این داستان تقدیم به شما

رفته بوديم شمال وچون ويلاي ما توي جنگل بود تصميم گرفتيم كه براي آبتنی بريم همونجاهايي كه خود منطقه معين كرده كه اصطلاحا بهش ميگن پلاژ اون منطقه خيلي شلوغ بود ولي با اين حال خيلي كيف داد منكه يه يه ساعتي بود كه توي اب بودم براي اين كه خستگي در كنم امدم بيرون.
 
توي ساحل يك كلبه ي چوبي بود كه از دور به نظر مي رسيد كه يك نفر توش نشسته حدس زدم كه بايد غريق نجات اون منطقه باشه براي اين كه خيلي افتاب تند بود رفتم نزديك اون الاچيق هر چه نزديك تر مي شدم شك مي كردم كه اون يه پسره يا يك الهه چه قدر اين بشر خوش هيكل بود و چه قدر خوشگل هنوز كه هنوزه ابروهاي به هم پيوسته و چشماي سبز وحشي اش رو از يادم نبردم چه بدن برنزه و بي مو و خوش تراشي داشت هرچي نزديك تر مي شدم نيرويم براي اين كه چشم از اين بت بردارم كمتر مي شد او هم كه متوجه شده بود يكي داره نزديك ميشه به من نگاه مي كرد و منتظر بود كه من يه چيزي ازش بپرسم.وقتي بهش گفتم كه اجازه هست اين جا بشينم با چه لحن مست كننده يي بهم جواب بله داد واي داشتم از اون بدن برنزه ي برهنه كه فقط يك.ما يو اسليپ تنگ مشكي تنش بود ديونه مي شدم.
 
باب صحبت رو باهاش باز كردم 23 ساله بود درست همسن خودم ولي محلي بود با اين حال لهجه نداشت نمي دونستم كه توي شمال تكه هايي هست كه حتي بچه هاي تهران هم به پاش نميرسن.در حين حرف زدن داشتم از نظر بازي خودم لذت مي بردم همه ي حواسم به اون سينه ها و بازوهاي كشيده و بي مو و خوش رنگ بود اصلا توجهي به كيرش نداشتم اصلا برام مهم نبود فقط سينه هاشو بازوهاش برام مهم بود كه مي خواستم. بايد مي فهميدم كه گي هست يا نه نتونستم خودمو كنترل كنم بهش گفتم كه ميشه يه سوال خودموني كنم گفت بپرس گفتم اينجا كوس گير مياد خنده يي كرد و گفت امان از اين بچه هاي تهراني حالا چي جوري مي خواي ؟.گفتم برام فرقي نداره اصلا پسر هم باشه برام فرقي نداره فقط يه خوشگلي باشه كه بتونم باهاش يه شب خوش باشم گفت مكان داري گفتم نه بعد گفت اگه واقعا مي خواي فقط خوش باشي ساعت 11 شب بيا همين جا. نمي دونستم چي ميشه يعني دختر مي خواد بياره يا پسر يا شايد هم خودشو با فكر اين كه حتما خودشو مي خواد دراختيار من بذاره ساعت 11 شب به بهونه اين كه يكي از دوستامو توی ساحل پيدا كردم ومي خوام برم پيشش از خونه زدم بيرون و امدم ساحل …

 
چراغ كلبه روشن بود دل تو دلم نبود دررو باز كردم نشسته بود روي يك تخت با همون مايو.تنها بود از همون لحظه ي اول شق كرده بودم اونم شق كرده بود كيرش از زير مايو ش حسابي باد كرده بود.گفتم خوب كو ؟كي ؟دختره ؟مگه تو دختر مي خواي تو كه گفتي پسر هم باشه باشه ؟خوب پسره كو ؟روبه روت نشسته.واي داشتم مي مردم از لحن صداش و حركات لباش.بهش گفتم من كه تورو قبول دارم اگه تو هم مارو قبول داري بسم الله.گفت بسم الله بلوزمو در اوردم شلوارم رو در اوردم باشورت بود م كه رفتم روي تخت بهش گفتم از همون اول مي دونستم كه نصيب خودمي لبمو گذاشتمو روي لباش با يه حسرتي با لباش حال مي كردم در حين حال دستامو روي سينه و بازو هاش مي كشيدم بعد خودمو انداختم روش و شروع كردم به ليسيدن سينه هاش اه مي كشيد چشماش بسته بود كيرش به كيرم مي خورد.بدنش داغ بود فكر مي كنم هيچ قسمت از بالا تنه اش نبود كه نليسيدم رسيدم يه وسط پاش ما يو اش رو كشيدم پايين.واي خداي من كير به اين تميزي نديده بودم حتي يك مو هم نداشت اصلا پرز مو هم نداشت صاف و برنزه و خوش فرم بود.اه از نهادم امد بيرون اون روي تخت خوابيده بود طوري روش بودم كه كيرش نزديك دهنم بود و كير من هم دم دهنش.با يه شهوتي كيرشو تو دهنم كردم واي چه لذتي داشت سفت و سخت و اهنين بود چه كلاهكي داشت چه قدر حال كردم وقتي با زبونم كلاهكشو ليس مي زدم اون دستشو اورده بود و كيرمو گرفته بود ولي زبون نمي زد و لي با انگشتش با سوراخم حال مي كرد يواش يواش انگشتشو كرد توي سوراخم وشروع كرد به گاييدن من با انگشتش…

 
من فقط مست لاي پاش بودم كير به اون كلفتي و سفتي و اون هم بدون مو تا حالا نديده بودم.اون با يه انگشتش داشت منو مي كرد و با دست ديگه اش با كيرو بيضه هام بازي مي كرد نفس هاي داغش به بيضه هام مي خورد عرق تمام بدنمو گرفته بود بدن من مثل اون بي مو نبود ولي خوب پشمالو هم نبودم يعني بودم ولي دو هفته ي پيشش وقتي با يكي از دوستام توي خونه مون تنها بوديم ازش خواسته بودم كه تمام پشماي سينه و كيرو كون و پاهامو تيغ بزنه وحالا بعد از دو هفته يه كم موي كوتاه درامده بود.اون داشت همچنان با انگشتش منو مي گاييد وقتي حسابي سوراخم باز شد مي خواست دومين انگشتش رو هم توي سوراخم كنه.از درد كيرشو از دهنم اوردم بيرون و اه مي كشيدم ولي لذت هم مي بردم تا حالا سوراخم اين قدر با انگشت باز نشده بود.با هر درد و فشاري بود دوتا انگشتشو توي سوراخم كرد دوباره سرمو بردم لاي پاش و اين دفعه با زبونم شروع كردم به ليسيدن بيضه هاش توي تموم اين مدت كيرم توي دستاش بود هي پايين و بالا مي كرد لرزش تو پاهامو حس كردم كيرشو دوباره توي دهنم كردم و خودمو ول كردم تا ابم روي سينه و شكمش فوران كرد بعد از امدن ابم بود كه انگشتاشو از سوراخم اورد بيرون و كيرمو كه ديگه داشت كوچيك مي شد رو كرد توي دهنش انگار كه از همون اول زندگي اين پسره كارش ساك زدن بوده…
 
با چنان شهوتي كيرمو ليس مي زد كه من از شدت لذت به خودم تكون نمي دادم كيرش توي دهنم بود ولي با زبونم باهاش بازي نمي كردم فقط داشتم از ليسيده شدن كيرم لذت مي بردم با چند بار ليسيدن كيرم ابي بود كه توي دهنم فوران داد و دهنم پر شده از اب داغ كير كسي كه تا ديدمش هوش و حواسم رفته بود شروع كردم با زبونم با كيرش بازي كردن حس مي كردم كه داره مثل چي كيف مي كنه هيچ كدوممون حاضر نبود كه كير طرفو ول كنه و برگرده و كيرشو توي سوراخ طرف كنه هر دومون فقط دوست داشتيم كير همديگرو ليس بزنيم بعد از يه مدتي من ار روش بلند شدم و جهتمو عوض كردم حالا كيرم روي كيرش بود و لباش نزديك لبهاي من با فشار كيرمو به كيرش فشار مي دادم اه از نهاد هر دومون بلند بود نفس هاي داغش به صورتم مي خورد با اه بلندي كه كشيد حس كردم كه کيرم دوباره خيس شد با اومدن اب كير ش منم دوباره ابمو ول دادم نهايت فشاري بود كه به كيرهاي همديگه مي داديم از فشار ابي كه بايد فوران مي كرد خيلي اهسته اهسته و كم كم از مجراي كير هر دوموم ميامد بيرون تا اين كه نتونستم خودمو نگه دارم بدنمو از روش بلند كردم و ابي كه توي كيرم بود و داشت كم كم ميامد يه دفعه با شدت فوران كرد اب كير اون هم فوران كرد.پامو انداختم روي پاش و كنارش خوابيدم دستامو روي سينه اش گذاشتم و دهنم و نزديك گوشش كردم و همان طور كه مي گفتم مرسي چشمامو بستم و اروم گرفتم.صداي موج بود و موج توي اون فضا فقط من بودمو كسي كه حالا ديگه مي پرستيدمش لخت توي اغوشم بود بعد از چند دقيقه چشمامو باز كردم مثل يك فرشته توي بغلم بود و چشماشو بسته بود ديگه نمي خواستم كه اين جور لحظه رو نداشته باشم تكونش دادم بيدار بود بهش گفتم هميشه با من باش خنديد و سرشو تكون داد…

 
پایان
نوشته: یاشار

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *