این داستان تقدیم به شما

سلام. اسمم مهنازه الان طلاق گرفته ام اما این داستان مربوط به حدود ده سال پیشه که شوهر داشتم…
***
راستی یادم رفت من 25 سالم بود و اونموقع شوهرم برا یه دوره باید می رفت مرکز استان به همین دلیل به من هم گفت بیا باید سه ماهی اونجا دوره مربوط به شرکتش را طی می کرد. یه اتاق تو خونه ای اجاره کردیم. صاحبخانه قصاب بود. زن و بچه داشت اما از روز اول متوجه شدم دوست داره با من رابطه داشته باشه . چند بار برام گوشت اورد هر کاری کردم پول نگرفت. یه دفعه که شوهرم تو کلاس اموزشی بود و زن و بچه جواد اقا قصاب هم نبودند گفت اگه زحمت نیست بیا برام غذا درست کن. منم رفتم اتاقشون…

 
دیدم خیلی خودشو مرتب کرده فیلم سوپر هم گذاشته بود. بمحض ورودم منو بغل کرد.. بر خلاف قصابها که بوی بد می دن بوی ادکلنش مستم کرد…شروع کرد به بوسیدنم منو تو بغل بلند کرد برد تو اتاق خواب. یکی یکی لباسمو در اورد. دیگه لخت لختم کرده بود و حتی شرت هم پام نبود. مثل یه گنجیشک کوچیک تو دستای قوی و هیکل درشتش اسیر بودم. کلفتی انگشتش تقربا اندازه ی کیر شوهرم بود. انگشتشو اول تو کسم و بعد انگشت دومشو تو کونم حس کردم. بعد شروع کرد به مکیدن لبام. خوردن سینه هام. باورتون نمی شه وقتی کسمو می خورد دیونه شده بودم تو این فاصله حتی یک کلمه هم حرف نزدم. کیر بزرگشو گذاشت تو کوسم و شروع کرد به کردن.محکم منو می کرد. فقط ناله می‌کردم و حتی به صورتشم نگاه نمیکردم ولی لذتی که میبردمو نمی‌تونم توصیف کنم.روبرو تخت خوابشون یه اینه تمام قد بود وقتی اون صحنه را می دیدم واقعا لذت می بردم.
***
این موضوع چند بار تکرار شد و من دیگه عادت کرده بودم به  کس دادن در سکوت…

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *