این داستان تقدیم به شما
27 سال پیش ازدواج کردم محل کارم عسلویه بود زنم گیتی خیلی حشریه .اون روزا حقوقم خوب بود زیاد میموندم تا ماشین خونه بخرم شاید دوماه میموندم بعد میومدم اون روزا باهم از مخابرات تماس میکرفتم وخیلی سکسی بود صداش کم کم دیدم به من بی محلی میکنه فهمیدم یه خبری شده اینم بگم گیتی خیلی خوش کوسو کون هست قبلا فامیل تو کفش بودن پسر دایش عمش عموش خالش شنیده بودم. واقعا جگره .یه روز مرخصیم تمام شد با هم حالمون کردیم بعد رفتم فرودگاه بعد برگشتم خونه رفتم پشت بوم از نورگیر مواظب بودم کی کوس زنم میزاره بعد دوساعت یه پسر خوشکل خوش تیپ خوش اندام اومد تو شناختم کیه پسر بنگاهی البرز تو کوچمون بود .زنمم لخت مادر زاد در به روش باز کرد لباساشو کند رفتن تو اتاق دیگه ندیدمشون ولی صدای ناله هاشون میومد گیتی میگفت تا حالا از عقب ندادمم یواش یواش بعد شنیدم میگفت اره کونمو بلیس بعد کرد توکونش جیغ زد گفت بکش بیرون اونم نمیکشید خلاصه کوسو کون دهن زنمو گایید
بعد دیدم از بالا که پسر لخت بدن شیوه مثل زناست عجب کونی داشت خودم حق دادم که زنم باهاش باشه وضع خوبیم داشتن بعدها فهمیدم زنمو میبره باغ اون موقع دخترم یک ساله بود الان 23سالشه اسمش رویاست مثل مادرش خوش کوسو کون .خلاصه اون روز چیزی نگفتم و رفتم عسلویه بعد یک ماه برگشتم خودم بهش گفتم خیلی دوست دارم دوست پسر داشته باشی و ازش برام تعریف کنی چطور بهش کوس میدی گفت خفه شو بیغیرت گفتم یه روز اگر ببینم زیر کیری باهات کار ندارم ولی خواهشن با هر کسم میری از من یه سر گردن بالا تر باشه .فرداش زیر دوش بودیم گفت افشین اون مورد از ته دلت گفتی. کفتم مطمن باش ولی با هم رو راست باشیم هر کسی هستی بهم بگو گفت باشه شب بهم گفت تمام ماجرا. منم بهش گفتم که میدونم تعجب کرد گفت خوب حالا چکار کنم گفتم بهش بگو که من میفهمم گفت جدی میگی گفتم اره گفتم من میخوام بکنمش چشماش چهار تا شد گفت مطمنی. بعد نقشه ریختیم منم اون روز لخت بشم از پشت کونش بزارم این کارم کردیم و زیاد مقاومت نکرد تا ته تو کونش گزاشتم دیگه با هم خیلی راحت بودیم فرداش دور از چشم گیتی بهش گفتم تو هم بیا منو بکن
پشت کردم کیرش کرد تو کونم داشت منو میکرد یک دفعه گیتی اومد جیغ زد منم بیخیال همه چی شدم تا تمام ابش ریخت تو کونم دیگه همه چی عادی شد انقدر سکس میکردیم کوسو کون گیتی دو کیره میزدیم بعد از زنم خواستم تنوع داشت باشه بازم بطورش خورد پسر خوشکل بیاره بعد اون دیگه اون موردا پیش نیومد ولی زنم دوست پسر زیاد پیدا کرد برای عروسی جشن برای رقاصی میبردنش مست مست میومد دیگه قید ابرو زدیم فامیل تردمون کرد برا من مهم نبود بعضی وقتا میومد تو پارکینگ میزاشتنش میوردمش بالا .الان بیش از بیست ساله اینجوری بعضی وقتا برام کوس میاره کم کم که دخترمون بزرگ شد اونم دوست پسر پیدا کرد و ازش خواستم مثل مادرش تنوع داشته باشه گفت جدی بابا ناراحت نمیشی گفتم نه .یک ماه بعد گفت بابا میخوام با دوست پسرم تو اتاق سکس داشته باشم گفتم من که حرفی ندارم گفت میخوام رو تختت کوسو کونم بمالن تو برو بیرون اینم بگم دخترم رویا پیش من با شورتک لی و تیشرت تا پستونش میگشت گفتم باشه خلاصه کلا خانواده سکسی شدیم تا یه روز من حمام بودم دخترم امد تو لخت شد و پشتشو زد به کیرم منم تمام بدنشو خوردم جیغ میزد یک باره زنم اومد تو نگو گیتی ازش خواست به بابا حال بده .
رویا و گیتی میبردنشون ترکیه عراق دبی کوس میدادن پول در میوردن . دیگه من نمیرفتم عسلویه .امدیم تهران وضعمون بهتر شد قشم کیش هم بهش اضافه شد یک تور بود عراقی میوردن ایران برای گشت اینا هم چند نفر میرفتن شمال یا لواسان دیگه یه محله رو ما نظر داشتن خیلی حال میداد اونا هم کاملا بی حجاب میرفتن …
خواهشن زنمو دخترمو بکنین
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید