این داستان تقدیم به شما
سلام دوستان
ما جرا از انجا شروع شد که خواهر خانمم تازه عقد کرده بود و هنوز خیلی داغ و درگیر کارهای خفن اول ازدواجش بود طبق معمول هر چند هفته یکبار منزل مادر زنم می رفتیم ومن چون رابطه خوبی با ثریا خواهر زنم داشتم بهش گفتم :خوش میگذره…
گفت :خیلی خوبه ولی یه سوال برام پیش اومده که بعدا ازت میپرسم!!!
گفتم: باشه
و تمام شد … فردای اونروز خانمم برای دیدن دوستاش بیرون رفت ولی هر چی به نر گس اصرار کرد اون نرفت.
مادر زنم هم طبق معمول رفت خرید کرد و بعد گفت میرم خونه همسایه .
بعد ثریا اومد و گفت آقا رضا میشه یه سوالی بکنم؟!
گفتم: باشه!
گفت من و شوهرم کارمون را کردیم و من دیگه دختر نیستم ولی میترسیم که مشکلی پیش بیاد من تعجب کردم که ثریا یه همچین چیزی را از من بپرسه ولی به روی خودم نیاوردم و پرسیدم مثلا چه مشکلی؟
گفت: میترسم بچه دار بشم!
من هم بهش گفتم ببخشید که رک جواب میدم خوب شما میتونید از کاندوم استفاده بکنید یا به شوهرت بگی موقع اومدن آبش در بیاره!!! اینم شد سوال ما خودمون هم همین کار را میکردیم!!
بعد من چون خجالت میکشیدم رفتم و طبقه با لا دراز کشیدم هنوز چند دقیقه ای نگذشته بود که دیدم ثریا اومد بالا البته فقط یه تاپ و شورت تنش بود سرم داد کشید و گفت : همون اول که داماد خانواده ی ما شدی چشم دنبالت بود (منم فهمیدم که سؤالش فقط بهونه بوده که یه حرف سکسی باهام بزنه, چون من از لحاظ چهره فوق العاده بودم و ثریا هم اولین نفری نبود که این را بگه) حالا باید منو بکنی!
منم از خدا خواسته گفتم: باشه بلا فاصله لباسم را در آورد و شروع کرد به ساک زدن!
با حرص و ولع کیرم را میخورد بعد از چند دقیقه خودش شور تش را در اورد و نشست روی کیرم اصلا نذاشت من باهاش ور برم آروم با دستش کیرم را هل داد تو کسش بعد من هم شروع کردم به تلمبه زدن .
بعد کیرم را درآوردم و انداختم تو کونش جیغ بلندی زد ولی توجه نکردم وحشیانه از پشت میکردمش تا آبم اومد و همش را خالی کردم تو کونش …
بعد از این ماجرا مرتب با هم سکس داریم و جوری شده که به نامزدش نمیده ولی ما ماهی 4 الی 5 بار با هم سکس داریم!
نوشته: رضا
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید