داستان سکسی تقدیم به شما
–
ساناز : مادر چرا تو همش طوری رفتار می کنی که انگار من تقصیر کارم . مگه فراموش نکردی که اون چه جوری همه مون رو فریب داد ..
سارا : نگو اون ما رو فریب داد . اون ما رو به تنهایی که فریب نداد . اون به ما خیانت کرد .. ولی هر چی باشه برادر توست . پسر منه ..
ساناز : ولی مامان اون عشق منه ..
سارا: اگه بگم از این نظر تو دیگه حقی برش نداری چی ; چون تو خودت نفرت خودت رو از اون نشون دادی اما من می تونم اونو ببخشم .
ساناز دید که مادرش می خواد سکان رو در دست خودش بگیره . با این که از برادرش دلخور بود و هارت و پورت زیادی هم کرده خط و نشون براش کشیده بود ولی با توجه به حسادتش که اگه میدون رو خالی کنه رقیبش سوار امور میشه تصمیم گرفت که اونم نرمش نشون بده ..
-مامان تو هم اگه بتونی ببخشی پس چرا من نبخشم ……
در اون سمت سیما هم متوجه شده بود که شوهر سابقش داره اونو به طرز خاصی می کنه . اونو خیلی هیجان زده می دید . پر شورتر از همیشه . بعد از جدایی از فرشاد برای اولین بار بود که اونا با هم بودند . فکرشو نمی کرد که فرشاد این طور با لذت با اون سکس کنه .
-جوووووووووون .. سیما خوب داری حال می کنی … ببینم کونت در چه حالیه ;!
سیما وقتی این حرفا رو از فرشاد می شنید متوجه می شد که هیجان زیر کیر یک نفر دیگه بودن سبب شده که فرشاد هیجان زده شه . براش فرقی هم نمی کرد اون داشت از لحظاتش لذت می برد . هر چند حالا دیگه هرزگی شده بود حرفه اون .. سینادوست داشت یه کاری هم برای سیما دست و پا کنه . ولی می دونست که جز همین کاری که الان خود سیما داره کار دیگه ای نمی تونه براش پیدا کنه . هرزگی .. و از بس دست زیاد شده که نمیشه رو هیچی حساب کرد . سینا به خوبی احساس می کرد که حلقه کون سیما یه حالتی داره که باسن اونو خیلی خوش فرم نشون میده ..
فرشادهم دستشو گذاشته بود رو کون زن سابقش و طوری اونو باز و بسته می کرد که به اندازه کافی به سینا حال داده باشه …
فرشاد : کیف می کنی ;
سینا : تو چی .. باید قدر این زن رو بدونی . واقعا چه تیکه ایه ..
فرشاد : واسه همین چیزا بود که دلم نمیومد ازش دل بکنم ..
سیما : آهههههههههه آقایون شما حالتونو ببرین . این فرشاد که همش داره بحث می کنه . من نمی دونم چرا از خانوم بازی های خودش نمیگه . همین کارا رو کرد که بین من و خودش فاصله انداخت . اون زندگی خودشو دوست نداشت ..
فرشاد : آدما باید اون جوری که دوست دارن زندگی کنن . این که هر جوری که می خوان از زندگیشون لذت ببرن و یک برگ کاغذ و یک امضا ء زیر برگه از دواج باعث نشه که اونو از کارای دیگه اش بندازه .
سیما : تو که به اندازه کافی آزاد بودی ..
فرشاد : تو خیلی به جون من نق می زدی ..
-ولی کاری به کارت نداشتم .. حالا ولش چقدر داری پارازیت میندازی ; ببین سینا جونو که چه جوری داره تلنبه می زنه ;
سیما با لذت رو کیر دو تایی شون حرکت می کرد .
-جووووووووون .. هر دو تا تون خیلی با حالین …
فرشاد : تو خودت هم امروز داری یه جور دیگه ای حال میدی و من خیلی دارم کیف می کنم . دوستت دارم سیما .. دوستت دارم .
سیما : واااااییییی چه حرفای شیرینی ! خیلی تحت تاثیرم قرار میدی .
فرشاد با سینه های سیما بازی می کرد و سینا هم کف دستاشو انداخته بود رو کون سیما .. زن با جیغ های وحشتناک و تیزش اون جا رو لر زونده بود .
سیما : حالا وقتشه .. دو تایی تون با هم … زود باشین .. زود باشین .. آتیش کنین …
سینا و فرشاد دو تایی شون پس از چند بار دیگه حرکات رفت و بر گشتی کیرشون توی بدن سیما یک آن با هم کیرشونو بیرون کشیدند . . آب کیرای پسرا از کون و کس سیما اومد بیرون و یه حالتی داشت که سینا خیلی خوشش اومد . طوری که آب بر گشتی از کون با آبی که از کس پس زده بود قاطی شد و فرشاد هم با خم کردن سرش می تونست چکه کردن این آبو ببینه ..سینا درجا از اون حالت یه فیلم گرفت و اونو واسه فرشاد بلوتوث کرد . البته خودش به اون نیازی نداشت . می دونست که این مرد از تماشای این حالت زنش خیلی لذت می بره .. یه چند ساعتی رو استراحت کردند ..و بعد سینا اول یه تماس با شیرین گرفت و به اون گفت جریان فرشاد رو ..
شیرین : اتفاقا ما به چند نیروی جدید هم نیاز داریم . مشتریای ما زیاد شدن و دیگه این مسئله یواش یواش داره بین خانومای ما جا میفته . ….. ادامه دارد …. نویسنده …. ایرانی
نوشته های مرتبط:
فقط یک مرد 199
لبخند سیاه 199
زنی عاشق آنال سکس 199
هرکی به هرکی 199
زن نامرئی 199
نادر و نازنین 199
پسران طلایی 51
پسران طلایی 121
پسران طلایی 91
پسران طلایی 117
پسران طلایی 143
پسران طلایی 89
پسران طلایی 95
پسران طلایی 88
پسران طلایی 182
پسران طلایی 165
پسران طلایی 128
پسران طلایی 112
پسران طلایی 135
پسران طلایی 87
پسران طلایی 4
پسران طلایی 144
پسران طلایی 146
پسران طلایی 194
پسران طلایی 125
پسران طلایی 120
پسران طلایی 107
پسران طلایی 122
پسران طلایی 113
پسران طلایی 164
پسران طلایی 100
پسران طلایی 134
پسران طلایی 119
پسران طلایی 156
پسران طلایی 9
پسران طلایی 145
پسران طلایی 203
پسران طلایی 141
پسران طلایی 193
پسران طلایی 136
پسران طلایی 201
پسران طلایی 129
پسران طلایی 109
پسران طلایی 85
پسران طلایی 180
پسران طلایی 174
پسران طلایی 17
پسران طلایی 3
پسران طلایی 147
پسران طلایی 175
پسران طلایی 170
پسران طلایی 86
پسران طلایی 157
پسران طلایی 124
پسران طلایی 177
پسران طلایی 163
پسران طلایی 103
پسران طلایی 183
پسران طلایی 149
پسران طلایی 10
پسران طلایی 6
پسران طلایی 188
پسران طلایی 207
پسران طلایی 200
پسران طلایی 131
پسران طلایی 185
پسران طلایی 162
پسران طلایی 172
پسران طلایی 97
پسران طلایی 96
پسران طلایی 7
پسران طلایی 198
پسران طلایی 2
پسران طلایی 197
پسران طلایی 187
پسران طلایی 158
پسران طلایی 142
پسران طلایی 176
پسران طلایی 192
پسران طلایی 13
پسران طلایی 166
پسران طلایی 133
پسران طلایی 196
پسران طلایی 104
پسران طلایی 184
پسران طلایی 21
پسران طلایی 84
پسران طلایی 22
پسران طلایی 111
پسران طلایی 5
پسران طلایی 15
پسران طلایی 167
پسران طلایی 169
پسران طلایی 8
پسران طلایی 168
پسران طلایی 153
پسران طلایی 99
پسران طلایی 39
پسران طلایی 209
پسران طلایی 186
پسران طلایی 191
پسران طلایی 68
پسران طلایی 63
پسران طلایی 19
پسران طلایی 94
پسران طلایی 28
پسران طلایی 74
پسران طلایی 152
پسران طلایی 102
پسران طلایی 61
پسران طلایی 78
پسران طلایی 16
پسران طلایی 53
پسران طلایی 23
پسران طلایی 41
پسران طلایی 14
پسران طلایی 67
پسران طلایی 160
پسران طلایی 52
پسران طلایی 58
پسران طلایی 45
پسران طلایی 65
پسران طلایی 72
پسران طلایی 34
پسران طلایی 76
پسران طلایی 37
پسران طلایی 69
پسران طلایی 82
پسران طلایی 59
پسران طلایی 36
پسران طلایی 57
پسران طلایی 56
پسران طلایی 29
پسران طلایی 70
پسران طلایی 81
پسران طلایی 83
پسران طلایی 25
پسران طلایی 24
پسران طلایی 46
پسران طلایی 47
پسران طلایی 42
پسران طلایی 62
پسران طلایی 77
پسران طلایی 79
پسران طلایی 55
پسران طلایی 33
پسران طلایی 44
پسران طلایی 64
پسران طلایی 80
پسران طلایی 31
اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره
دیدگاهتان را بنویسید