این داستان تقدیم به شما

سلام من مريمم كه بسر داييم بهم تجاوز كرده بود…
***
من يه روز خونه كه بودم ديدم برام اس ام اس امد بسر داييم بود نوشته بود بايد به منو دوستم بدي وكرنه فيلمتو بخش ميكنم من همونجا خشكم زد رفتم بالكن و بهش زنك زدم كه فهميدم به يارو بدهكاره و ميخواد از من استفاده كنه

منم مجبور بودم قرار شد شب دوشنبه برم ويلاش به خودمم رسيدم اين بكم من اون موقع باكره بودم رفتم اونجا ديدم يه بي ام و اونجاست فهميدم رفيقشه ترسيدم اما رفتم

رسيدم دم در ديدمشون همون اول به لاي بام و سوراخ كسم خيره شدن خواستم كفشامو دربيارم كه رفيقه بسر داييم كفت نه با كفش بيشتر حال ميده اخه كفشام باشنه بلند بود رفتم تو بدون مقدمه دوتايي بردمم تو اتاق يه اتاق ترسناك طناب بود ميله بود
من اشكم درومد اما مرده كفت كريه نكن جنده من كه كريه نميكنه با سيلي اول لختم كرد با كمك بسر دايمم منو به تخت بستن جوريكه كه باهام باز باشه كفت دختري كفتم اره که یهو کیرشو کرد تو کسمو  دختر بودنمو تموم كرد…

ولم نكرد تلمبه ميزد ببينيد خيلي درد داشت… بسر دايي ديوسم دستامو باز کرد و منو بردن رو کاناپه. مرده نشست رو کاناپه و منو نشوند رو کیرش و پسردأییم هم  کیرشو کرد تو کونمو دو تایی شروع کردن منو گأییدن. من يه دفعه هيجي نديدم جشام سياهي ميرفت دهنمم بستن تا تونستن كردن … من دیگه هيجي احساس نمي كردم اما بعد دوساعت  منو پرت کردن رو تخت و من  رو تخت ولو شدم در حالی که از کس و کونم آب کیر میچکید…

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *