داستان سکسی تقدیم به شما
لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه…
هفته بعد از این ماجرا امین (یکی از دوستای داداشم و اشناهای خانوادگیمونه زن و 1 پسر داره و خیلی چاقه 130 کیلو هست و قد بلند و اونم توی اواکس بود و دشمن خونیه محسن بود خیلی باهم لج بودن) توی اواکس برام عکسای محسن رو با 1 دختره فرستاد گفت بیا ببین باهم هستن توی پارک … همون لحظه تند تند لباس پوشیدم، رفتم اون پارک ک جلوی مغازه امین بود ، محسنو دیدم با دختره خیلی ناراحت شدم خیلی… درسته ک من با محسن قصد ازدواج نداشتم ولی باهم عهد بسته بودیم ک باهم باشیم خیانت نکنیم …
رفتم مغازه امین . برام اب اورد و شونه هامو میمالید 1 نیگا ب امین کردم و گفتم منم میخام ب محسن خیانت کنم حالا نشونش میدم و با گریه رفتم خونه دوستم نگار ک کوچه پشتی بود و نزدیک .
نگار دختر دختر دختر خاله مامان بزرگمه و از بچگی باهم دوست بودیم صمیمی صمیمی اونقدر ک وقتایی ک حشری میشدم دستشو میگرفتم میذاشتم روی چوچولم و میگفتم برام بمال و منم سینه هاشو میمکیدم ولی بیشتر از اون جلو نمیرفتیم فقط چند بار هم کسو کون همو دیده بودیم لز نبودیم فقط میخاستیم اروم شیم … اونقد اونروز داغون بودم ک نگار شلوارمو شرتمو دراورد و کسمو واسم لیسید اونقد حس خوبی بود ک همه چیز یادم رفت و اولین باری بود ک کسی کسمو میخورد منم گفتم نگار بزار برات بخورم خاستم شلوارکشو درارم گفت فعلا پریودم لباشو خوردم و گفتم پس تموم شد بگو ولی هیشوقت دیگه پیش نیومد ک با نگار باشم …
با محسن قهر بودم اصلا هرچقد اسرار و التماس میکرد اشتی نمیکردم فقط التماس هاشو گوش میکردمو قطع میکردم تا چند روز… 1 شب اواکس ان شدم . امین بهم پیوی داده بود نوشته بود ؛ کمکت میکنم از محسن انتقام بگیری … دلم کیر میخاست خیلی میخاستم ولی دایی رفته بود سفر با محسنم قهر بودم ب امین گفتم کی کجا ؟؟؟(حوصله ناز کردن نداشتم میخاستم بهش بدم و میدونستم ک میخاد بکنتم) امین بهترین گزینه واسه انتقامم بود اون دشمن محسن بود مطمعنن اگه کسیم میفهمید با من بوده 100% ب زنش محدثه میگفتن و اون پدرشو در میاورد…گفت فردا میتونی بیای خونم ؟گفتم خونت ن مغازه . گفت باش.
صبح ساعت 6 حاضر شدم و موهای کوسمو 1 زره بلند شده بود شیو کردم و 7 مغازه بودم جمعه بود و هیچ جا باز نبود صبح زود بودو خلوته خلوت حتا هوا کمی تاریک بود. مغازه خرید گوشی و تبلت و لوازمشون بود . رفتم توی مغازه بخاری رو روشن کرده بود و کرکره مغازه رو کشید و در شیشه ای رو قفل کرد از داخل و لامپ روشن کرد کسی نمیتونست ببینه ما توی مغازه ایم واقعا دلم سکس میخاست مخصوصا احساس خاصی داشتم خیانت ب محسن با 1 مرد جدید و گنده …
(جالبه بگم امین هم چشمای سبز داشت و موهاشو رنگ کرده بود قهوه ای … شانس مجردی من فقط پسرای چش رنگی بودن و بس )امین لبتابو وسایل روی میز رو گذاشت گوشه مغازه و میز رو خالی کرد ، دستمو گرفت و لبمو بوسید و شروع کرد شالو کلاهو و کتو بلوز شلوارو پوتینو شرتو سوتینمو تند تند دراورد و همزمان لبامو میمکید حتا کلیپسمو برداشت از موهام و لخت لخت بین دستاش بودم من با قدو هیکلم توی بغلش مث جوجه بودم و این همیشه حس خوبیه واسم.
توی این سنم وزن 70 داشتم سینه های 80 قد 168 و موهای بلند مشکلی ک پایینشو رنگ زیتونی و بادمجونی کرده بودم تا روی زانوم بود کون گردو قلنبه و لبای گوشتی و گردن کشیده ک عاشق اینم ک روی گردنمو گاز بگیرن و جاش کبود شه .سینه های سفت و گرد با نوک سفید خیلی ریز حتا الانم از نوک سینه های شوهرم کوچکترن.
از لبام و زبونم دوباره شروع کرد خورد و میک زد وای عاشق زبونم لیس میزد صورتمو زبونمو میک میزد لبامو گاز میگرفت و خیلی حال میداد دستاش بین موهام بود یا پشت گردنم بعدش منو نشوند روی میز اومد پایین تر و چونمو گاز گرفت بوسید و لیسید بعدش گردنمو اینقد طولانی بوسید و میک میزد ک داشتم میمیردم دیگه از خوشی… دستاشو سر داد روی سینه هامو دوتاشو گرفت و منو خابوند روی میز توی گوشش اه میکشیدم و میگفتم امی محکم ترررررررر… واقعا اون لحظه ها عاشق قدرت دستها و بدن امین شده بودم دوست داشتم سنگینی تنشو بندازه روم. اون محکم با دوتا دستش سینه هامو فشار میداد میمالید نمیدونم چقد طول کشید ولی نوک سینه هام دیگه درد گرفته بود اونقدر ک مکیده بود و گاز گرفته بود (الان ک دارم مینویسم از یاد اوریش خیس کردم) روی سینمو شیکممو هم میلیسد و میبوسید اما ب کسم ک رسید رفت عقب فک کردم نمیخوره مث دایی مث محسن اما اون پاهامو گرفت انگشتامو توی دهنش کردو میک میزد و چند دقیقه ای با پاهام ور رفتو لیس زد تا بالا… کناره های رونمو با دست گرفت و اروم میزد روش و با زبون میلبسید و میبوسید تا ب کوسم رسید طاقت نداشتم دیگه، دستمو توی موهاش فرو بردم و ب کسم چسبوندم ک اول رفت عقب باز حالم گرفته شد اما بعد اومد روی کوسمو بوسید چند بار و رفت پایین تر گفت چی شدی تو گفتم فقط بخورش دیگه خندید با دستاش تموم کسمو گرفت و ول میکرد چندبار بعد با دست کسمو بازش کرد نگاش کرد چشا
ش برق میزد (کس من تپله و چوچوله کوچیکی دارم و رنگش سفیده و سوراخ تنگ ک فقط نوک زبون میرفت تو) چوچولمو بوسید رفت پایین ترو بوسید کونمو اوردم بالا سوراخ کونمو بوسید زبونشو از کونم کشید تا روی چوچولم وااااااااییییی چنان جیغی زدم ک نپرس!!! چندین بار لیسید تموم کوسمو و
با لباش همه جای کسمو میگرفت و میک میزد بعد زیونشو کرد توی سوراخم و میچرخوند میلیسید خیلی حال داد داشتم میمردم ک چوچولمو کرد توی دهنش تا جای ک تونست نوک زبونش روی چوچولم بود و همشو میک میزد ک خاستم بیام و اه اوه و اه و اوه میکردم اصلا دیگه نفس نداشتم ولی امین مکیدنو لیسیدنو تند تر کرد و منم سرشو فشار دادم توی کسم و ارضا شدم…
این بهترین ارضا شدن عمرم تا ب حال بود .
بیحال و بی جون بودم اما میخاستم امینم ارضا کنم خیلی بهم حال داده بود باید تلافی میکردم هنوز کیرشو ندیده بودم فک میکردم خیلی کلفت باشه اما کوچولوی کوچولو و سیاه بود گفت کون میخام با خوشحالی روی شکم خابیدم روی میز و 1 پامو انداختم بالا و سوراخ کونمو در اختیارش گذاشتم ک 15 مین طول کشید کردن کونم با خودم گفتم فلفل نبین چ ریزه چقد دیر میاد این کیر کوچولو وقتی میخاست بیاد اینقد پهلوهامو فشار داد ک دردم گرفت تا اینکه اومد و ابشو ریخت توی کونم اب خیلی زیادی داشت ولی فقط نوک کیرش میرفت توی کونم انمیرسید بقیش خخخ و خابید روم تا چند مین و بعدش گفت پس محسن چ کار میکرده ک کونت اینقده تنگه گفتم ولش کن کونیه خودش عصبی بودم از محسیم خوب. خودم همیشه ب این فک میکنم ک چرا کونم گشاد نشدو نتونستم واقعا حال کنم اونجور ک همه دوستام میگن ک کون باز بشه حال زیادی داره ولی من درد دارم همیشه… لباسامو پوشیدمو و امینم پوشید و گفت چ حسی داری؟ گفتم حس خوب فقط کاش محسن اینجا بود میدید تا کونش میسوخت هموجور ک من سوختم…رفتیم بیرون خودم تنهایی پیاده رفتم خونه با امین نرفتم نخاستم کسی ببینه …
3 یا 4 روز بعد از با امین بودنم محسی سر کوچه خونه لیلا دوستم مچ دستمو گرفت و پرتم کرد توی ماشینش ب تنها چیزی ک فکر میکردم کبودی روی گردنم بود ک کمی جاش مونده بود و نمیدونستم چ جور ب محسی بگم ک کار خودت بوده اگه دید.من ک زورم بهش نمیرسید و خیلی یهویی اقدام ب دزدیدنم کرد خخخخ … میخاستم برم خونه لیلا اینا ک با پروانه و پریسا بریم مشهد ولی محسن منو دزدید من این مدت بعد از با امین بودنم اواکس نرفته بودم گوشیمم اف بود و اصلا توی کوچه م نرفته بودم فک نمیکردم محسی دنبالم باشه ب هر حال منو برد خونه پدر بزرگش ک چند ماهه فوت شده بود و دیگه کسی اونجا زندگی نمیکرد کلیدشم دست محسی بود ک هراز گاهی سری بزنه و گفت ؛ از پریسا شنیدم میخاید برید مشهد پس خونوادت منتظرت نیستن مطمعنن خدافظی کردی و نمیفهمن با دوستات نیستی…و تا وقتی اونا برگردن تو اینجا زندونیه منی و از اونجا ک این چند روز جواب منو ندادی تنبیهه خیلی سختی داری. با اخم ساختگی بهش گفتم ازت متنفرمو میخام برای همیشه ترکت کنم و منو بزاربرم، اما اون خندید مث همه ادم دزدای واقعی و
توی 1 اتاق بدون پنجره فقط با 1 تخت خاب اهنی کثیف ک برای پدر بزرگش بود وقتی مریض بود و حالم ب هم میخورد ازش انداختم درو قفل کرد و نمیدونم کجا رفت .
خونه پدربزرگش توی روستاست و خیلی بزرگه مخصوصا حیاطش اونقد ک من هرچقدر داد بزنم کسی نمیشنوه . چندین بار اومده بودیم برای سکس باهم ولی این بار فقط زندونی شدنم سخت بود وگرنه من دلم تنگ شه بود برای محسیم و عاشق خشونتش بودم ک گفت میخاد تنبیهم کنه ؛حشری شده بودم ک بیاد و با خشونت بکنتم ک با خودم فک میکردم ک ای کاش برای تنبیه از کس منو بکنه محکم. ولی محسن تا چند ساعت نیومد و منم حوصلم سریده بود سردمم بود وقتی اومد اولین کلمرو رو سریع بهش گفتم: یخمه . گفت بیا توی حال بخاری روشن کردم . غذا هم گرفته بود داد بهم گفتم نمیخورم گفت نخوردی مجبورم بجیشم دهنت . حالم ب هم خورد ولی دیدم عصبیه نخاستم جور ناجوری بشه. غذارو برداشتم میخوردم ک اونم برداشت بخوره پاشدم رفتم روی پاش نشستم و گفتم دلم واست تنگیده بود بوسیدم گردنشو هیچی نگفت غذا رو گذاشت کنار صورتشو برگردوند طرف صورتم و گفت فقط بگو چرا ؟ گفتم گوشیمو بده تا بگم اخه توی ماشین ازم گرفته بودش گوشیمو داد عکسایی ک امین فرستاده بودو اوردم اول 1 سیلی محکم زدم تو گوشش ک اصلا حسش نکرد قول بیابونی بعد گوشیو بهش دادم اشکام خود ب خود ریخت روی صورتم رنگش پرید . گفتم ؛ گفته بودی دیگه خیانت نمیکنی گفت نکردم . باور نکردم، داد زدم کردی. لامصب کردی دیگه …اون گفت؛ اروم باش فقط این دختر زیادی گیر داد برای قرار قبول کردم ک ببینم چشه اخرشم 1 مشت حرف مفت زد ازم خاست باهاش باشم تو رو ول کنم منم گفتم ن ، بعدش گفت حالا این عکسارو از کجا داری گفتم خودم گرفتم اومدم دیدمتون گفت این عکسا بالاش اسم اواکس هست کی فرستاده واست؟ با دلهره گفتم امین … 1 لحظه صورتش اتیش گرفت ترسیدم داد زد مگه نگفته بودم امین بلاک باشه و نیشگول خیلی محکمی از بازوم گرفت ،با جیغ جیغ گفتم ایدیم دست خودت بوده بهش فحش مادر دادی دعوا کردی دیگه بلاک نکردیش ( اخه امین و محسن با ایدی خودشون هم دیگرو بلاک کرده بودنو گاهی با ایدی من دعوا میکردن )اروم شد گفت من بهت خیانت نکردم ولی همین الان میرم خون اون کسکشو میریزم اصن از کجا معلوم
دختررو خودش نفرستاده باشه ک عکس بگیره اون کسکش دیوث…وای من نمیخاستم دعوا کنه محسی .خیلی ترسیدم. عصبانیت محسی خیلی بد بود گفتم نرو زد تو شونم پرت شدم اونور گفت میرم . گفتم منم ببر پس. گفت خفه. گفتم ببر ک ببینم چ جور تقاص میگیری منم اروم شم . گفت زود بپوش بشمر 3 بیا…
کتو شالمو برداشتم پوتینمم دستم گرفتم همرو توی راه پوشیدم قصدم از اومدن اروم کردنه محسی بود ک حتا 1 % هم موفق نشدم .
رسیدیم مغازه امین. شلوغ بود اما امین نبودش پسری اونجا بود گفت امین رفته تهران جنس بیاره تا دوروز دیگه میاد … خیلی خوشحال شدم تا دوروز دیگه از عصبانیت محسی کم میشه حداقل جنگ جهانی درست نمیشه… برگشتیم خونه پدربزرگ محسی توی راه هم نوشابه دلستر چیپس تخمه و کلی چیز خریدیم حتا محسی سیگارو مشروب خرید و میگفت ؛ دلیلی نداره فعلا عصبی باشم وقتی اومد اووقت عصبانیتمو نشونش میدم. این منطق از محسیه بی منطق بعید بود ولی انگار خوشحال بود ک بعد از چندین روز حالا قراره تا 10 روز پیش دوست دخترش باشه .منم خوشحال بودم حداقلش 10 روز پیش محسیم و حتا شاید بتونم توی ای مدت مست کنه نفهمه از کس بکنتم (اخ ک چقد توی کف بودم )خیالمم راحته ک پری و پری و لیلا لو نمیدن ب مامانم . مامانمم خیالش راحته ک با اونام.
وقتی رسیدیم خونه بابابزرگه ساعت 8 شب محسی اروم بود دراز کشید روی زمین رفتم رو تنش دراز کشیدم این حالتو دوست داشت لباشو بوسیدم هزار بار بوسیدم گردنشو بوسیدم گوششو بوسیدم سرد بود هوا . ولی لباساشو همه دراوردم فقط 1 شرت موند ، ب همه جای تنش دست کشیدم میخاستمش خیلی چند وقت بود سکس نداشتم فقط این مدت توی حمام با فشار اب ارضا میشدم. بدنش سفیدو خیلی کم مو ولی باهمونا بازی میکردم راست کرده بود اما هیچی نمیگفت و کاری نمیکرد دستاش زیر سرش بود دوست داشتم مث همیشه بیتاب ش و منو بکشه زیر خودش ولی چشماشو هم بست و این یعنی بخورش؛ دستمو گذاشتم روی کیرش از روی شرت میمالیدم از لاب لای شرت دست میکشیدم و تخماشو گرفتم توی دست جمع شده بودن و اونقد مالیدم تا کمی شل شدن ، با اداهای سکسی ک خودمو میمالیدم ب تنش و اوممم اوووممم میکردم و میبوسیدم تنش رو شرتشو دراوردم کیرش تکون میخورد انگار ک میخاست بگه منو بخور اول زبونمو توی سوراخش کردم و بعد سرشو خیس کردم کم کم سرشو کردم دهنم و میک زدم و لیس میزدم گاز اروم میگرفتم محسی دوست داشت این حرکت رو بعد از کمی سعی کردم همه کیرشو بکنم توی دهنم بوی خوبی میداد و من عاشق بوی کیرم وقتی ادم یکی دوروز حمام نرفته باشه . همیشه تا نصفه میتونستم ولی این بار میخاستم تا ته بخورم پس این کارو کردمو تا تخم کیرشو کردم دهنمو دستاشو گذاشت پشت موهامو تلمبه میزد توی دهنم اصلا این بار حالم بد نشد خیلی راضی بودم 10 مین تلمبه زد ولی گاهی در میاوردم دوباره میکردم دهنم چون خسته میشدم و هم نمیخاستم محسی زود بیاد. میخاستم حال کنه…وقتی اومد کمی از ابش ریخت توی حلقم اولین بار بود از اب قورت دادم شور بود کمی حالم بد شد اوق زدم خودش دیگه با دست ابشو ریخت روی سینم و من فقط تف میکردمو دهنمو دستمال میکشیدم اومد پیشم دستمو گرفت بلندم کرد و بغلم کرد گفت ممنونم عشق من بهترین ساکی بود ک توی عمرم داشتم حالا تکمیلش کن و بپوش. لباساشو پوشیدم تنش عاشق این کار بود ک بعد سکس لباساشو تنش کنم و من ب این فکر کردم ک چقد خوشحالم ک تونستم اینقد راضیش کنم . توی بغل هم رفتیم چسبیدیم ب بخاری و هیچی نگفتیم… مامان من ک انگار ن انگار من نیستم خیالش راحت بود و نمیزنگید. اما مامان محسی زنگید. محسی گوشیرو رو بلند گو گذاشت ،بعد سلام علیک گفت کجایی پسر؟ محسی گفت خونه بابابزرگم نگفت من باهاشم ولی مامانش داد زد ک اون دختر اونجا یخ میکنه پسره احمق ک من خندیدمو سلام کردم مامانش گفت بیاید خونه خودمون بابات ک نیست منم میرم خونه مامانم ولی محسی گفت 1 شب 2 شب نیس ک مادر من قراره 10 شب باهم باشیم پس همینجا بهتره اما اون گفت 3 شب حالا بیاین تا وقتی بابات اومد بعد برین منم گفتم بریم محسی اینجا ترسناکه گفت باشه …
ادامه…
نوشته: Fatijan

نوشته های مرتبط:
زندگی سکسی فاطی (۴ و پایانی)
زندگی سکسی فاطی (۲)
زندگی سکسی فاطی (۱)
فاطی خواهر زاده ی سکسی من
زن عمو فاطی
اولین سکس عمومی فاطی
فاطی خواهر زن کوچکم (۱)
فاطی کس طلا (۵ و پایانی)
فاطی کس طلا (۴)
فاطی آرایشگر همسایه مغازه
فاطی جون دختری که برده شد
فاطی منو تا مرز بی غیرتی برد (۲)
فاطی خواهرزن حشری
منو فاطی دوس دخترم
سینه های فاطی!
غروب فاطی
کردن فاطی زن همسایه
ماجرای من و فاطی (۲)
ماجرای من و فاطی (۱)
سکس غیرعلنی با خواهرم فاطی
سکس یهویی با فاطی
فاطی کس طلا (۳)
فاطی کس طلا (۲)
فاطی کس طلا (۱)
سفر به ییلاق با زن داداش فاطی
هلو و بهشت زن داداش فاطی
فاطی موطلایی
اولین سکس من با فاطی
سکس اتفاقی با فاطی
بلوغ و کوس و کون فاطی
من و زندایی فاطی
فاطی و مهندس (۲)
فاطی و مهندس (۱)
اولین عشقم فاطی افغانی
من و اصغر و فاطی
فاطی خوش هیکله
کردن فاطی جون به کمک انجمن کیر تو کس
فاطی زن رفیقم
ماجرای طولانی من و فاطی عشقم
دوست دخترم فاطی جون
خاله فاطی سالار جنده ها
کردن فاطی جون
سکس من و فاطی
من و فاطی ناز
فاطی جون خواهر زنم
فاطی، دختر همسایه
اولین سکس با فاطی جونم
کردن خاله فاطی
حمید و فاطی قسمت سوم
حميد و فاطی قسمت اول
حمید و فاطی قسمت دوم
زندگی من زندگی من پس از باکرگی (۲)
عجیب تر از زندگی، مراحل زندگی هست
زندگی تو ایران….یعنی زندگی پر از ظلم
زندگی چاپ دوم نداره پس عاشقانه زندگی کن
زندگی یعنی زندگی
زندگی سکسی یک پسر
سکسی که زندگی منو تغییر داد
زندگی سکسی حمید
زندگی سکسی من قبل از متاهلی (۱)
زندگی سکسی پیچیده من
تجربه یک عمر زندگی سکسی
شروع زندگی سکسی (۱)
زندگی سکسی حیران (۱)
زندگی غیرمشترک سکسی (۲)
زندگی غیرمشترک سکسی (۱)
زندگی سکسی من و خواهرم
آغاز زندگی سکسی من
زندگی سکسی جدید ماریا، دختر همیشه حشری
زندگی سکسی من و محبوبه
شروع زندگی سکسی من
زندگی سکسی سروش
زندگی سکسی من و همسرم فرشته جون (1)
زندگی سکسی من و مامان
زندگی سکسی من (۲)
زندگی سکسی من (۱)
زندگی حسام (۱)
زندگی یه زنونه پوش (۱)
دوستدار تو تغییرت نمیده تو رو زندگی میکنه (۱)
زندگی پس از طلاق (۲)
زندگی نامحدود (۲)
زندگی و سکس سوسن (۱)
روی خوش زندگی (۱)
زندگی یه ترنس (۲)
زندگی بی نظیر من (۱)
زندگی یه ترنس (۱)
واقعیت های زندگی (۱)
زندگی من و همسرم بعد از اولین گایش دوست پسرش (۳)
ماجرای جنسی زندگی من
زندگی عجیب نسرین
شروع زندگی
زندگی، اینستاگرام، اما واتسون و تفکرات
زندگی جدید مجید (۱)
زندگی بی روح
زندگی من: تاریکی ای که هیج وقت تغییر رنگ نداد (۲ و پایانی)
زندگی روزانه یک برده (۱)
زندگی جدید (۳)
زندگی تازه (۱)
هزارتوی زندگی امید (۴ و پایانی)
تلخ و شیرین زندگی علی (۳)
فرشته ی زندگی من
جرقه سکس با پسرداییم و زندگی من
زندگی زیبام
تتوی همسر و آن روی سکه زندگی (۱)
زندگی پیچیده اکبر (۲)
آغاز زندگی من (۱)
زندگی ترنس
زندگی تلخ و شیرین ال (۱)
سکس، لذت، زندگی (۱)
من فقط اون روز زندگی کردم
برگ هایی از زندگی من
خط مقدم نبرد با زندگی (۱)
شهوت، فانتزی، زندگی
زندگی به سبک کاک اولد
زندگی رویا نیست، واقعیته (۱)
زندگی پر از سکس من
بهترین سکس زندگی یک زنپوش
زندگی خصوصی من (۱)
زندگی گمشو از اتاقم بیرون (۱)
جق و تغییر مسیر زندگی من …
زندگی در یک روز
زندگی بر باد رفته سارا (۳)
زندگی بر باد رفته سارا (۱)
زیباترین سکس تو زندگی امیر
زندگی رو به تباهی
زندگی حسین (۱)
من لخت جلوی خواهرام زندگی میکردم
حکایت زندگی من (۱)
زندگی که سایز ما نبود دنیا بر وقف مراد ما نبود
ماجرای زندگی من (۲)
ماجرای زندگی من (1)
زندگی در وقت اضافه (1)
زندگی تلخ یک گی ایرانی
شروع زندگی ماریا در خانه سعید
از سکس تا زندگی
زندگی درهم پاشیده
اولین لاپایی زندگی ام
یه روز از زندگی من و همسرم
زندگی من و میمی
یک اس ام اس و شروع بهترین دوران زندگی
زندگی مهسا در مالزی
همسایه همیشگی زندگی
زندگی پر از سکس سروش گی
تباه کردن زندگی محمد عاشق
بدترین سکس زندگی ام با مرد متأهل
حسرت زندگی
سکس با بهترین دوست زندگی ام
حسرت زندگی – ۱
زندگی در آغوش شانس کامل
زندگی تلخ سینا

اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *