این داستان تقدیم به شما

این ماجرا برمیگرده به زمانی که من کلاس اول دبیرستان بودم حدود دو سال بود که کون من کیر به خودش ندیده بود و تو کف کیر مونده بودم مخصوصا اینکه تو این سن و سال آدم تو اوج شهوت به سر می بره من تا قبل از اون اگه اغراق نبوده باشه بالای سیصد چهارصد بار کون داده بودم البته شاید باورش براتون مشکل باشه ولی حقیقته اونایی که من کردن بالغ بر بیست نفر میشن خلاصه خیلی هوس کیر کرده بودم گاهی اوقات میرفتم حموم یه خیار یا هویج با خودم میبردم میکردم تو کونم شروع به جق زدن میکردم تا آبم بیاد اصلا عادت کرده بودم.موقع جق زدن یه چیزی بکنم تو کونم وگرنه اصلا حال نمیداد …
***
ماجرا از وقتی شروع شد که همسایه ی ما که خونه ی تقریبا بزرگی داشت سرایدار خودش رو عوض کرد و یه افغانی بعنوان کارگر و سرایدار آورد که کارای خونه شو انجام بده این همسایه ی خر پول یه باغی هم داشت که این افغانیه که اسمش رسول بود به امور باغشون هم رسیدگی می کرد گاهی اوقات رفت و آمد هایی هم به همسایه داشتیم و تو همین آمد و شد ها با رسول صمیمی شدم و گاهی اوقات باهاش میرفتم باغ همسایه و کمی تفرج میکردم رسول یه مرد میانسال حدود چهل ساله بود با قدی حدود صد و هشتاد و تقریبا لاغر اندام من اصلا تصور این رو هم نمی کردم که یه روزی کونمو در اختیار رسول افغانی بذارم مدتی بود که رسول حرکاتی می کرد که منو به شک انداخته بود که نکنه قصد و غرضی داره مثلا وقتی با من دست میداد کمی می مالید یا اینکه گاهی بازو هامو فشار میداد دیگه از اون به بعد به یاد کیر رسول جق میزدم خیلی دلم میخواست منو بکنه….
 
تا اینکه یه روز رسول به من گفت که همسایمون رفتن شمال و خودش هم تا آخر شب نیست از من خواست چند ساعت یرم خونه همسایه که خالی نباشه منم قبول کردم ساعت هشت شب رفتم خونه همسایه رسول هم طبق معمول کمی دست و بازو هامو مالید و از من خداحافظی کرد تا بره و آخر شب برگرده منم از برخورد رسول حشری شده بودم رسول که رفت منم هوس کردم یه جق مشتی بزنم غافل از اینکه رسول از خونه بیرون نرفته و از پشت پنجره داره منو نگاه میکنه خلاصه لخت شدم و رفتم جلوی آینه قدی ایستادم کونمو قنبل کردم سمت آینه و مالیدمش دنبال چیزی میگشتم که یکنم تو کونم این بود که رفتم سر وقت یخچال و از اقبال بلند من خیار در سایز های مختلف بود یه خیار قلمی انتخاب کردم و کمی ریکا بهش زدم و برگشتم جلوی آینه دوباره دادم سمت آینه و خیارو کردم تو .همه این صحنه ها از چشم رسول دور نموند و همونطور همونطورخیار تو کونم بود چهار دستو پا شدم داشتم تو حال خودم به کیر رسول که تو کونمه فکر میکردم که چشتون روز بد نبینه در باز شد و رسول اومد تو اتاق …

 
انگار آب سرد پاشیدن روم یه لحظه شوکه شدم از خجالت دوس داشتم زمین دهن باز کنه برم توش همونطوری مونده بودم کیرم خوابید و با یه فشار از داخل خیارو از اونم انداختم بیرون رسول با نگاه شیطنت آمیزش داشت من لخت مادر زاد رو.نگاه می کرد اومد جلو خودمو جمع و جور کردم رسول با او لهجه ی افغانی خودش گفت چرا خیار عزیزم وقتی رسول افغانی اینج پیش تویه چرا خیار می کنی تو کون نازت حیف نیست ای کیر بیکار باشه اونوقت بخ خیار حال بدی من هنوز یخم آب نشده بود رسوا به من نزدیکتر شد و پهلوم نشست شروع کرد به مالیدن کونم شلوارشو در آورد یه کسر قلمی ناز که سایز کونم بود اونم مثل من لخت شد و منو دمر خوابوند دوباره کیرم راست شد و حشری شدم باورم نمیشد زیر کیر رسول باشم احساس خاصی داشتم شهوت سر تا پای وجودمو فرا گرفته بود رسول یه تف به سر کیرش زد و گذاشت رو سوراخم وایییییی چه حس خوبی بود بعد از دوسال یه کیر به سوراخم رسیده بود سر کیرشو مالی به سوراخ کونم آروم فرو کرد تو کونم حس درد همراه با نشاط و شهوت اعماق وجودم رو فرا گرفته بود.
 
کیرشو آروم تا ته فرو کرد تو سوراخ کونم شروع به تلمبه زدن کرد برخورد تخماشو به کونم احساس می کردم من در حال پرواز تو آسمون بودم و جز حس شهوت هیچی احساس نمیکردم تلمبه زدناش تند تر شد باور کنید تو عیچکدوم از کون دادنای قبلی و بعدی چنین احساس پر شوری نداشتم رسول همینطوری که منو میگایید میگفت چه سوراخ داغی کیرمو آتیش زد این سوراخت امجووونشهوت من که لاعث شد آبم زیداغیسولاعثر کیر رسول بیاد زمانی بود که رسول گفت آخخخخ خوارتو گاییدم ای کاش آبجی مهنازتم اینجا بود جفتتونو می کردم اینجا بود که آتیش شهوت غلبه کرد احساس بیغیرتی هم اصافه شد و همراه آب رسول که تو کونم خالی شد آب منم فوران کرد خلاصه تا صبح رسول نذاشت خواب به چشمام بیلد و سه بار دیگه منو کرد رسول تا دو سال منو تقریبا هر روز میگایید و منم دیگه همه کار براش میکردم براش ساک می زدم و آب کیرشو رو صورت و بدنم می ریخت تا اینکه بعد از دو سال رسول زن گرفت و از محل ما رفت و من موندم و خیار .
 
امیدوارم از خاطره ی من لذت برده باشین.
نوشته: رضا خیاری

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *