این داستان تقدیم به شما
باسلام خدمت دوستان .
این خاطره ای رو که میخوام تعریف کنم شاید برای کمتر کسی اتفاق افتاده باشه پس حتما بخونیدش من پسری هستم قد 190 وزن 80 خوش اندام خوشکل با اندامی سکسی یک روز که تو خیابون شهرمون کسچرخ میزدم و بدنبال یک کس باحال مییگشتم یک خانمی رو دیدم 30 ساله چادری خوش قد و بالا بود خلاصه از بس از بعضی چادریها بد شنیدم گفتم یک روز باید کس یکیشو بگایم خلاصه حسابی پیله بهش شدم خیلی دنبالش بودم تا منو به یک مکان خلوت کشوند و من پشت سرش بودم بی مقدمه گفت جایی داری بریم که اینهمه التماس میکنی یا نه؟
من جا خوردم و سریع گفتم بریم تو مغازه من کسی نیست خلاصه به زور صحبت رفتیم مغازه من و درو باز کردم با هم رفتیم تو به محض رفتن هنوز چادرش روی کولش بود شروع کردم لا گرفتن و انقدر حشری بود که کم کم منو لختم داشت میکرد و کیرم که بزرگ و تا حدودی کلفته شق شده و منتظر خانمه بود که اسمشم عاطفه بود در اون لحظه چیزی دیدم که محال کسی دیده باشه خانم چادرشو که باز کرد دیدم فانسقه نظامی و اسپری فلفل و کلت کمریش و درجه روی آستینش نمایان شد و در آورد بیرون که لخت بشه من درجا کیرم خوابید ومتوجه شد من کپ کردم گفت بیخیال بیا حال کنیم
شروع کرد ساک زدن حرفه ای ساک میزد با خودم گفتم باید خوب بگامش … خلاصه بعد از ساک زدن اومدم بکنمش که گفت من از پشت میخوام… تا ته کیرمو کردم تو پشتش و شروع کردم تلمبه زدن و هرزگاهی مدل عوض میشد اما فقط از کون میخاست… اخر تلمبه زدن بود گفت آبتو بریز تو دهنم منم کاری کردم که همه آبم روی صورت و موهاش ریخت عمدا کردم … بعدا گفت از مقامات مفاسد اجتماعی هست … بعداز اون چند باری سکس داشتم باهاش که اگر خاستید واستون میگم.
نوشته: davi
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید