این داستان تقدیم به شما
دختری که عاشق و معشوق بودیم سر یک اشتباهم عروس داداش، و زن برادر زاده ام شد
سالها گذشت مونا سومین و آخرین فرزندشم با سزارین دنیا آورد
به بهانه های گوناگون باهاش تماس بدنی میگرفتم دستمو به شکمش میزدم که مواظب باش چاق نشی پاهاشو ساقشو دست میکشیدم ولی رون و باسنشو روم نمی شد
بچه اش حدود شش ماهه بود رفتم خونشون تنها بود اونم خوابونده بود کلی چشم تو چشم شدیم دو سالی بود زن گرفته بودم زنم حامله بود یهو فکری سرم زد گفتم مونا سزارین که میکنند درد داره
گفت نه
پرسیدم چقدر میشکافن کجا را؟
با دستش بالای کصشو نشانم داد
گفتم ببینم جاش مونده
گفت دو تای قبلی تقریبا معلوم نیست اما این آخری هنوز کمی معلومه
گفتم نشونم بده ببینم کمی خجالت زده لبخندی زد هرگز فکر نمیکردم نشونم بده شلوارشو کشید پایین درست بالای کصش بود
گفتم خوب ندیدم نشستی معلوم نیست
بخواب خوب ببینم
گفت آخه شورت ندارم نمیشه
گفتم فقط تا محل سزارین میکشم پایین با اکراه خوابید
از دو سمت شلوارش دست انداختم نمیدونم خواسته یا اتفاقی جابجا شد باسنش همزمان سبک شد منم به گمان اینکه وزنش نمیذاره پایین بیاد محکم کشیدم شلوارش کامل از باسن بزرگ و سفید و خوش استایلش لخت شد!
کصشو که پاهاش کیپ بود دیدم با فرم و شکل و تیپ کص زنم زمین تا آسمون فرقش بود حتی با کص تکپران هایی گاییده بودم فرق داشت ،باد کرده خوشگل و چاکش زیبا و شروعش از چاک کص زنم نزدیکتر به شکمش بود
زود دستاشو آورد گذاشت رو کصش گفت واه عمووو
گفتم خوب کیپ کردی بذار خوب جای عملو ببینم دستاشو کمی با زور کشیدم کنار گفت سیامک بیرونه فوتبال بازی میکنه یهویی میاد دیدی بسه، خواست بلند بشه لبمو گذاشتم بالای کصش همون ابتدای چاکش بوسیدم مقاومت کرد اما کاری به اینکه شلوارشو دارم در میارم نکرد فقط کمی پاهاشو به هم میچسبوند!
تا شلوارشو بزور از پاش در آوردم چه بگم از زیبایی رون و باسن و کصش که هر چه بگم کمه
با یه دستم بغلش میکردم با دست دیگم شلوار و شورت خودمو در اوردم هی التماس میکرد نکوون گناهه نکوون عموو از زبان شوهرش بمن میگه عمو
تا شلوارم در اومد کیر کلفت و خوشگل و سفت شده ام را دید حس کردم آرامتر شد و کمتر پاهاشو فشار می آورد تا باز نکنم ولی همش خوابیده بود میتونست بلند شه نمیشد
پاهاشو باز کردم کص تمیز و قلوه ایشو کردم تو دهنم فقط میگفت الان سیامک میاد آبرومون میره زود باش برو کنار تو زن داری مگه ازش سیر نمیشی؟ و منم زبانمو انداخته بودم لای چاکشو حالا پاهاشو کاملا باز کرده بود انگشتم تو سوراخ کصش بود و لبهای کصشو مک میزدمو دیگه خودشم همراهی میکرد ولی از اومدن پسرش میترسید چون کلید داشت دیگه اخ و آخ و آه و اوهش خونه را گرفته بود هی میگفت زود باش کارتو لکن بیا روم دارم میشم تا سیامک نیومده
پاهاشو از مچش گرفتم دستاشو گذاشت رو صورتش گذاشتم رو دوشم کیرمو تو چند حرکت کردم تو کصش با حالی که خیس خیس بود مگه میرفت دهها زن با سن و سال کم گاییده بودم حتی ۱۴ ساله کصی به باحالی و تنگی کص مونا ندیده بودم زن خودم ۵ سال کوچکتر از مونا است کصش در مقایسه با کص مونا غار بود در حالی که نه زاییده نه جز خودم کسی اونو گاییده وقتی پردشو زدم هم راحت گاییدمش
ولی کص مونا کیرمو تو خودش مثل مشت فشار میداد
الان که مینویسم چهار سال میشه دیگه هفتهای دو بار کمتر امکان نداره صبر داشته باشم و مونا هم بد تر از من روزی شده چهار بار گاییدم باز دلش میخواسته
زنم یک دختر دنیا آورد فعلا تا ده ساله شدن دخترمان قصد بچه دوم را نداریم مونا هم یادم رفت بگم تو آخرین بچه لوله هاشو بسته مشگل آبستنی نداره
هر بار میریزم تو کصش تا حالا هم از کون نگاییدمش چون خودشم انگار دوست نداره کون بده البته تو گاییدن کصش بارها که روم بوده انگشتم تو کونش کردم خیلی هم سفته خوشش میاد اما هر بار گفتم کی اجازه میدی کونتم بگام میگه نه خوشم نمیاد مگه کصم چیشه؟
شوهرش مغارهی میوه فروشی در خیابان تهراننو داره ما تو خیابان استخر تهرانپارسیم صبح سپیده دم شوهرش میره میدان بعدش مغازه شب دیر وقت خسته و کوفته میاد خونه به گفتهی مونا مثل مرده میفته و سر شام خوابش برده تا صبح ساعت ۴یا ۵بزنه بیرون تا بره میدان وانتشو پر کنه بیاره مغازه با کارگرش از سبزی تا انواع میوه را بفروشن این کار روزانهی شش روز در هفته اش هست جمعه ها دیروقت میره و عصر هم زودتر برمیگرده
از قبل رابطه ام با مونا میگه خیلی هنر میکرد هفته ای بک بار اونم جمعه اگر پریود نبودم و مهمان نداشتیم بدون بوسه و یا خوردن کصم یا نوازش و اماده سازی سکس بی رمق و ضعیفی داشتیم در عوض با من داغ ترین سکس را داره بدون خوردن کیرم و کصش بندرت گاییدن کصشو آغاز میکنم ، کصی که همیشه تشنهی سکس و کیرمه
ما تو یک مجتمع زندگی میکنیم مونا به بهانه خرید میزنه بیرون منم شرکت ساختمانی دارم یک مهمانسرا برای مهمانها و مشاورم دارم همیشه خالیست دوبلکس است سوئیت بالا را راهشو جدا کردم مستقل شده اونجا میعادگاهمونه
اغلب زنم خونه مامانش هست تو لتیان بزرگ خونه من خالی که میشه راحت مونا میاد تو خونم مثل زن و شوهر واقعی سکس میکنیم بعضی وقتا هم که خیلی بندرت میریم خونه خودش که انگشت شمار بوده چون بچه کوچک داره تنها نمیشه
شوهرش مدتی پیش با فضولی یکی از همسایهها بو برده بود مونا با من رابطه داره به خانمم نخ داده بود ولی نتونست به یقین برسه خانمم نزدیک سه ماه قهر کرد رفت بعدش ثابت شد شایعه است برگشت
هر چه در مظان اتهام بیشتری واقع میشویم سکسمان شیرینتر میشه
مونا اندازه پنج برابر موی مشکی زیبا و خوش حالت داره نسبت به خانمم که مو بور است داره چشمهای مونا مشکی درشت و اسیر کننده س
کاوه از تهران
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید