این داستان تقدیم به شما
از وقتی سیزده چهارده ساله بود تحت نظر داشتمش.خیلی با هم صمیمی بودیم من ازش یک سال و اندی بزرگتر بودم.اون هم به چشم یک برادر بهم نگاه میکرد و هر مشکلی داشت با من در میون میذاشت.یک سال قبل از این ماجرا برادر بزرگترش که از من دو سال بزرگتر بود مسائل جنسی رو به من یاد داده بود و با این ترفند شده بود رفیق من…
یادمه شب جمعه ها که همه خونه مادر بزرگم جمع میشدیم من و پسر خاله بزرگم میرفتیم تو پارکینگ مادر بزرگم. تو پارکینگ یه آشپز خونه و دستشویی درست کرده بودن و اجاره داده بودن.از قضا دو سه ماهی اونجا خالی بود و شده بود مکان من و میلاد.کف زمین هم موکت بود و راحت بودیم.هر وقت میرفتیم تو پارکینگ،میلاد به اصطلاح چن تا نکته درباره آناتومی بدن زن و مرد یادم میداد و بعد که جفتمون حشری میشدیم شروع میکردیم به ساک زدن. اونموقع فقط در حد ساک و لاپایی بود.میلاد کون خوبی نداشت اما کیرش دیوانه کننده بود و مثل آهن ربا من رو به خودش جذب میکرد.یه کیر ۱۸-۱۷سانتی با یکم انحنا که من رو یاد انحنای زیر قایق مینداخت.سرتون رو درد نمیارم.منم میخواستم با همین روش به محسن نزدیک بشم.مطمئن بودم جواب میده.اون یه بدن ترکه ای سفید و کاملا بی مو داشت فقط از بالای کیرش تا دم نافش چن تا تار مو نازک داشت که سکسی ترش میکرد.اینم بگم شاید اگه میلاد طلبه نمیشد و توبه نمیکرد هیچوقت نمیرفتم سراغ محسن.
اونشب همه خونه مادر بزرگم خوابیدیم.محسن عادت داشت تابستونا تا ساعت چهار وپنج نصف شب بیدار میموند و چت میکرد.ساعت دو بود.تویکی از اتاق خواب ها یه تلویزیون قدیمی گذاشته بودیم و یه ps2 بهش وصل کرده بودیم و شبایی که اونجا بودیم بازی میکردیم.از رفیقم یه DVD خریده بودم که دو سه تا قسمت اسپارتاکوس توش بود.نشستم شروع کردم به دیدن. از شدت استرس یخ کرده بودم.دو سه دیقه ای گذشت محسن اومد تو اتاق.لحظه ایکه وارد شد صحنه دار نبود.پرسید چی داری میبینی؟ گفتم اسپارتاکوس.گفت قشنگه؟ گفتم به درد تو نمیخوره و بلافاصله خاموشش کردم.همه این حس رو تجربه کردن .اوایلی که هر کس به بلوغ میرسه برای دیدن فیلم و یاد گرفتن این چیزا خیلی حریصه. همین حرکت من جرقه ای شد که محسن بشه برده من. بعد از اون هی گیر داد که چی داشتی میدیدی؟منم گفتم تا چن وقت دیگه یه چیزا رو میفهمی که الآن زوده.سماجتش کار دستش داد.شروع کردم همه چیز رو علمیو دقیق براش توضیح دادم و بعد از اون چن تا فیلم هم دیدیم.
برا این که جلو من کم نیاره زیاد بروز نمیداد که چقدر حشری شده اما از حرارت بدن و سرخی چشماش میشد تشخیص داد.یه شب طبق معمول که قرار بود با هم فیلم ببینیم و صحبت کنیم بهش گفتم امشب حال ندارم.
گفت چته؟ گفتم خسته شدم از این هر شب فیلم ببینیم. گفت خیلی حال میده. گفتم میتونیم یه کاری کنیم بیشتر از این حال بده. سریع منظورم رو گرفت و گفت گی کردن خیلی گناه داره بهش گفتم گناه جق زدن بیشتره. گفتم ما تو سن بلوغیم نیاز داریم. خلاصه قبول کرد و گفت کی و کجا؟گفتم شب جمعه که همه خونه مامان بزرگیم من و تا به یه بهونه ای میریم خونه ما. اونروز شنبه بود.دوس داشتم تو این چهار پنج روز هر کاری بکنم که اون عاشق گی بشه و همیشه واسه من بمونه.واسه همین چهار شنبه شب بدنم رو سفید کردم و از شنبه هم تمرینات باشگاهم رو دو برابر کردم تا تونسته باشم بیشترین لذت گی رو به محسن بچشونم. بالاخره پنجشنبه شد…
به بهونه این که میخام یه کتاب زبان به محسن بدم راهی شدیم تو راه یکم باهاش صحبت کردم و گفتم لیدوکائین گرفتم تا یکی دو ساعت بتونیم حال کنیم. وقتی رسیدیم قلبم داشت از جا کنده میشد از استرس نمیتونستم در رو باز کنم. سعی کردم استرسم رو از اون مخفی کنم. رفتیم تو. رو مبل دو نفری نشست. گفت چقدر اتاقتون دم داره. و همزمان دو تا دکمه بالایی پیرهن چهار خونه طوسیش رو باز کرد. دو تا لیوان آب آناناس آوردم و گفتم اینو بخور خنک شی. گفت دستت درد نکنه ولی اگه میشه سریع تر کارمون رو انجام بدیم تا خانواده شک نکردن. بعد خجالت کشید سرش رو برد پایین. زیر چونشو گرفتم سرش رو آوردم بالا. بی معطلی رفتم جلو که ازش لب بگیرم سرش و برد عقب گفت از این کار بدم میاد. گفتم مرد حسابی تو پس فردا چجوری میخای سوراخ زنتو بلیسی با این وسواسی که داری؟یه ذره نازشو کشیدم تا با اکراه قبول کرد. وقتی لبامون بهم قفل شده بود، زبونشو آورد تو دهنم. انقدر برام شیرین بود که نزدیک بود ارضا بشم.در همین حالت بودیم که تیشرتم رو داد بالا و دست نحیف و سفیدش رو دور کمرم حلقه کرد. یه ذره بهش نزدیک شدم و انگشتامو بردم لای موهاش.لبم رو از لبش جدا کردم و گفتم عشقم ما کارای مهمتری داریم.
رفتم لیدو کائین رو از تو اتاقم بیارم. وقتی برگشتم دیدم یه بدن سفید با یه شرت سرمه ای نایک. رو مبل لم داده و داره با خودش ور میره. تاخیری رو که زدم اول کیرش داغ شد و یه خورده ترسید. بهش گفتم طبیعیه. اولش همیشه یه ذره داغ میشه و میسوزه. بعد گفتم عشقم بریم تو حموم؟ گفت نه بعد از حموم موهام یه حالتی میشه که همه میفهمن حموم بودم. بیشتر از این اصرار نکردم. خوابوندمش رو تخت و دو تا بالش گذاشتم زیرش تا قمبل شه. قبلش واسه این که راضیش کنم از سوراخ بده، کیر فندقی و نازکش رو ساکیدم. گفت اول انگشت کن ببینم دردم میاد یا نه. سرم رو بردم جلو دیدم خیلی تمیزه. ناخودآگاه چاکش رو باز کردم و از پایین تا بالا لیس زدم. بعدشم فقط زبونم رو دور سوراخ صورتیش میچرخوندم. داشت پرواز میکرد.منم همینطور. بعدش یه ذره لیدو زدم رو سوراخش تا کمتر دردش بیاد. اولش خیلی سوخت اما بعدش آروم شد. با یه انگشت شروع کردم و هی تعداد انگشتامو بیشتر میکردم سومی رو که کردم تو از شدت درد اومد بلند شه و یه جیغ آروم کشید. نذاشتم بلند شه. بهش گفتم صبر کن الآن جا باز میکنه. بعد یکی دو دیقه آروم شد. خیالم راحت شد که دیگه مال من شد.آروم کله کیرمو وازلین زدم گذاشتم رو سوراخش اولش یه ذره بازی کردم بعد بردمش تو. داشتم میمردم از لذت. ۵ دیقه تلمبه زدم. وقتی آبم داشت میومد کیرمو درآوردم. میخاستم بریزم تو دهنش. نذاشت. منم دوباره کردم تو و با قدرت ریختم توش…
***
محسن زیر جثه درشت من کونی شد و الآن بعد دو سه سال سوراخش غار شده. دارم دنبال یه کیس تازه میگردم…
نوشته: احمد مولا
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید