکرد وروزمین نشوند .چهارتاشون اومدن ودورمن حلقه زد ومن جلوشون زانو زده بودم .یهو همه شرتاشون رو کشیدن پایین تا براشون ساک بزنم .وای خدا !!چی میدیم .چهار تا کیر قشنگ وکلفت .که الان بامشخصات کامل بهتون میگم :
کیر محمد ۱۵سانت بود
کیر مهرشاد یه خورده کوتاه تر از محمد بود کیراحسان ۱۸سانت بود
ووو
کیرارشیا حدود سی سانت!!!!!

 
اولش ترسیدم ولی بعد به ترسم غلبه کردم و اب دهنم رو تودهنم جمع کردم وبعدش وکیراشون رو هی میکردم تودهنم وهی میوردم بیرون وحسابی خیس میکردم وباتمام توان ساک میزدم .همیشه ارزوم بود یه کیر تودهنم باشه وحالا باتمام نیرو کیراشون رو میخوردم .چون لبام قلوه ای ودرشت بود خیلی حال میکردن .ودرحین ساک زدن باچشای درشت وسبز رنگم بهشون از پایین نگاه میکردم .اینکار اونارو حشری تر میکرد وباعث میشد خودشون تو دهنمم تلمبه بزنن .بعد یک ربع که ساک میزدم ؛دیگه چونم درد گرفت وقرارشد که کیر ارشیا که سی سانت بود را تا ته تو حلقم فرو کنم .خیلی استرس داشتم ولی به استرسم غلبه کردم .دوباره جلوی ارشیا زانو زدم .(این کارو خیلب دوست دارم؛دوست دارم مث برده باشم).بعد اروم یه خورده براش ساک زدم وبعد…
کیرش رو قورت دادم .کیرش تا ته رفت تو حلقم واشکم در اومد .کیرش رو تو مری ام حس می کردم .دوستاش داشتن میشمردن که ببینن من چند ثانیه میتونم کیرو تو دهنم ه دارم .

 
تو تموم این مدت باچشام که اشک تو ش حلقه زده بود باالتماس نگاه میکردم .وبالخره بعاز دوازده ثانیه کیر خوری؛کیر ارشیا جون رو از حلقم در اوردم وتشویقم کردن .
قضیه به ساک زدن تموم نشد منو ارشیا فرقونی خوابوند وپاهامو داد روشونه هاش .واومد کیرشو بکنه تو کونم؛که من گفتم بکن تو کسم .گفت پریود میشی؟گقتم قبلاتوکلاس ژیمیناستیک شدم .اونم کیرسی سانتیشو گذاشت توکسم وتند وتند تلمبه میزد ومن جیغ میزدم .مهرشاد کیرشو کرده بود تودهنم وبرای احسان و محمد بادستام جغ میزدم .خلاصه به نوبت منوفرقونی کردن .بعد روکیر تک تکشون کیرسواری کردم وبالا وپایین کردم بعد منو سگی کردن بعد ایستاده ودر اخر دوباره براشون ساک زدم به ترتیب .اول برای مهرشاد وکاملاآبش رو ریخت تو دهنم ومن هم یه خوردشو خوردم وبقیشم تودهنم نگه داشتم تا باهاش کیر محمد رو بخورم .اونم ابش رو ریخت تودهنم وسینه هام .احسان هم ابش رو ریخت رو سینه ها وموهام .خلاصه پر آب شده بودم .آب همشون زیاد بود .تا اینکه برا ارشیا ساک زدم .چشتون روز بد نبینه ؛مث اینکه سیل اومده باشه کل بدنم ودهنم پراب شد .خیلی کیف کردم .متی شو از بدنم جمع میکردم ومیخوردم .همگی ارضا شده بودن .منم دوسه بار .بعد منو بردن حموم وحسابی شستنم وازکون دوباره کردنم … اینم از سکس من با پسرای کیر کلفت که همه شون منو دوست دارن منم همین‌طور. می‌خوام به بقیه دخترا هم بگم حتما سکس با چند تا پسرو امتحان کنین اونوقت میفهمین سکس یعنی‌ چی‌.
دوستون دارم
 
نوشته : نانا

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *