داستان سکسی تقدیم به شما
–
این زنا واسه خوشگلی خودشون هر کاری می کنند . چقدر این پیرهن چرمی براق بهش میومد . بازوهای سفیدشو اناخته بود بیرون . هر چند این باز وها فعلا دور کمر من حلقه شده منم دست دور کمرش انداخته بودم . تماس تنم با لباسش داشت خفه ام می کرد ولی حس می کردم که یه حوری بهشتی دیگه ای رو در آغوش کشیدم . این نقطه آغاز ی بود برای این که بتونم با فرزانه هم حال کنم نباید پا پس میذاشتم . اگه قرار بر پیشرفت و آتیش زدنی بود باید از همین حالا شروع می کردم . . لبای داغشو رها نکردم . با کف دستام خیلی آروم کمرشو نوازش کرده دستامو رسوندم به قسمتهای بالاتر و اونجاهایی که لخت بود . می خواستم طوری داغش کنم که دیگه نتونه عقب نشینی کنه . خیلی سخته با این زنا راه اومدن . آدم فکر می کنه که طرف می خواد خودشو کاملا لخت کنه و در اختیارت بذاره ولی یه لحظه متوجه میشی تمام حست اشتباه بوده و اون یه نوع علاقه ای عاشقونه بوده . طرف هوس عشق جوونی به سرش زده . هر چند فرزانه من خیلی جوون بود . نگاهش از هوس می گفت ولی اونم شاید مثل هر زن دیگه ای به خصوص شوهر داراش شاید به این آسونی تسلیم نمی شد . ولی نفسهای گرمش ..عطر خوشبوی بدنش منو از این رو به اون رو کرده بود . نمی تونستم ازش دل بکنم . من در سکس خیلی عجول بودم . نمی تونستم یه روز دیگه ای بیام و وقتمو صرفش کنم .. -می تونم دوباره فرزانه صدات کنم ;/; -اینو که من خودم ازت خواسته بودم .. . پشت پیراهن فرزانه زیپ داشت . باید اونو می کشیدم پایین و کارو تمومش می کردم . یعنی در واقع شروعش می کردم . عکس العملش چی می تونه باشه . چه جوری با این مسئله کنار میاد . فعلا که با یه بوسه دیگه هم موافق بود . خیلی آروم دستمو بردم طرف زیپ پیر هنش . . یکی دو سانتی پایین کشیدمش که اون خودشو ازم جدا کرد .. -هوتن نه نههههه این کارو نکن .. حسی که من و تو داریم یه حس قشنگه .من نمی دونم شما مردا چه اخلاقی دارین که تا به یه همچه جاهایی می رسین فوری فکرتون میره پیش مسائل خارج از محدوده . -این انتظارو ازت نداشتم . انتظار نداشتم که در مورد من همچین فکری کنی . -درسته که تو همسر داری و متعهدی ولی من یه حس عاشقونه ای بهت پیدا کردم .. همین که بغلت زدم و توی بغلت احساس آرامش می کنم . فکر می کردم شاید تو هم همین احساسو داشته باشی . وقتی دو نفر دو تا زن ومرد همدیگه رو در آغوش می کشن لباشون رو لبای هم قرار می گیره یعنی تمام وجودشون متعلق به همه . ولی تو این حسو نداری . من حس می کردم بین من و تو هیچ فاصله ای نیست . دو تا جسم ما در یک روح واحد خلاصه میشه . ولی اشتباه می کردم . -هوتن درکم کن من نمی تونم در یک لحظه چند سال زندگی و تعهد خودمو زیر سوال ببرم . خواهش می کن درکم کن منم دوستت دار م . می ترسم . از خودم از حس خودم از این همه هیجان می ترسم . یک زن وقتی عاشق میشه همه چیز خودشو حاضره که فدا کنه .. -آره ولی تو عاشق نیستی . -خیلی بد جنسی هوتن . تو اصلا دوستم نداری …. چقدر از این کس شعر گویی خودم خوشم میومد . یه لحظه قیافه خودمو در آینه کناری دیدم چه تیپی زده بود م. یه قیافه مظلوم حق به جانب رو در آینه دیدم . از اونایی که اشک زنا رو در می آورد . کمی به خودم فشار آوردم که چشام یه اشکی درش بیفته . دستمو گذاشتم رو لبم و با فشار از سمتی به سمت دیگه کشیدم یعنی لبامو پاک کردم -چی شده هوتن -هیچی می خواستم اثر بوسه هام با تو رو پاک کنم . -می تونی از توی فکرت هم پاکش کنی ;/; -اگه اراده کنم آره -خیلی بد جنسی . پس چرا بهم میگی دوست داری . در حالی که خودت بر عکس عمل می کنی -از قدیم گفتن واسه یکی بمیر که واست تب کنه . در هر حال من رفتم ولی مثل سابق به عنوان یک همکار کنارتم . به خاطر جریانی که بین ما پیش اومد ازت معذرت می خوام . نباید این رفتار رو پیش می گرفتم . -هوتن نرو .. نرو خواهش می کنم . من ..من … می خواست بگه من تسلیمم می خواست بگه من متعلق به تو هستم .می خواست بگه هر کاری که دوست داری باهام انجام بده . ولی هنوز نوعی غرور و اندکی ترس در وجودش جوانه می زد-صبر کن اگه بری دیگه هیچوقت نمی تونی منو داشته باشی .. یه لحظه شنیدن جمله آخرش حس هوس و پیوند شیرین دیگه ای رو در من زنده کرد ولی منظور فرزانه از داشتن چی می تونست باشه . آیا اون داشتن رو یک در آغوش کشیدن ساده و بوسیدن فرض کرده ;/; در حالی که توقع من خیلی بیشتر از اینا بود .می دونستم در وجودش آشوبی به پاست .. به سمت من دوید خودشو انداخت توی بغلم . با چشاش ملتمسانه نگام می کرد . با نگاهش بهم می گفت که تسلیمه ولی دوست داشت که با یه شروع دیگه این بار تسلیم شدن خودشو نشون بده ….. ادامه دارد … نویسنده … ایرانی
نوشته های مرتبط:
خانوما ساکت 4
خانوما ساکت 35
خانوما ساکت 3
خانوما ساکت 8
خانوما ساکت 96 (قسمت آخر )
خانوما ساکت 19
خانوما ساکت 65
خانوما ساکت 5
خانوما ساکت 25
خانوما ساکت 56
خانوما ساکت 37
خانوما ساکت 6
خانوما ساکت 14
خانوما ساکت 9
خانوما ساکت 2
خانوما ساکت 29
خانوما ساکت 38
خانوما ساکت 67
خانوما ساکت 72
خانوما ساکت 32
خانوما ساکت 7
خانوما ساکت 1
خانوما ساکت 12
خانوما ساکت 48
خانوما ساکت 44
خانوما ساکت 22
خانوما ساکت 27
خانوما ساکت 28
خانوما ساکت 11
خانوما ساکت 39
خانوما ساکت 10
خانوما ساکت 43
خانوما ساکت 30
خانوما ساکت 42
خانوما ساکت 13
خانوما ساکت 63
خانوما ساکت 34
خانوما ساکت 66
خانوما ساکت 15
خانوما ساکت 21
خانوما ساکت 36
خانوما ساکت 58
خانوما ساکت 18
خانوما ساکت 89
خانوما ساکت 33
خانوما ساکت 16
خانوما ساکت 86
خانوما ساکت 62
خانوما ساکت 49
خانوما ساکت 46
خانوما ساکت 59
خانوما ساکت 23
خانوما ساکت 17
خانوما ساکت 40
خانوما ساکت 20
خانوما ساکت 51
خانوما ساکت 26
خانوما ساکت 41
خانوما ساکت 83
خانوما ساکت 31
خانوما ساکت 45
خانوما ساکت 87
خانوما ساکت 80
خانوما ساکت 47
خانوما ساکت 91
خانوما ساکت 55
خانوما ساکت 24
خانوما ساکت 64
خانوما ساکت 54
خانوما ساکت 61
خانوما ساکت 92
خانوما ساکت 88
خانوما ساکت 68
خانوما ساکت 52
خانوما ساکت 75
خانوما ساکت 79
خانوما ساکت 57
خانوما ساکت 53
خانوما ساکت 90
خانوما ساکت 70
خانوما ساکت 93
خانوما ساکت 74
خانوما ساکت 73
خانوما ساکت 71
خانوما ساکت 78
خانوما ساکت 81
خانوما ساکت 94
خانوما ساکت 82
خانوما ساکت 84
خانوما ساکت 95
خانوما ساکت 77
خانوما ساکت 76
دیسکو ساکت
سکس بادخترخاله ساکت و خجالتی
ساکت کردن آقا نادر همسایه مون
سکس در بعدازظهری ساکت
حانوما ساکت 60
خانوا ساکت 69
اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره
دیدگاهتان را بنویسید