داستان سکسی تقدیم به شما
با عرض سلام، من ۱۴ سالم بود که به اروپا مهاجرت کردیم و این خاطره ۳ سال پیش
فرهاد هستم، الان ۲۳ سالم، اون موقع ۲۰ بودم، قد ۱۷۳، وزن ۷۰، هیکل معمولی دارم، نه ورزش کاری نه چربی اضافه، تا ۱۸ سالگی ورزش های تحرکی زیادی می کردم ولی از وقتی کالج گذاشتم کنار و شروع به کار کردم دیگه متاسفانه نتونستم ورزش ادامه بدم. دوستهایی هم که به پستم خوردن یکی از دلیل هاش بود. از همون ۱۸ سالگی شروع کردم به سیگار کشیدن و از سال بعدش سیگاری کشیدن. سیگاری خیلی ریلکسم میکنه و از دنیای استرس خارج میشم ولی بعضی وقتها هم توهم های الکی به وجود میاره که خوب نیست. آدم هایی دیدم که رو سیگاری قفلی زدن و به قول معروف چت زدن، واسه همین خیلی با احتیاط میکشم. یعنی دیگه با دوست کشیدن قطع کردم و وقتی خونه تنها هستم چند تا کام میگیرم که ریلکس کنم و راحت بخوابم.
یکی از این رفیق های من اسمش ناصر بود که تقریبا نزدیک هم زندگی میکردیم، واسه همین زیاد میومد پیش من که مجردی خونه داشتم. اون ۱۷ سالش بود و یه خواهر داشت که اسمش نسیم بود و چند ماهی از من کوچک تر بود. یه روز از قضا که رفته بودم دم خونشون ببینمش، آبجیش نسیم از دانشگاه برگشته بود خونه، دم در دیدمش، یه لحظه چشم تو چشم شدیم سلام کردیم من سرم و انداختم پایین و اون تعارف کرد برم تو که گفتم مرسی الان ناصر میاد می خواهیم بریم بیرون. نسیم قدش از من یه ۷/۸ سانتی کوچیکتر بود، هیکل لاغری داشت، قیافتن هم خوشگل بود. نه زیبا ولی خوشگل بود، ایراد بدی نمیتونستی از صورتش بگیری. بعدا یواش یواش ناصر شروع کرد نسیم و با خودش بیرون آوردن. سه تایی کافی شاپ می رفتیم، نایت کلاب می رفتیم، کنسرت می رفتیم، رستوران می رفتیم و من هیچوقت نگاه شهوت آلود بهش نداشتم. یک دلیلش این بود که خواهر رفیقم بود و دلیل دیگش اینکه من جذب کون های برجسته و قلمبه میشم ولی نسیم اونجوری نبود. کون داشت، نه اینکه صاف باشه ولی باب دل من نبود. بعد از حدود ۶ ماه که دید از من بخاری بلند نمیشه یک روز که کافی شاپ بودیم ناصر پاشد به یه بهونه ای رفت بیرون که ما تنها شدیم و چون میدونست من دوست دختر ندارم شروع کرد گیر دادن که تو از کی خوشت میاد. منم هی می پیچوندمش، چندین دفعه ازم پرسید و من پیچوندم که آخر دیدم ناراحت شد، منم که کسخل نبودم، فهمیدم داره پا میده، تو دلم گفتم چون این آبجی رفیقم اگه باش شروع کنم باید بگیرمش، واسه همین شک داشتم. دیگه دل و زدم به دریا و بهش گفتم واقعیتش از یکی خوشم میاد ولی نمیتونم بگم، دوباره نیشش باز شد و اومد چسبید که کی کی کی …
گفتم تو، اونم گفت چرا زودتر نگفتی، نفهمیدی همیشه من چه جوری نگاهت میکردم، که تو جواب بهش گفتم میفهمیدم ولی به خاطر ناصر نمیتونستم چیزی بگم. الانم باید تو اولین فرصت بهش بگیم. من کسخل و ببین، نمیدونستم که خواهر برادر دوتایی نقشه کشیدن. بعدا این جریان ها لو رفت. بگذریم، خواستم این ها رو گفته باشم که از پایه آشنایی ما اطلاع داشته باشید. یک هفته بعدش ۳ تایی رفته بودیم کلاب که ناصر خیلی زود پیچوند گفت باید برگرده خونه و من و نسیم موندیم رقصیدن و مشروب خوردن، اونم دم به دقیقه کونش و میاورد میچسبوند بهم، وسط کلاب شق زده بودم. خیلی دیر وقت بود و تاکسی گیر نیاوردیم، خدا رو شکر خونشون زیاد دور نبود، پیاده شروع کردیم برگشتن، ساعت ۳/۴ صبح بود، پرنده پر نمیزد، از شانس ما وسط راه بارون هم گرفت، ولی هوا گرم بود و ما هم که عشق و مستی کورمون کرده بود نمی فهمیدیم بارون چیه، در حال حرف زدن و خندیدن بودیم که چشمش دوخت به من و اومد که واسه اولین بار لب بده، منم نامردی نکردم چسبوندمش به دیوار لب و لوچه و گردنش و داشتم میخوردم، حشرم زده بود تو مغزم، گفت دیونه چیکار میکنی وسط خیابون و خندیدیم، چشمتون روز بد نبینه تا برسیم خونشون خایه درد گرفتم از بس شق کردم. دم در بوسش کردم و رفت منم با یه کیر خسته برگشتم خونمون.
هفته بعدش دیدم اینطوری نمیشه، بهش گفتم بریم استخر. اونم بدون فکر کردن گفت بریم. منم تو کونم عروسی بود که حداقل میتونم لخت ببینمش و زیر آب دست مالیش کنم. رفتیم استخر مرکز شهر و خدا رو شکر خیلی هم شلوغ نبود، تو آب و تو جکوزی هی دست کاری و یواشکی بوس تا دوباره دیدم دارم شق درد می گیرم، بهش گفتم بیا بریم زیر دوش که قبول کرد. میخواستم فقط یه کم بر اندازش کنم، چون دوش های کنار استخر عمومی هست و رخت کن هم تو اینجا جدا بود، بنابر این فکر نمیکردم جای دیگه ای باشه تا بتونم به خواستم برسم. فتیم زیر دوش که دیدم اون بقل اتاق هایی هست برای معلولین که در و قفل هم داره، تقریبا یک اتاق مثل حمام های خودمون بود. سریع دستش و گرفتم کشوندم طرف اتاق که گفت دیونه نه، میبینن، دیگه من به حرفش گوش نمی کردم، گفتم بیا زود تو، و کشیدمش تو و در و قفل کردم.
یک زره سرد شده بود، کشیدمش زیر دوش آب گرم و باز کردم و شروع کردم خوردنش. از لبش شروع کردم، گردن، مایوش و کشیدم پایین، سینه های خوشگل و نازی داشت، شروع کردم با ولع خوردن، بیشتر که حشری شد مایوش و کامل دراوردم، اون که ایستاده بود من زانو زدم نشستم کسش و خوردن که دیدم اون تو فضاست. کیرم داشت منفجر میشد، قشنگ که خیس شد، پاشدم گفتم بخواب، گفت اینجا کثیف بریم خونه! این و گفت، دوباره چسبیدم بهش، لبش و خوردن، با دست راستم پای چپش و آوردم بالا، تنظیم کردم دم سوراخ کسش، اونم تو این لحظه ها فقط داشت نفس های عمیق می کشید و با من راه میومد. همین که دوباره لبش و گرفتم، کیرم و فشار دادم تو، وای چه حس خوبی داشت. دیونش شده بودم، همینجوری وایساده چند دقیقه ای تلمبه زدم که دیدم آبم داره میاد کشیدم بیرون ریختم زمین. بعد از کردنش کیرم نمی خوابید ولی دیگه مایو هامون و پوشیدیم و رفتیم بیرون. تو راه برگشت یه ضد حال بهم زد، برگشت گفت سکس اولم بوده و وقتی بهش گفتم چرا خون نیومد گفت من حلقوی هستم. از این کارش خیلی بدم اومد. اصلا برام مهم نبود باکره باشه یا نباشه چون من خودم هم اولین بارم نبود، ولی کلا بدم میاد از آدم هایی که طرف و خر فرظ میکنن. من هم چاره ای نداشتم دیگه جز اینکه بگم تو راست میگی.
این جریان گذشت و یواش یواش پای من به خونشون باز شد و براش حلقه نامزدی گرفتم و زندگی سکسی مون خیلی اکتیو بود. جا نبود که من نسیم و نکرده باشم، تو خیابون، تو ماشین، تو جنگل، کنار ساحل، خونشون، رو تخت مامان باباش، هرچی بگم کم گفتم. خدایی خیلی پایه بود و هیچوقت روم و زمین نزد. من از تریاک بدم میاد، ولی یه روز یکی از بچه ها بزور گفت بیا دو تا دود بگیر کمرت سفت بشه، نمی خواستم بگیرم ولی اینقدر تعریف کرد کنجکاو شدم و ۳ تا دود گرفتم سریع سیخ کردم خونه نسیم اینا. مامانش پایین بود ما رفتیم اتاق خواب خودش طبقه بالا، لختش کردم اول بهش گفتم بخور برام، خوب نمیخورد و دندون می گرفت، بهش گفتم ولش کن پاشو، شروع کردم داگی کردنش. بعد چند دقیقه عرق هام داشت از رو چونم چکه میکرد رو کونش. گفت این چیه داره میریزه! فکرد کرده بود آب دهنم. ها ها. گفتم عرق کردم، چیزی نیست.
عرق کردنم نورمال نبود، فکر میکنم اثرهای جانبی تریاک بود، ۱۵ دقیقه ای داگی کردمش، خوابوندمش پاش و دادم بالا رو شونه هام و تا دسته می کردم توش، که گفت درد دارم، دوباره سگیش کردم شروع کردم کردنش، دوباره بر گردوندمش از بقل توش فرو کردن، بالا پایین، هرجوری می کردمش خسته نمیشدم و آبم نمی اومد. نزدیک ۴۵ دقیقه یک ساعتی بود داشتم تلمبه میزدم که دیگه شهوت نسیم به درد تبدیل شده بود. وقتی دردش می گرفت من حشری تر میشدم، محکم تر می کردمش که آبم بیاد، احساس میکردم آبم تا سر کیرم میاد بر می گرده تو، دو بار اینجوری شدم و به وایسا گفتن های نسیم توجهی نمی کردم، فقط تند تند می کردمش که آبم بیاد شق درد نگیرم، که دیدم همینطور که دارم میکنمش داره اشک از گوشه چشمش میریزه، گفتم چیه که بغضش ترکید و گریه کرد که دردم میاد.
آقا من و میگی کیرم شد اندازه هسته خرما. یک زد حالی خوردم. پاشدم ازش معذرت خواهی کردم و جریان و جم و جور کردم.
تو دورانی که باهاش بودم از نظر جنسی هیچی براش کم نگذاشتم ولی باز فهمیدم بهم خیانت کرده. اول خودش گفت که با یک پسر سیاه پوست هم کلاسی دانشگاهش تو یک اتاق تو هتل خوابیدن روی یک تخت، که البته سکس و انکار می کرد. دوما هم که فهمیدم من و فروخت واسه یه آدم مثلا پول دارتر تو ایران که وقتی رفت فهمید یارو همه چیو دروغ گفته و دست از پا درازتر برگشت دنبالم ولی دیگه من نبودم.
نوشته: فرهاد
نوشته های مرتبط:
پایان تلخ بهتر از تلخی بی پایان (۱)
تلخ و تلخ و تلخ
تلخ تلخ تلخ
پایان بی پایان…
حس مشترک و پایان تلخ
پایان روزهای تلخ
عشق بی پایان
عشق بی پایان من به کیمیا
عشق بی پایان (1)
سکس ، پایان یک عشق
امیر گی بی پایان (۴)
امیر گی بی پایان (۳)
امیر گی بی پایان (۲)
امیر گی بی پایان (۱)
پایان عقده ها،شروع روزهای محال (۲)
پایان عقده ها،شروع روزهای محال (۱)
شروعه آرامِ یک پایان (۱)
شروع آتشین و پایان ناخواسته (۳ و پایانی)
شروع آتشین و پایان ناخواسته (۲)
شروع آتشین و پایان ناخواسته (۱)
پایان عزا
اسپنک، لذت بی پایان (۱)
منوچهر پایان خط قرمز
مقتول ، پایان
پایان یک سرآغاز (۱)
آغازِ یک پایان
پایان یک عاشقانه (۱)
تلخی بی پایان
ملوک (۲ و پایان)
پایان خوش ناخوش
راه بی پایان
پایان خوش
خوب یا بد پایان
پایان
پروژه مشترک پایان ترم با مژده
ماجرای من و معشوق را پایان نیست
پایان یک شروع… (۱)
خط پایان
پایانِ (نا)خوش آیند
شروعی در پایان شب
پایان ناتمام
سکسی که با تلخی پایان یافت
روز آخر مرخصی پایان دوره آموزشی
پایان یک حماقت پنج ساله
پایان نامه با برکت
موضوع پایان نامه : خود ارضایی
پایان دخترونگی، آغاز زنانگی
پروژه پایان ترم سکسی من
شروع خوب برای یک پایان بد
پایان جنگ جهانی با دختر خاله
کارت پایان خدمت علیرضا
پایان شب سیه سپید است
امتحان پایان ترم
پایان یک رویا
عشق، تجاوز ،سرنوشت تلخ
گذشته های تلخ عشق پاک ابدی
ديدار تلخ با عشق نافرجام و حامله من…
طعم تلخ عشق (۱)
عشق یا رویای تلخ… (۱)
یک خاطره شیرین و تلخ از عشق
عشق تلخ
عشق زيبا اما تلخ(1)
تلخ ترین عشق
عشق شیرین. نه ببخشید تلخ
شکلات تلخ
خاطرات تلخ زهرا
تجربه تلخ همراه با لذت
خاطرات تلخ ته مغز
حقیقت تلخ (۱)
خاطره تلخ من و دو خواهرم
اولین تجربه تلخ گی من
یک عاشقانهی تلخ (۱)
تلخ و شیرین (۳)
خاطره تلخ تجاوز به یک پسر ساده
تلخ و شیرین (۲)
سکس های تلخ (۱)
خاطرات تلخ و شیرین حامد
عاقبت تلخ کون دادن (۳)
عاقبت تلخ کون دادن (۲)
عاقبت تلخ کون دادن (۱)
گذشته ی تلخ کودکی و اعتیاد
حقیقت تلخ
شیرینی تلخ
یه خاطره تلخ
تلخ و شیرین زندگی علی (۴)
تلخ و شیرین زندگی علی (۳)
موازی تلخ
خاطرات تلخ دانشجویی
تلخ و شیرین گلرخ (۲)
تلخ و شیرین
تلخ ترین روز یک پسر
طعم شیرین یا تلخ خیانت
لذت تلخ (۱)
بیسکوییت تلخ
تلخ و گس
قهوهی تلخ (۱)
تلخ
زندگی تلخ و شیرین ال (۱)
مقداری آبنبات پسته ای تلخ
زندگی تلخ من و علی (۲)
اولین خاطره ی تلخ سکسی ام
زندگی تلخ من و علی (۱)
خاطرات شیرین و تجربه های تلخ (۲)
قهوه تلخ
سرگذشت تلخ ويدا…
روزگار تلخ
خاطره تلخ استخر
تجاوز تلخ عمو سیامک
تجربه تلخ وحید
واقعیت تلخ
خاطرات شيرين و تجربه های تلخ
تلخ اما فراموش شدنی
تلخ ترین حس (۱)
سکس تلخ
تلخ و شیرین زندگی سلین
سكوت تلخ
تلخ و شیرین سیاوش
خاطرات تلخ یه پسر همجنس گرا
خیانت تلخ
تلخ و شیرین رابطه کاترین و فرهاد
سیمین، تلخ و شیرین
زندگی تلخ یک گی ایرانی
طعم تلخ خاطرات (1)
تلخ و شیرین زندگی مهلا
داستان تلخ زندگی من
روزگار تلخ عاشقی و جدایی
شب تلخ برای سارا و ندا
سکس تلخ سمیرا
ماجرای تلخ كه باعث تغيير من شد
تجلی تلخ
یک شب تلخ
کون کونک بازی تلخ
حس تلخ زندگی
گذشته تلخ
روز تلخ من واستاد دانشگاه
تجربه تلخ سکس قبل از ازدواج
خنده تلخ (1)
طعم تلخ خوشبختی (قسمت آخر)
طعم تلخ خوشبختی (3)
طعم تلخ خوشبختی (2)
تلخ تر از زهر (4)
تلخ تر از زهر (3)
تلخ تر از زهر (2)
تلخ تر از زهر (1)
طعم تلخ سکس و روزگار روژان
عسل تلخ
زندگی تلخ سینا
تردید تلخ
داستان سکس قهوه تلخ (طنز)
خنده تلخ من
اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره
دیدگاهتان را بنویسید