این داستان تقدیم به شما
صدای کلیدو که شنیدم استرس وجودمو گرفت …
***
مریم زن بابام بود که از سرکار میومد یه زن 34،35ساله عقده ای که همش منو تحقیر میکردو کتکم میزد 18 سالم بود اما از نظر بدنی و اعتماد به نفس خیلی ضعیف بودم برعکس من مریم یه زن سر و زبون داره با اعتماد به نفس و قد بلند و از نظر زوری هم قوی بود و ورزشکار که هیچکس حریفش نمیشد ریاکارو زبون باز خودش بچه دار نمیشد واسه همین رو من عقده داشت و همش از بچگی اذیتم میکرد انقد ازش میترسیدم که بدون اجازش آب نمیخوردم با اینکه همه کارهایی که میگفت و انجام میدادم بازم باهام مهربون نبود و با بهونه های ساختگی اذیتم میکرد یه بار سر اینکه چرا دعواشو با بابام به مادربزرگم گفتم با سیم سیاه و کبودم کرد.اما با این وجود غرورم بهش اجازه نمیداد که از اطاعت کامل من لذت ببره کاملا مطیع بودم اما شخصیت داشتم کم کم فهمیدم که مریم دوست داره شخصیتمو له کنه و من کامل تحقیر بشم جلوش تصمیم گرفتم این غرور لعنتیمو بشکونم و خودمو له کنم جلوش تا شاید باهام بهتر شه واسه همین اون روز وقتی که اومد رفتارم کاملا عوض شده بود.
در باز شد با مانتو و مقنعه اومد تو کارمند شرکت بود.رفتم جلو سلام مریم خوبی خسته نباشی با سردی جواب داد سلام ممنون میوه خریده بود میوه هارو گرفتم بده من میبرم مریم تو خسته ای چرا زنگ نزدی من بیام بیارم اینارو مریم:احمق تو راهم خریدم دیگه زنگ بزنم بیای چه غلطی کنی من: آخه خانوم شما خسته ای میومدی امر میکردی میرفتم میخریدم مریم: اولا که تو عرضه خرید کردن نداری میری یه چیز دیگه میخری دومن اگه خیلی دلت میخواد کمک کنی ظرفایه دیشبو بشور که عمه های مفت خورت اومدن کثیف کردن من: چشم مریم خانم شما فقط دستور بده بلند شدم و نیم ساعت ظرفارو کامل تمیز شستم وقتی اومد دید تعجب کرد هم خوشش اومد گفت آفتاب از کدوم طرف در اومده آدم شدی به غرورم غلبه کردم جلوش زانو زدم و پشته دستشو بوسیدم گفتم من تازه فهمیدم که تو چه قد زحمت میکشی برام دیگه دوست دارم نوکرت باشم و تو سرورم باشی برق نگاهش خوشحالیو نشون میداد گفت خوشم اومد داری کم کم بچه خوبی میشی حالا هم که پسر خوبی هستی کلی واست کار دارم از ساعت 5 تا 9 شب که بابام اومد مشغول نظافت خونه بودم که مریم خیلی خوشش اومد یک ماهی تمام دستورات مریم خانمو انجام میدادم دیگه حتی آب تو دلش تکون نمیخورد و تمام کارها به جز غذا با من بود روزهای زوج بعد از سرکار میومد خونه بعدش میرفت باشگاه …
دوشنبه بود در باز شد از باشگاه اومد خونه با کتونی سفید و شلوار استرج خوابید رو کاناپه قبلا کسی جرعت نداشت با کفش بیاد تو اتاق اما از وقتی که من سگ خانم شدم و نوکر شخصی عینه خیالشم نبود.رو کاناپه دراز کشیده بود و از فرط خستگی ساکت بود براش یه لیوان آب هندونه خنک آماده کردم و بردم براش گفتم بفرمایید مریم خانم میل کن برداشت و گفت آفرین پسر خوب گفتم مریم کفشاتو در نمیاری گفت توله سگ مگه نمیبینی خستم پس تو چیکاره ای گفتم چشم الان من درش میارم کفشاشو در آوردم و گذاشتم کنار بهم گفت پویا یادت باشه کتونیامو بشوری خیلی کثیف شده گفتم چشم حتما
پاهاش یه جوراب سفید اسپرت بود و به خاطر عرق کردن تو باشگاه پاهاش بو گرفته بود و فضارو بوی پای مریم برداشته بود گفتم میخوای کف پاهاتو ماساژ بدم گفت آره بمال خیلی خستم پاهاشو گرفت جلو مو گفت یالا ماساژ بده جوراباشو درآوردم و گفت بذار تو کفتونیام با هم بشورشون پاهای سفیدش جلوم بود سایز 40 بود پاش پاهاشو ماساژ میدادم آروم از کف پا تا انگشت و همه جای پاشو ماساژ میدادم اونم آب هندونشو میخورد تا تو چشام نگاه کرد گفت بویه پاهام اذیتت میکنه؟ گفتم نه خیلیم خوبه دوست دارم
بلند خندید و گفت بوی پاهای منو دوست داری گفتم بله همینطور که ماساژ میدادم پاهاشو گفت یعنی چی پاهام از صب تو کفش بوده تو اداره الانم یک ساعت تو کتونی باهاش ورزش کردم بو میده لبامو نزدیکه پاهاش کردمو از کف پاش یه بوسه عمیق و آبدار کردمو گفتم کفه پایه شما بوسیدنیه خندید و گفت پامو بوس کردی هه هه خوشت میاد گفتم آره و دوباره تند تند پاشنه پاهاشو بوس میکردم ودماغمو بردم لایه انگشتاشو عمیق بو کردم بوی تند پای یه خانم 35 ساله دیوونم کرد وقتی حس کرد پاهاشو دوست دارم پاهاشو به صورتم میمالید و با کف پاش با لبام و صورتم بازی میکرد تا زبونم و کشیدم کف پاش گفت اوووفففف خوشت میاد؟ گفتم بله کیرم تا ته سخ بود گفت ببین پویا من همه جور سکسیو تجربه کردم اما همیشه تو فیلما میدیدم و دلم میخواست یه پسر ناز کف پاهامو لیس بزنه و بخوره منم لذت ببرم تو هم فقط باید همین کارو کنی و کاملا مطیع من باشی وگرنه پدرتو در میارم فهمیدی یا نه گفتم بله ارباب گفت جووون شصت پاشو گذاشت رو دهنمو گفت حالا وا کن شصته پاشو کرد تو دهنم منم میک میزدم مزه شوری داشت منم میخوردمش و مریم آخ و آوخ میکرد زبونمو در آورده بودمو کفه پاشو رو زبونم میکشد میگفت جووون دوستداری؟ لذت میبری عرق پامو میخوری گفت بله گفت جوووون بلیس کونی بی همه چیز و پاشو تا ته تو دهنم میکردو من لیس میزدم حسابی دیگه همه جای پاشو لیسیدم دیگه پاهاش شور نبود و همه عرقشو خورده بودم
بلند شد شلوارشو کشید پایین یه شرت خوشکل سفید داشت کشید پایین و کون خوشفرم و سفیدشو دیدم گفت پویا حالا پاشو دهنتو بذار رو سورخ کونم میخوام بگوزم تو دهنم دهنمو گذاشتم رو سوراخ کونش و یه گوز بلند داد تو دهنمو گفت بخورش بوی بدی تو دهن و صورتم پیچید گفت بخور گوزمو تا سیر شی خیلیا حسرت گوز منو میخورن شلوارشو کشید بالا و گفت حالا تو سگ من شدی پویا دیگه از این به بعد باهات کار دارم این بود شروع بردگی من برای زن بابا مریم که ادامشو و کارهای دیگشو براتون میذارم .
نوشته: پویا
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید