این داستان تقدیم به شما

اسمم پیمانه و ۲۱ سال دارم و خوهرم زینب ۱۸ سال مادرم وقتی زینب ۱۳ سالش بود طلاق گرفت و بابامونم یه ادم قمار باز هستش و شاید در طول هفته یکی دو بار بیاد خونه و مادرم به خاطر همین بابامو ول کرد و رفت پی زندگیش .بابام از نظر مالی وضعش خوبه .
 
داستان ما از اینجا شروع شد که من خواهرم تو خونه همیشه تنها بودیم و ناخوداگاه من همیشه به خواهرم نگاه میکردم و اندامشو میدیدم البته هیچ نظری نسبت بهش نداشتم اون دختری تو پر با سینه هایی سفت و کمری باربک و کون خشکلی پود و هر موقع راه میرفت کونش بالا و پایین میشد و اینقدر سفید هستش که لپاش با کوچکترین واکنشی سرخ میشه . منم یه جوون خوشتیپ که از زنم یک سالی به خاطر یه سری از مسائل جدا شدم داستان من از جایی شروع شد که خواهرمو تو خیابون با یه پسره دیدم و اونم منو دید به طوری که کلی شکه شد .
 
وقتی که من رفتم خونه دیدم اونم اومد خونه و من هیچی نگفتم و اونم کلی خجالت کشید ولی قضبه از جایی جدی شد که من بر خلاف همیشه یه روز زود اومدم خونه و دیدم خواهرم حمومه و داره از تو حموم صداهای سکسی میاد و قضیه برام جالب شد و من رفتم تو اتاقم قایم شدم .دیدم یه پسر همسن وسال خواهرم از حموم اومد بیرون .دنیا دور سرم چرخید .

 
با خودم گفتم ولش کن اگه الام به پسره گیر بدم قطعا حالت خوشایندی پیش نمیاد وایستادم تا اون پسره رفت از خونه بیرون .و من یکدفعه از اتاق اومدم بیرون خوارم تا منو دید رنگ روش سرخ شد و به لکنت افتاد که تو کی اومدی .دلم برای چهره معصومش سوخت هنوز حوله تنش بود که با دیدن من یکدفعه از تنش افتاد باورم نمیشد چی دارم میبینم منی که مدتها اون بدنو با لباس میدیدم حالا جلوم لخت وایستاده .حالت مهوهش روی صورتش دلمو برد یه دختر ۱۸ ساله بدون شرت با خط کص خشکل و تو پر
کیرم نیمه راست شد که یکدفعه به خودم اومدمو رفتم نشستم رو مبل که حواسم پرت بشه دیدم بدون اینه چیزی بپوشه اومد جلو وایستادو و میگفت داداشی ببخشید . حولش دادم به سمت زمین و دیدم دو تا پاشو جمع کرد سمت سینش باورم نمیشد دیدم کصش از وسط دو رون پاش زد بیرون به قدری کوچیک تنگ بود که چش از کص و کونش نتونستم ور دارم خلاصه دلم سوختو گفتم پاشو و اونم مثل ابر بهاری گریه میکرد اومد پیشم نشستو سرشو گذاشت روی رونم و شروع کرد به اینکه من غلط کردمو و اشتباه کردمو و ….تو همین حین کیرم نیمه راست شدو اون فهمید و گفت دیدی خودتم طاقت نمیاری ..
گفت اگه یه دختر کنارت لخت باشه مال تو هم بزرگ میشه
گفت اصلا حالا که زن نداری چکار میکنی
معصومیت تو چهرش موج میزد اخه یه دختره ۱۸ ساله دبیرستانی نباید به این چیزا فکر میکرد
خلاصه خودمو جمع جور کردمو گفتم برو لباستو بپوش
اونم بلند شد و وقتی داشت میرفت سمت اتتق خواب اون کون دخترونشو دیدم .سفید .تپل . خوش تراش
این قضیه تموم شد و رفتم بیرون
چند روزی گذشت و دیدم خواهرم هر روز جلوم سکسی تر میپوشه به طوری که تمام اندام معصومش معلومه
ذهنم داشت منفجر میشد

کی میتونه به خواهر ۱۸ سالش نظر داشته باشه و هزاران سوال دیگه

یه شب اون اتفاقی که نباید میفتاد افتاد و خواهرم از حموم لخت اومد بیرون و من بهش چپ چپ نگاه کردم و اونم با یه لوندی خاصی گفت تو قبلا همشو دیدی
ولی میخوام بهت ثابت کنم که هنوز دخترم و فقط اون پسره منو دست مالی کرده
گفتم یعنی چی
گفت الان بهت ثابت میکنم فقط عصبی نشو
دیدم اومد روی مبل دراز کشیدو لای پاشو باز کرد .گفت ببین هنوز پرده دارم تو که قبلا زن داشتی پس میدونی پرده چیه . منم حس کنجکاویم گل کردو و دستمو بردم دو طرف کصش باز کردم
باورم نمیشد کص صورتی تنگ به طوری که کلش ۴سانتم نبود .یه کون نرم ژله ای .رون خوش فرم
 
کیرم مثل سنگ شد
اونم یه دفعه دست زد به کیرمو گفت حالا باید مال تو رو ببینم
منم بهش گفتم فقط میتونی ببینی کیرم تقریبا ۱۷ سانت کلفت هستش
.وقت شرتمو دراورودم چشاش گرد شد گفت مال تو خیلی بزرگه مال پسره خیلی کوچیکه شروع کرد به دستمالی و دروغ نگم منم خوشم اومد گذاشتم باهاش ور بره و بهش گفتم تو خواهرمی و هنوز خیلی کوچیکی من نمیتتونم بهت دست بزنم اخه کی با خواهرش سکس میکنه دیدم خیلی اروم اومد خودشو بهم چسبوندو و سینه هاشو اورد سمت سینمو و روی رونم نشست
گفت تو نیاز منو بر طرف کن و من نیاز تو .اگه به یکی از این پسرا بدم و پرپمو پاره کنه خوبه یا کنار تو باشم
در ضمن اگرم روت نمیشه چشاتو ببند
باورم نمیشد یه دختر ۱۸ ساله داره بهم میگه و دلو زدم به دریا گفتم باشه فقط برقو خاموش کن.

شروع کردم به لب گرفتن و بوسیدن گردنش . سفتی سینه هاشو حس میکردم به ارومی کیرمو گذاشتم روی خط کصش به طوری که میرفت تا زیر سوراخ کونش و میومد بالا و اینقدر محکم فشارش میدادم کیرم دائما میخورد به فرش باورم نمیشد یه کص کوچیک دارم میکنم خیلی از زنم با لذت تر بود تا جایی رسید که دیدم خواهرم زیرم داره له میشه و نفسش گرفته میگه برو کنار و منم خیلی زیاد روی کردم
دیدم روم خوابیدو لبشو گذاشت بیخ گوشم و گفت میخوای زن شوهر شیم
از شدت حشر نتونستم طاقت بیارمو گفتم اره
گفت پارش کن
باورم نمیشد کیرم چسبیده بود به نافم و اونم با تمام وجود زیرم بود
نفهمیدم چی شد که روی فرش طاق باز خوابوندمشو دو تا بازو شو محکم گرفتم تو نور کم چراغ خواب تو چشاش نگه کرپمو کله کیرمو کذاشتمو لب کصش و فشار دادم
هر کاری کردم تو نرفت
با تمام وجودم شروع کردم به خوردن کصش
وای همش توی دهنم جا شد
لعنتی خیلی کوچیک بود
دوباره کیرمو گذاشتم لب سوراخ کصش و فشار دادم و کیرم تا نصفه رفت تو
خواهرم یه جیغ خیلی بدی کشید و دستمو بردم جلو دهنش محکم نگه داشتم کیرمو کشیدم عقب دیدم پر خون شد
دیگه پشیمونی فایده نداشت
دوبارع گذاشتم توش یه فشار دیگه دادم
بیچاره خواهرم از شدت درد داشت انگشتامو گاز میگرفت
خلاصه اینقدر عقب جلو کردم که تمام کیرمو و کصش پر خون شد
هر جوری بود منو‌زد کنار و با گریه و بغض گفت که کصم زخم شد
ولی من عمرا از خیر اون کص بگذرم
تا صبح من چند بار کردمش و نکته جالب این بود که هر دفعه که کیرم میرفت و توش در میومد کصش جمع میشد تنگ
همونجا فهمیدیم که علت درد زیادش ارتجاعی بودن کصش بود

سرتونو درد نمیارم
از اون شب به بعد منو خواهرم زن شوهر شدیم و تصمیم داریم دیگه ازدواج نکنیم. مطمن باشین بهترین کسی‌ که میتونه شریک جنسی‌ و عشقی‌ شما باشه خواهرتونه حتی اگه ازدواج کردین عشق به خواهرتون رو فراموش نکنین و حتما بهش حال بدین چون اکثر شوهرا اصلا نمیدونن عشق یعنی‌ چی‌ و فقط به خواهرتون تجا.وز می‌کنن.
 
نوشته: پیمان معادیپ

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *