این داستان تقدیم به شما
تا میتونی کص بده
مرضیه هستم 36ساله کارشناسی ارشد HSE در 17سالگی ازدواج کردم ادامه تحصیلمو خونه شوهرم دادم.
درست شب حجله حامله شدم مادر شوهرم همزمان چهارماهه پسر حامله بود که بعد 5 ماه پسری درشت و زیبا دنیا آورد اسمشو آیدین گذاشتم (انتخاب اسمشو به من واگذار کردن) این اسمو قبلا بخاطر دختری که حامله بودم به مادر شوهرم که مامان جون می گفتم گذاشته بودم که با اسم دخترم که در شکمم بود آذین هم قافیه باشه
آذین دنیا اومد بسیار زیبا دوس داشتنی خیلی شبیه آیدین! زمانی که آذین دنیا اومد مامانجون مریض شده بود بستری بود آیدن را هم مدتی من شیر دادم دیگه هر دو بچه بعد خوب شدن مامان جون از سینه های منو مامان مشترک شیر می خوردن که شیر مامان در دومین بار بستری شدنش خشک شد بعد اون هر دو از پستان من شیر خوردن اغلب دوستان خانواده ها فکر میکردن آیدین و آذین دوقلو هستن و هردو بچه مال مامانجون است با بزرگ شدن آنها من وارد دانشگاه شدمو و آیدین و آذین همبازی های خوبی بودند پیش مامان جون راحت بودند به من وابستگیشون خیلی کمرنگ بود تا مامانجون،
خیالم راحت بود و با خاطر جمعی درسمو ادامه دادم تا کارشناسی ارشدمو در رشته بهداشت (HSE) با موفقیت گرفتم و در خانهی بهداشت شهر کوچکی که زندگی میکنیم بخاطر خانواده دو شهید بودم بلافاصله استخدام شدم هر چه شوهر و خانوادش اصرار کردن باز آبستن بشم قبول نکردم بچه ها مدرسه رفتند و هر دو ضریب هوش ممتاز مراحل تحصیلی را طی کردند عادتی که آیدین و آذین داشتند تا سنین بزرگسالی هم وقتی پیش من یا مامان جون میخوابیدن سینه های مان را میخوردن و می بوسیدن تا خوابشون ببره امکان نداشت بدون حداقل دست گذاشتن به به سینه من یا مامانجون خوابشون ببره چهارده ساله بودند مامان جون ایست قلبی کرد و فوت شد مدتها آیدین و آذین دپرس بودند و گریه میکردند و افسردگی گرفته بودند تا کلی مسافرت و مشاوره ریلکس شدن شوهرم کامیون تریلی ترانزیت داره برای شرکتی بار ترانزیت به آلمان میبرد از ابتدای ازدواجمون چند روز در ماه بیشتر خونه نبود پدر شوهرم مغازه بزرگ عمده فروشی داره از صبح تا شب سر کارش است بچه هایشان هم همه ازدواج کرده و رفتهاند تو خونه بزرگ ویلایی باغ و باغچه دار منو دو بچه و پدر شوهر پیرم زندگی میکنیم
بارها وقتی آیدین و آذین سر کارم پیشم بودند مراجعه کنندگان فکر میکردن هر سه خواهر برادریم باور نمی کردن آذین دخترم باشه چون همقد من است و آیدین هم که ۱۸۷ قدشه وقتی میگفتم هر دو برادرو خواهرند و بچه های من، ابدا کسی باور نمیکرد
جشن تولد 33 سالگیم بود علی مسافرت بود از آلمان با اسکایپ تو جشن من شرکت کرد مهمان زیادی نداشتم فقط دو تا از خواهرام و بچه هاشونو شوهرشان بودند و پدر شوهرم تو خونه خیلی سکسی میگردم چون کسی جز دو بچه که حالا جوانند نیست با هم حمام میریم بدون سوتین پیش آیدین اصلا خجالت نمیکشم چون همش سینه هام یا تو دستاش بود یا میخورد خواهر بزرگم گفت مرضیه دیگه نذار آیدین این همه نزدیکت بشه نامحرمین ماشالا بزرگ شده دیگه مرد شده!
باور کنید تا اون روز من هیچ حسی جز مادری برایش نداشتم ولی این حرف راضیه مثل پتکی بود خورد تو سرم !
هر چه گفتم آیدین را من شیر دادم مثل پسرمه و این حرفا باز راضیه داستان و دلیل آورد بارها شده بود آیدین منو بغل که میکرد صبح ها مخصوصا کیرش سفت و درشت یا به شکمم یا حتی لای پام بود دروغ چرا حس نیاز میکردم ولی هرگز فکر دیگری نمی کردم
پدرشوهرم شب تا شامو میخوره خوابه و صبح سپیده بیدار میشه و یواشکی میره مغازه اش اون زمان که مامان جون زنده بود او صبحانه را حاضر میکرد ما را بیدار میکرد هر کدام میرفتیم پی کارمون بعد مرگش پدر شوهرم نذاشت براش صبحانه درست کنم خودش تو مغازه با شاگرداش میخوره و ناهار را هم نمیاد خونه فقط شبها میاد علی هم که ماه به ماه خونه پیداش نیست اگرم باشه دو یا سه روز میتونه بمانه
جشن تمام شد مهمونا رفتن منم با لباس نیمه سکس طبق معمول پیش بچه ها لخت شدم با شورت رفتم سر کمد لباس خوابمو پوشیدم تا پوشیدم طبق عادت همیشگی شورتمم در آوردم رفتم رو تختم آیدین و آذین هم با لباس خواب که دخترم مثل من فقط زمان پریودش شورت تنشه و آیدینم بدون پیراهن با شلوارک یا شورت میخوابه دو طرفم دراز کشیدنو دستاشونو گذاشتن رو سینه هامو من حرف راضیه را هی تحلیل میکردم و نگاه به صورت زیبا و مردونه شدهی آیدین که سبیلش در اومده و ریششم همیشه میزد و تمیز بود کردم!
آیدین خواب بود و آذینم مثل اون طبق حرکات هر شب آرام دست هر دو را از رو سینم ورداشتم ابتدا آذین را به پهلو چرخوندم البته خودش تو خواب و بیداری همیشه پشت به من میشد کرد بعد آیدین را جاشو مرتب کردم که روبه من میخوابه نگاه به بازو های قوی و برجستگی کیرو خایهاش که از مال علی هم بزرگتر شده کردم به راضیه حق دادم که میتونه بدنم که در زیبایی و استایل نمونه فامیل است وسوسه انگیز باشه شیطون رفت تو جلدم اول دستمو زدم رو کیرش نرم بود و کلفتیش تو دستم اومد هیچ حرکتی نداشت میدونستم خسته است چون همش با همه ما رقصیده بود روزشم باشگاه بود توپ دم گوشش در میشد بیدار نمیشد یواش یواش کیرشو از رو شورت پادار پارچه ای که تنش بود تو مشتم گرفتم وسوسه شدم ببینم چه شکلیه کش شورتشو کشیدم دیدم چه زیبا و خوش خوراکه تمیز و روشن و بزرگ!
یواش لمسش کردم دیدم خوابه دستم بردم زیر شورتشو تو مشتم گرفتم سرشو انگشت زدم خوابیده اش اندازه یک وجب من بود دیگه انگار حواسم پرت شده بود حسابی می مالیدمو و کصم هم شدیدا تحریک شده بود نفهمیدم من شورتو دادم پایین یا چطوری وقتی بخودم اومدم کیرش کاملا سفت شده بود و خودش ولی خواب بود! اندازه سفت شدش راحت بگم بالای بیست سانت بود دیگه گُر گرفته بودم
پشتمو بهش کردم کصمو گذاشتم خورد به بدنهی کیرش کمی خودمو جمع کردم پامو بالا گرفتم دستمو از لای پام بردم کیرشو کشیدم چاک کصم دستمو فشار دادم رو کیرش پاهامو کیپ کردم و فشار دادم خودمو حرکت دادم کیرش لای چاک کصم بالا پایین شد دستای آیدین اومد رو سینم و مشتش کرد خودش حالا کیرشو تو چاک کصم حرکت میداد دیگه طاقت نیاوردم باز خودمو جمع کردم با دستم رد کردم تو سوراخم باسنمو فشار دادم رو کیرش کیر کلفت و خوشگلش تا نصف بیشترش رفت تو کصم باز فشار دادم خودش کشید و با بازوهای قوی خودش بدنمو به خودش فشار داد کیرش تا ته تو کصم بود با چند حرکت سریع آبی بود که تو کصم خالی میشد من ارضا نشدم حیف آیدین خیلی زود ارضا شد اصلا به عاقبت کار فکر نمیکردم دستمو بردم رو باسنش هر چه توان داشتم فشار دادم به سمت خودم فهمید که راضی هستم میدونستم درد میکشه ولی خوشبختانه کیرش سفت بود تو کصم جلو عقب کرد که صدای چلیق چلیق گاییدنش معلوم میکرد کیرش کلفته و کصمو کش میاره آب کص و کیر اون صدا را در میاره طولی نکشید ارضا شدم حالا آیدین ارضا نمیشد و محکم تو کصم با جرآت می زد و بغلم میکرد خیلی طول کشید تا باز هم ارضا شد و آبش اومد
تصمیم گرفتم تا تمام کرد برگردم حال سکسی بهش بدم دیگه بعد این نیاز همو راحت برطرف کنیم دیدم چشاشو بسته تو گوشش گفتم خودم خواستم خجالت نکش بعد این منو تو مثل دوس پسر و دوس دختریم بین خودمون باشه یکساعتی شد یا نه که همش لب همو میخوردیم و قربون صدقش میرفتم باز منو چرخوند از عقب کرد تو کصمو اینبار نسبتا طولانی شد نیمساعتی منو گایید که لذشو بگم نمیشه وصفش کنم
صبح تو مرکز بهداشت تست کردم آبستن نبودم بعد اون با کاندوم منو از کصم میکنه و کونمو تا چند روز پیش نگایید بود اونم گایید
بعد از بار اول دیگه از من خجالت نمی کشید تا تنها میشیم مچالم میکنه چنان کصمو جر میده که از لذتش قلبم دهزاتا میزنه اطمینان دادم کسی خبر دار نمیشه جز من هم نباید با کسی رابطه داشته باشی تا زن بگیری اینجوری شد گاییدن وقت و بی وقت آیدین کلید خورد الان 35ساله هستم بیش از دو ساله آیدین و من عاشقانه سکس داریم نگو دخترم هم تو همون شبهای اول متوجه شده اونم با تهدید و التماس آیدین را مجبور کرده پردشو بزنه خودشو تسلیم آیدین کنه مدتها من نمیدونستم تا یک روز به صورت اتفاقی سرزده اومدم خونه حس کردم صدای آذین داره میاد که میگفت بکووون مثل مامانم منو بکووون دیگه تو نرفتم فقط گوش دادم تا کارشون تمام شد رفتن حمام اومد تو صداشون کردم در حمامو زدم آذین دستشو گذاشته بود رو کصش گفت چرا زود اومدی گفتم کار داشتم گفت میای حمام ؟ گفتم نه زود بیاین میخام ببرمتون ناهار بیرون حمام رفتنشون طبیعی بود از بچگی با هم میرفتن ولی شورت تو تن هر دو باید می شد که آذین نداشت ولی آیدین شورت داشت! منم گیر ندادم انگار ندیدم اصلا به روی خودم نیاوردم ناهار خیلی توپی خوردیمو بر گشتیم
وقتی با آیدین تنها شدم گفتم فهمیدم با آذین سکس داشتین بگو ببینم از کص میکنی یا از کونش
گفت تقصیر من نیست او سکس ما را از همون شب های نخست متوجه بوده مدتها بمن گیر میداد که منم باید بکنی تا یک روز داشتیم ناهار میخوردیم گفت اگه منو نکنی به بابا بزرگم میگم با مامان سکس دارین تا راضی شدم اوایل لایی می زدم ماهها از کون گاییدمش الانم چند روزه پردشو با زور خودش کرد تو کصش کیرم رفت توش و پاره کرد اما با کاندوم می کنمش آبمو یا می ریزم کونش یا تو کاندوم !
دیدم کار از کار گذشته دیگه نمیشه جلو کارشونو بگیرم
دو روز پیش بود گفتم بیا یه کاری کن به آذین بگو میخوام جلو چشم مامان تو را بکنم بگو قرص خواب خوردش بدیم شب را تا صبح مثل خودش که میکنم تو نگاه میکنی یک شبی هم جلو مامان تو را بکنم ابمو بریزم تو کص مامانت
اول قبول نمیکرد میگفت شاید آذین بدش بیاد گفتم میدونم لذت بخشه براش قبول میکنه
پیشنهاد میده قبول میکنه دو تا قرص آسپرین را له کردم دادم بهش گفتم بگو قرص خوابه
شب بعد شام دیدم ریخت تو شربت ابمیوه لیوان من تا داد خوردم بعد مدتی گفتم بچه ها من خیلی خوابم میاد افتادم رو تخت جامو دوتایی درست کردن هر چه صدا کردن جواب ندادم لخت شدن اول از کون دخترم شروع کرد گایید آبشو ریخت توش با هم بازی کردن منم کصم لخت بود آیدین کوصمو خورد آذین هم کونمو چرب کرد گفت مامانو از کون باید بکنی بعد بیای منم باز از کون بکنی آیدین گفت آخه مامانو تا حالا از کون نگاییدم میترسم پاره بشه راستم میگفت من تا اون شب کونم آک بود
آذین چنان چربم کرد چهار انگشتشم تا نصف بیشتر میکرد کونم تا با ولع آیدین کیرشو چپوند تو کونم چون آماده بودم درد زیادی حس نکردم آیدینم خیلی رعایت کرد تا صبح آیدین منو دخترمو گایید منم تظاهر به خواب و بیهوشی کردم جلو عقبمو پر آب کیر کرده بود چون تا میخواست تو کص آذین آبش بیاد میکرد کص یا کونم آبشو میریخت تو هردو سوراخم وقتی آذینو میگایید بقدری آذین حشری بود هر چه دهنش می اومد به آیدین میگفت و چنگش میزدو و گازش میگرفت آیدین کاری میکرد تا آذین را درست نوک دماقم می کرد تو کصش میگفت مامان بیدار شو ببین دخترتو چطوری جرررر می دم منم که چشامو باز میکردمو می دیدم لذت می بردم تا نوبت آبش که میشد کیر گردن کلفتشو در می آورد میکرد تو کص و یا کونم آبشو خالی می کرد توم
هنوز آذین نمیدونه من از گاییده شدنش با کیر آیدین خبر دارم
باز قراره این جمعه منو بیهوش کنن استراحت دارن تا صبح آیدین هردوی ما را بکنه منم با آیدین هماهنگم
روزای جوونی هیچوقت تکرار نمیشه گول آخوند و ملا رو نخورین و حال کنین. ریدم تو اسلام ریدم تو قران ریدم تو قبر پیغمبر و ۱۲ امام کونی شاشیدم تو ریش خامنه ای.
مرسی از همه مرضیه
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید