این داستان تقدیم به شما

سلام .
من ناصر هستم .این خاطره بر میگرده به 6 سال پیش که 15 سال داشتم . ..
***

ما توی روستا زندگی میکنیم . از بچگی میدونستم که کون خوبی دارم چون همیشه متوجه بودم که خیلیها دنبال کونم هستن و همین مساله باعث شده بود بیشتر تنها باشم تا اینکه با دوستام بیرون برم . همیشه دوس داشتم زودتر بزرگ بشم و ریش و سبیل در بیارم که از وضع خلاص بشم و همیشه سعی میکردم کمتر حمام برم و یه کاری کنم که قیافم زشت بشه که بتونم راحتتر باشم .همیشه تو حیاطمون دوتا سگ داشتیم که من وقتمو بیشتر با سگ بازی میگذروندم و خودمو سرگرم کرده بودم . ما یه فامیل داشتیم که یه دامداری کنار ابادی داشت و تقریبا سنی حدود 50 سال داشت و به نظر انسان خوبی میرسید چون خودشم گله داشت و سگ داشت همیشه با من در مورد سگ صحبت میکرد و تقریبا با هم دوست بودیم .
 
وقتی که عصر با گله میخاست بره سمت دامداری من سگارو میبردم سر راهشون که با سگاش دعوا کنن . بعضی وقتا تا دم در دامداری باش میرفتم . تا اینکه یه روز رفتیم داخل دامداری . اسمش رستم بود و مرد خیلی ساکتی و ساده به نظر میرسید . یه کم داخل حیاط با هم صحبت کردیم و بعد منو برد داخل . تا اون لحظه فکر نمیکردم که چه بلایی میخاد به سرم بیاره . دیدم رفت پشت پنجره نگاه کرد بیرون گفت یه نفر داره از دیوار میاد اینطرف برق اطاقو خاموش کن که ببینیم کیه منم باور کردم و اونم با هیجانی میگفت که من فکر کردم کسی اومده دزدی و وقتی که اومدیم داخل دامداری سگارو نیاوردیم داخل و منم یواش میگفتم کاش سگارو اورده بودیم داخل و خیلی ترسیده بودم . اومد اروم دست منو گرفتو گفت بیا بشین اینجا ببینیم کیه . من اولش نشستم کنارش که دیدم کمکم دستمو گرفت و منو نشوند تو بغل خودش و به من میگفت ساکت باش و چیزی نگو . منم همه حرفاشو داشتم باور میکردم . منو کامل گذاشته بود تو بغلش و دستاشو حلقه کرددورم . نفساش تند شده بود و صدای نفساش توی گوشم بود .

 
انگار خشک شده بودم نمیتونستم چیزی بگم . نمدونستم باید چیکار کنم .چند دقیقه شده بود که با هم حرف نمیزدیم .میتونستم بلند بشم و برم ولی اراده نداشتم .فهمیدم که نقشه کشیده برام ولی باور نمیکردم کم کم متوجه شدم که کیرش داره بزرگ میشه .انگار خوشم اومده بود .رستم وقتی متوجه شد که من رام شدم یه کم دست کشید به پاهام و کم کم دستشو کشید به کیرم وقتی دید من چیزی نمیگم و مطمعن شد همین طور که نشسته بود منو از توی بغلش بلند کردو دست کشید رو کونم . فهمیدم که برام نقشه کشیده بود . ولی داشتم لذت میبردم . یه کم دست کشید رو کونم و بعد سرشو گذاشت رو کونم از کونم تعریف میکرد تا اینکه شلوارمو کشید پایین و صورتشو میمالید رو کونم . رستم خیلی چاق نبود و قدی حدود 175 داشت . ولی خیلی پر مو بود وقتی موهاشو رو کونم احساس میکردم خوشم میومد .

 
رستم هم دیگه پررو شده بود و لپای کونمو گاز میزدو زبونشو میکشید لای لپای کونم . از این کارش خوشم اومده یود کیرم راست شده بود . شلوارمو کامل از پام کشیدو بلند شد و کیرشو داد دستم وقتی کیرشو گرفتم هنوز نرم بود ولی خیلی بزرگ بود اطاق کاملا تاریک بود همینطور که کیرش تو دستم بود دستمو گرفت و رو کیرش فشار میداد منم متوجه شدم باید چیکار کنم دست میکشیدم به کیرش که گفت کیرمو خیس کن منم اب دهنمو انداختم تو دستم و با کیرش بازی میکردم . قبلا چند باری جق زده بودم همونجوری براش میمالیدم زیاد حرف نمیزد دستشو فشار داد رو شونه هام که یعنی بشینم منم نشستم روبه روش که میخاست کیرشو بکنه تو دهنم ولی منم قبول نکردم و اونم کیرشو میمالید به صورتم و گردنم و منم دهنمو بسته بودم که کیرشو میمالید به لبام التماس میکرد دهنمو باز کنم ولی کیرش خیلی بوی بد میداد .
 
یه کم اب دهن ریختم رو کیرش و دو دستی شروع کردم به مالیدن که کیرش حسابی چرب و بزرگ و صفت شده بود و منو برد اونطف اتاق و یه بالش گذاشت زیر شکمم و کیرم و شروع کرد به مالیدن کونم چند باری تف انداخت لای کونم و با انگشت میمالید به سوراخم . کونم کامل قنبل شده بود کیرشو هم یه کم دیگه خیس کردو گذاشت لای پاهام .
واقعا داشتم حال میکردم کیزش از عقب که میرفت میمالید زیر تخمام حال میکردم دستمو بردم جلو وقتی کیرش میومد جلوم سر کیرشو میمالیم پاهای من که بین پاهاش بود رو فشار میداد به هم که پاهام محکمتر به هم بچسبن . یه کم که لاپایی کرد سر کیرشو میمالید به سوراخم که بکنه داخل منم فکر نمیکردم که درد داشته باشه . یه کم که فشار داد داشتم از درد میمردم و نزاشتم بکنه داخل چون لاپایی خیلی حال میداد . هر چند دقیقهای که لاپایی میکرد بازم میرفت سراغ سوراخ کونم که خودشم میدونست کیرش اگه بره داخل پاره میشم وقتی ناله میکردم دراز میکشید رو کمرم و میزاشت لای پاهام .
 
همینجور که کیرش لای پاهام بود و عقب جلو میکرد کیر منم میمالید به بالش که زیر شکمم بود داشتم دیوونه میشدم چند دقیقهای یه بار کامل میخابید روم و اسرار میکرد که براش ساک بزنم اولش بلند شد و کیرشو گرفت جلو صورتم و کلمو گرفت که بکنه تو حلقم ولی قبول نکردم و تا اینکه دراز کشید رو زمین و گفت هر طور خودت میخای ساک بزن اولش بوی کیرش ازارم میداد ولی سعی میکردم تحمل کنم اول فقط زبونمو میکشیدم به سر کیرش کمکم کله کیرشو میکردم تو دهنم و میمکیدم ولی وقتی میدیدم اون خوشش میاد ادامه میدادم چند باز حالم به خورد تا اینکه بازم خابیدم زیر کیر رستم و خودم اب دهنمو مالیدم لای کونم و رستم هم شروع کرد به عقب جلو کردن تا اینکه از بس کیرم مالید به بالش و کیر بزرگ رستم هم مالید زیر تخمام ابم اومد و من که داشتم میدا دم قبل از فاعل ابم اومد .همین که ارضاع شدم فهمیدم چه غلطی کردم و سریع از جام بلند شدم و رفتم شلوارمو پوشیدم ولی با اسرار عمو رستم همونجا سرپایی شلوارمو دادم پایین و گفتم زود بکن که میخام برم اونم شروع کرد به زدن و سریع میزد و منم انگار شهوتم کلا تخلیه شده بود فقط دوس داشتم زودتر تموم بشه و برم . اون موقع از خودم متنفر شده بودم ولی بعد از چند روز دیگه بازم هوس کیر کردم و هنوز که هنوزه از کون دادن سیر نشدم . ..

 
 
نوشته: ناصر

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *