این داستان تقدیم به شما
سلام
من اسمم سیاوش 17سالمه و قدم 181سانته قیافه ام جذاب نیست و معمولی اما هیکلم عالیه چون از بچگی ورزش میکنم
من یه مامان دارم خیلی خوشگل و ناز وقدش 172 سنش هم 37 سالشه خیلی جذاب عینه مانکن می مونه
مامانم تو خونه خیلی با من راحته با لباس های تنگ و کوتاه حتی منو تا پارسال با خودش میبرد حموم منو خیلی دوست داره
داستان از اینجا شروع شد که ما برای مسافرت رفتیم تهران اونجا بود صبح روزی که میخواستیم برگردیم بابام رفت پیش چندتا از دوستاش و بعدش بره ترمینال بلیط برگشت بگیره صبح زود بود که رفت بیرون من و مامانم تنها خونه موندیم
رفتیم برای صبحونه خوردن وقتی که اومدیم هتل مامانم به خاطر گرم بودن زیاد هوا تمام لباس هاشو در آورد فقط یه شلوارک کوتاه و یه تاب نازک داشت.
منم فقط یه شلوارک خیلی نازک که شقی کیرم از رو شلوارک معلوم بود دیدم مامانم داره زیر چشمی کیرمو نگاه میکنه منم تو کونم عروسی بود به خودم گفتم این فرصت از دست نده منم به مامانم گفتم پشتم درد میکنه میشه یه کم برام بمالی گفت با کمال میل منم رفتم تو وان حمام خودم کامل لخت کردم که با یه شرت و کرست وارد حمام شد بهش گفتم من پشتم بهت هست که شرت و کرست در بیار تا خیس نشه گفت باشه منم پشتم بهش کردم که زود زود به خاطر تشکر کردن بهش نگاه میکردم
گفت چیه این طبیعت بهت ساخته داری خوب میشی گفتم اره که حرفمو تمام نکرد لبشو به لبم چسپوند تو این لحظه انگار تمام دنیا رو بهم داده بودن با تمام لذت بهش نگاه میکردم و لبشو میخوردم و میمکیدم گفتم بسه دیگه باید کار اصلی شروع کنیم که اومد تو وان همو بغل کردیم که من نشستم رو لبه و اون شروع کرد به ساک زدن بعدش همو شستیم رفتیم بیرون تو اتاق خواب بغلش کردم و انداختمش رو تخت بعد
لب و گردنشو که خوردم بعد هم پاهاشو خوردم بعد از اون سینه رو با ولع میخوردم من اصلا دوست ندارم کس بخورم ولی به زور مامانم خوردم بعدش کیر شانزده سانتیمو داخل کسش فرو کردم یه پانزده دقیقه ای کردمش ولی من دوست دارم کون سفید و بی موش بکنم گفتم میشه کونتو بکنم گفت نه درد داره گفتم نمیذارم زیاد درد بکشی بعد رفتم وازلین مامانمو در آوردم از کیفش یه کمشو به کیرم و یه کمی هم به کونش مالیدم بعد دو تا انگشتم کردم تو کونش تا جا باز کنه..
بعد نصف کیرمو کردم تو کونش یه جیغ بلند زد که گفتم یواش تا مدیریت هتل و مردم با خبر نشدن که دست بردار نبود دستمو رو دهنش قرار دادم بعد کیرمو تا دسته تو کونش فروبردم بعد که کمی کونش جا باز کرد و جیغ هاش تبدیل به اه و ناله شد ابم داشت میومد به ش گفتم ابم داره میاد چکار کنم گفت بریز تو کونم من همشو ریختم توش بعدش بیهوش روش افتادم تا یه ساعتی تو بغل هم لخت خوابیده بودیم بعدش بابام اومد برگشتیم شهرمون و این داستان ما ادامه داره هفته ای دو سه بار باهم سکس میکنیم و هر روز با هم لب میگیریم.
نویسنده:سیاوش جون
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید