این داستان تقدیم به شما

سمیرا هستم ۳۲ ساله از تهران همه مردهای خانواده شوهرم آرزوی گاییدنمو دارند و برام کص لیسی می کنند ولی عرضه ندارن جز یکیش!
بیش از ۸ ساله ازدواج کردم هنوز بچه دار نشدم شوهری به ظاهر خوشتیپ و مردونه ولی خالی از حس سکس دارم بیش از دو سال بود سکس نداشتم و دیونه شده بودم هیچ یک از فامیلاش هم جرأت گاییدنمو نداشتند تا اینکه پنجشنبه‌ی قبل مهمان خواهر شوهرم فاطیما تو تهرانپارس تو خونه بسیار بزرگ شان شدیم فاطیما مدتی مریض شده بود خبر داشتم شوهرش کیا که مدیرعامل یک شرکت بزرگ ساختمانی است تشنه کص است و بمن خیلی علاقه داره چند بار تو چت با من تا سکس رفته ولی من ترسیدم نکنه مَحَکَم می زنه پا ندادم ولی عاشق تیپ و سکسشم..
فاطیما از سکس طولانی کیا چند بار برام تعریف کرده بود که تا یک ساعت می‌تونه بدون مصرف قرص و چیزهای دیگه بکوب بزنه و نوازش کنه و تو گوشش حرفهای اغوا کننده بزنه
من حسابی بخودم رسیدم خیلی هم سکسی هستم چندتا تتوی زیبا تو بدنم جاهای حساسم دارم بارها کیا خواسته نشونش بدم که فقط یکیشو که پشت گردنمه نشونش دادم بقیه را گفتم سکرته هی دوس دارم مردا را تشنشون کنم چون میدونم عرضه‌ی گاییدنمو ندارن ولی به کیا شک داشتم
تا رسیدیم دست دادیم الکی انگار منو میخا ببوسه تا نزدیک لبم لبشو آورد بعد با شوخی گفت ببخش فکر کردم فاطیمایی و از اونجا شوخی را شروع کردیم فاطیما با پسر کوچکش بیرون بود دخترشم هنوز از شرکتشون نیومده بود اضافه کاری داشته مجبور بود تا دیر وقت بمونه ما هم قرار بود دو شبانه روز تلپ باشیم خیلی زود اومده بودیم لباسامو عوض کردم مهیار گفت برم دوش بگیرم رفت حمام و همه هم میدونستند حمام مهیار ساعتها طول می‌کشه منو کیا تنها شدیم
کیا گفت سمیرا تتوهاتو نشون میدی یا بزور لختت کنم ببینم ؟
 
گفتم اگه مردی لختم کن کیا نامردی نکرد رو شزلونی که لم داده بودم خفتم کرد تو یه حرکت تیشرتمو کشید بیرون البته خودمم زیاد مقاومت نکردم تونست دو تا از تتوهامو که یکیشو قبلا دیده بود ببینه سوتینم تو تنم بود سینه های مرد کشم را بیشتر از بیش زیبا کرده بود گفت سوتینتو باز کن تا تتو را خوب ببینم گفتم نه اومد باز کنه مقاومت کردم کشید بندشو پاره کرد گفتم چشت کور بیا ببین تا سینه هامو لخت دید مثل ببر حمله کرد تا بخودم بیام تو دهنش ملچ مولوچ می کردن و منم عاشق خورده شدن ممه هامم دیگه رامم کرده بود تو یه چشم به هم زدن شلوارمو با شورتم بیرون آورد خودشم پیژامه تنش بود کند رو شزلون پاهامو داد بالا و کیرشو چپوند تو کصم که دو سال بود کیر ندیده بود گفتم طولش بده تا منم بشم زود آبتو نیاری گفت چشم یک ساعت میخام بکنمت تا بدونی کیر و سکس یعنی چه کیرش خیلی بزرگتر از مال کیا نبود ولی خیلی سفت و وحشی بود گفتم ببینیمو تعریف کنیم
گفتم فاطیما و پارسا نیاد آبروم بره گفت نه اونا تازه بعد خرید میخان برن نادیا خواهرش با دخترشو بیارن سه ساعتم نمیان بغلم کرد طوری که کیرش تو کصم بود از زیر باسنم گرفت منم پاهامو حلقه کمرش کردم دستامم از گردنش گره زدم برد رو تختشون شروع کرد در گوشم حرفهای عاشقانه زدن و بکوب گاییدن کص تشنه و داغم و تنگم هنوز بچه دار نشده بودم تو کمتر از چند دقیقه ابم اومد گفت چه زود آبت اومد گفتم بزن کار نداشته باش دیگه نفسم به شماره افتاده بود به چند حالت منو گایید چهار بار ارضا شدم باز ادامه داشت که گفتم بسه می‌ترسم کیا یه موقع هوس کنه که برم لیف بکشم براش صدام کنه بیش از ۵۰ دقیقه بود می‌گایید تو گوشم با آهنگ گفت سمیرا جون عشقم آبمو چکار کنم گفتم بریز تو کوصم میخام آبستنم کنی یک دقیقه نشد چنان جررم داد با حرارت آبشو پر کرد تو کوصم هردو خیس عرق بودیم بغلم کرد رفتیم حمام مستر خودش زود در اومد اونجا هم میخواستم منو بکنه گفت خطرناکه دیگه از زیر کیرم بعد این خلاصی نخواهی داشت تحمل کن لو نریم حوله را پوشیدو رفت بیرون منم رفتم تو جکوزی حسابی بخودم حال دادم وان هم پر ابش کرد که خواستم استفاده کنم خستگی از تنم رفت و خوشحال و سرحال بعد شاید یکساعت اومدم بیرون حوله پوشیده بودم اومد هال کیا با مهیار داشتن مشروب میخوردن و تخته بازی می‌کردن هر دو عافیت گفتند کیا گفت پول حمامو نقدی می‌گیرم خندید و هی تیکه انداخت ماشالا شما جوونا هر دو حمام لازم بودین فکر ما پیرمردا نیستین که قصه میخوریم و سال بسال اسم همو نمی‌پرسیم‌!

 
گفتم کیا خان از قدیم گفتن دود از کنده بلند میشه باور کن منو مهیار مثل خواهر و برادریم
پول حمامم رو چشام واقعا لذت بردم انگار تازه از مادر دنیا اومدم گفت ببین خاطرت چقدر عزیزه که گفتم برو تو اون حمام مهیارو التماس کنه راهش نمیدم
راست می‌گفت هر بار اومدیم اتاق مستر قفل بوده کسی را اجازه رفتن نمیدن هم فاطیما هم کیا
فاطیما و نادیا و بقیه تازه بعد بیش از دو ساعت وقت شام پیداشون شد
بعد این سکس تصمیم گرفتم کاری کنم همش زیر کیرش باشم بلکه آبستنم کنه چون بچه دوس دارم دو روز اونجا بودیم یکبارم منو گایید ولی خیلی با عجله همه آماده شدیم بریم بیرون شام بخوریم کیا گفت من نمیام حالشو ندارم من کیفمو جا گذاشتم به بهانه کیف اومدم گفتم زود بکون تو کصم اتیش گرفتم رو کاناپه نرم افتادم شلوار و شورتمو در اوردم تو کمتر از دو دقیقه ابش اومد باز کصمو پر کرد منم نیمه نصفه ارضا شدم دویدم رفتم شامو خوردیم و برگشتیم الان درست ۶ روزه لحظه شماری می‌کنم شنبه بشه کیا از بندر عباس برگرده بیاد خونه خودم دو ساعت قراره منو بکوب بکنه کونمم قول دادم بذارم برای اولین بار مهرشو ورداره تست کردم حامله نیستم نمیدونم اینبار بشم یا نه اگه بشم مهیارو مجبور می‌کنم منو بکنه تا بندازم گردنش…
 
 
سمیرا از تهران

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *