این داستان تقدیم به شما
خالمو بزور کردم
من امیر هستم ۲۰ سالمه از تهران، خالهای دارم که یکسال از خودم بزرگتره، این داستان برمیگرده به دوسال پیش که من ۱۸ سالم بود
من قبلنا اهل جوراب شستن نبودم و گاهی حتی پیش میومد جورابامو تا یسال هم نمیشستم، خالم اسمش فاطمه هستش که فاطی صداش میزنیم، فاطی فتیش پا و جوراب داشت و منو خیلی دوست داشت، هروقت به بهانه سرزدن به مادرم میومد خونه ما میرفت سراغ جورابامو اونا رو بو میکرد و حتی کف پاهای منو لیس میزد، من خوشم نمیومد اما قلقلکمم میومد و باعث میشد بخندم وقتی من میخندیدم فاطی فکر میکرد خوشم میاد، فاطی قد متوسط با چشمای مشکی و هیکل نسبتا لاغر اما گوشتی داشت، ممههاشم ۷۵ بود، کصش سفید و همیشه صیقل خورده و بیمو بود، من تو کف کص و ممههاش بودم و خیلی دلم میخواست یروز بکنمش.
یکروز که فاطی به بهانه سر زدن به مادرم اومد خونمون مادرم گفت میره بازار خرید کنه و بیاد و منم فرصت رو غنیمت شمردم و رفتم سراغ فاطی، فاطی گفت امیر پاهاتو بده بلیسم گفتم اگر بزاری من کصتو بخورم و ممههاتو لیس بزنم اجازه میدم، لخت شدیمو من کص ناز و سفید و بیموی خالمو که دیدم کیرم شق شد بهش دست زدمو مالوندمش، اوووووفففففف چی کصی نرمتر از هر نرمی که تا اونموقع لمس کرده بودم انگشتمو کردم تو سوراخش گرم و نرم بود بردمش تو اتاقم و رو تخت خوابوندمشو چوچولشو خوردم بعداز سه دیقه دیدم لبام لزج شد که فهمیدم فاطی آبش اومد، خیلی حشری شده بود بعد رفتم سراغ ممههاش، نگم براتون ممههای سفید با نوک صورتی خوردنی اووووفففففف و شروع کردم به مالیدن و مکیدن اونم فقط آه اوه میکرد و حال میکرد، تا اینکه دیگه طاقت نیاوردم و گفتم فاطی کیرم داره منفجر میشه بیا رو یکم بزار دهنت اما اون عوق زد و حاضر نشد بخوره منم که حشری شده بودم بزور کردم دهنش اون جیغ میزد و سعی میکرد منو عقب بزنه اما من به زور کیرمو کرده بودم دهنش و عقب جلو میکردم و همزمان میزدمش بعد که حسابی بخوردش دادم گفتم حالا قمبل کن بکنمت گفت گمشو عوضی کثیف که تا اینو گفت یه چک محکم کوبیدم تو گوشش و دمر خوابوندمش رو تخت و کیرمو تا ته فشار دادم تو کونش و تلنبه زدم
فاطی فقط جیغ میزد و زیر من دست و پا میزد بعد از کونش درآوردم و کردم تو کصش و ادامه دادم تا اینکه حس کردم میخواد آبم بیاد بلندش کردمو دوباره کردم دهنش و عقب جلو کردم وقتی آبم پاچید سرشو فشار داده بودم حلو که کیرم بره تو حلقش و آبم پاچید تو حلقش اونم بخاطر اینکه خفه نشه محبور شد همه رو قورت بده بعد من بی حال افتادم روتخت اما فاطی درحالی که گریه میکرد لباساشو پوشید و گفت امیر لاشی ازت متنفرم و رفت خونشون، الان دوساله که از این ماجرا گذشته اما من فاطی رو فقط تو مهمونیای دورهمی خونه مامان بزرگم میبینم…
نوشته امیر
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید