داستان سکسی تقدیم به شما
سلام این خاطره واقعی مربوط به اوایل دهه هفتاد بود زمانی که شونزده هفده سالم بود وتازه به بلوغ جنسی رسیده بودم، اول بگم متولد پنجاه وچهارم بچه جنوب و اسمم قاسم هس، پدرم به حسب کارهای بنایی که پروژه ای ساختمانی بود بیشتر وقتها بیرون از استان بود بهمراه برادر بزرگترم که درس ول کرده بود و عمو وداییم که گاها یکماه دوراز خونه بودن، مادرم هم کبری خانم بخاطر این دوری ها خیلی ناراحت بود که بعدها فهمیدم بخاطر شهوتی بودن خیلی سختی میکشید، بخاطر گرمای جنوب من از بچگی با شورت میخوابیدم ضمنا بگم ما کلا سه برادر ویک خواهرکوچیک بودیم که من دومی بودم، شبها وقتی میخواستم بخوابم چون همه کنارهم میخوابیدیم چشمم به کون بزرگ وسینه های بزرگ و خوش فرم مامانم که با لباس تنگی که توخونه همیشه میپوشید من رو دیوونه میکرد، شاید بگم مادرم میخوابید ساعتها به بهونه تلویزیون تونور ضعیف اون به کون زیبای مادرم خیره میشدم که با چرخش باد کولر دامن رو کنار میزد و اندازه کونش رو به وضوح میدیدم که مجبور میشدم با نگاه کردن به اون نقاشی طبیعت جلق بزنم، یه مدتی که گذشت احساس کردم مامانم بو برده شبها من اندامش رو دید میزنم چون یک شب قبل خواب وقتی برادر وخواهر کوچیکم خوابیده بودن دیدم مامانم رفت تو اتاق دیگه و با یه رکابی تنگ و یه دامن کوتاه بدون شلوار که پاهای صاف وصوف شده زیباش تو تاریکی چشمک میزد برگشت وقتی سرش رو روبالش میخواست بزاره به ارومی گفت امشب هوا خیلی گرمه کولر هم جواب نمیده مجبورم لباس نازک بپوشم ولی حواست باشه بابات اومد نگی من چی پوشیدم، من هم درحالیکه شق کرده بودم و میخواستم خودم رو بی تفاوت نشون بدم گفتم چیکارت دارم هرچی دوست داری بپوش و به تلویزیون نگاه کردن ادامه دادم، اونم پشتش به من کرد و ادای خواب زده ها رو گرفت، ده دقیقه نشد صدای اروم نفس کشیدنش رو شنیدم که یعنی خوابیده، منم ازجام بلند شدم روشنایی تلویزیون رو بیشتر کردم تا بهتر ببینم که تا کمی طرفش رفتم دیدم دامن کوتاهش بالا اومده و کون زیبا و خوش فرمش بدون هیچ مانعی ساخته و پرداخته داره بهم چشمک میزنه، ترسیدم بهشون دست بزنم گفتم بیدار میشه بدبخت میشم به بابام میگه و اونم صددرصد منو میکشه، هیجان و ترس بهمراه شهوت زیاد منو درگیر خودش کرده بود، دلم زدم به دریا نزدیکترشدم و صورتم رو به کوس مامان و سوراخ کونش نزدیک کردم بوی خوش ودیوانه کننده ش طلسمم کرده بود تو همون حالت یه بوسی به کوس مامانم کردم که دیدم خیس خیسه، صدای نفس نفس مامانم میومد یه لحظه ترسبدم گفتم بیدارشده، ولی تکون نخورد، شک داشتم ادامه بدم یا نه گفتم کوسش رو لیس میرنم باداباد هرچه شد، شروع کردم به بوسیدن ولیس زدن کوس وکونش که دیدم تکون ولرزشی خورد و نفس نفس هاش بیشتر شد، توهمون حالت خوابیده تاپش رو کشید بالا و سینه هاش رو میمالید، دیگه پررو شدم روش خوابیدم تاپش رو کشیدم بالا و سینه های بزرگ سبزه که صورتم بینشون گم شده بود رو وحشیانه میخوردم همزمان دستم رو کوس وکونش میکشیدم اونم لبهام میخورد ولی من دوست داشتم فقط سینه هاش رو بخورم سبنه های بزرگ که ازفرم خارج نشده بودن دیوونم کرده بود، جالب بود چشماش رو مامان بازنمیکرد فقط ناله میکرد مشخص بود خودش خیلی حشری بود ودوست داشت چه بو وطعم خوبی داشت سبنه و کوس وکون، نمیدونستم چیکار کنم که دیدم ابم داره میاد، همه رو رو سینه هاش ریختم، وقتی ابم خالی شد دیدم چشماش باز کرد و ناراحت بود چرااین کاروکرده، ولی با اطمینانی که بهش دادم وگفتم این نیاز بدنت هس قانع شد، اونشب تا صبح لخت وعریان کنارهم خوابیدیم، فردا وهرروز وهرساعت برنامه داشتیم تو حموم تو اشپزخونه موقع جارو موقع از مدرسه اومدن، بیست روز بعد بابام اومد، بخاطر دیسک کمر بنایی رو ول کرد و نگهبان یه مجتمع شد برادرم هم ابدارچی یه اداره شد که دیگه هیچوقت خونه خالی نشد و موقعیت پیش نیومد، شاید ترس لو رفتن یا چیز دیگه باعث شد بیست روز طلایی بعدش این خاطرات شیرین تکرار نشه
نوشته: قاسم
نوشته های مرتبط:
مادر زن نگو هلو بگو
مشتری نگو هلو بگو
لیدا نگو بلا بگو
کون دادن به اسب
از اسب افتادم
به یاد اسب
فاطمه ناله می کرد چون اسب
خانم اسب و باتری ماشینش
اسب های من
به من نگو خواهرزن (۱)
به من نگو زندایی
هرگز نگو خداحافظ (۲)
هرگز نگو خداحافظ (۱)
کون نگو مثل کوسه
به من نگو زن عمو
بهم بگو بابایی (۱)
به من بگو سمیرا (۳)
به من بگو سمیرا (۲)
بگو من یه زنم (۵ و پایانی)
به من بگو سمیرا (۱)
بگو من یه زنم (۴)
بگو من یه زنم ۳
بگو من یه زنم (۲)
بگو من یه زنم (۱)
بگو من جنده ام
بگو با من دیگه چرا دِ آخه نوکرتم
به پریچهر بگو منو ببخشه
بگو که جنده من هستی
بگو فقط مال منی
هروقت خارید بگو خودم بخارونمش (۳)
هروقت خارید بگو خودم بخارونمش (۲)
هروقت خارید بگو خودم بخارونمش (۱)
مادیان دشتهای وحشی (۱)
آرومِ وحشی (۱)
یک وحشیِ با سیاست (۱)
مادرزن وحشی
رُز وحشی
همکلاسی وحشی
مرد وحشی
جوگندمی وحشی (۱)
بیبیگرل هورنی، ددی وحشی
وحشیِ خجالتی
همکار وحشی
دوست پسر وحشی
من دیوونتم وحشی جانم
دخترک وحشی
وحشی بازیامون
زیبای وحشی
مادرزن و داماد وحشی (۲)
مادرزن سکسی داماد وحشی
بی اف وحشی من
سکس با زن بیوه وحشی
تجاوز برادر وحشی
سکس وحشی مامانم با عموم
بی اف وحشی
سکس وحشی با دوست داداشم
گی بار و بستنی و سکس وحشی
استاد وحشی و بیشرف
کون عمه ام، شکار کیر وحشی من
شهاب وحشی
سکس وحشی با فرشاد
همه وحشی شدن
دوست پسر وحشی من
سکس وحشی
ببر وحشی
ریحانه و دو برادر وحشی
شوگر مامی وحشی
توله وحشی من
کلفت وحشی و ترس من…
مامان زهرا و مامان زینب (۱)
از مامان به مامان 3(قسمت آخر)
از مامان به مامان 2
محسن و مامان چادری فرید (۵ و پایانی)
صدای گوز مامان
ورزش کردن در کنار مامان
سکس با مامان (۱)
مامان ناهید (۱)
مامان شکوفه (۲)
مامان شاغل
مامان و خاله مهناز، شب عروسی پسردایی
مامان فوق مذهبی
دیدن سکس مامان و بابام
بابا و مامان
زنده باد مامان (۱)
شوهر عمه و مامان کوسو
اولین سکس با جنده مامان
دید زندن سکس مامان با بابا
داف ویلای بغلی با لبای پروتز و مامان کون گنده
شهاب و مامان و من … (1)
مامان نگار
من و مامان نازم فریده
من و مامان جنده دوستم
سکس با مامان جونم
مامان پرستار
سکس من با مامان نگین
من و راگر با مامان
شوهر جديد مامان (۳)
مامان آمپولی من 18
جوراب شلواری بپوش مامان !
جراحی سرپایی مامان
سكس من و مامان و زن عمو1
مامان سارا
سكس من با مامان حامله
مامان بخش بر چهار 93
مامان بخش بر چهار 92
مامان بد بو یا خوشبو ؟3
مامان بد بو یا خوشبو ؟ 2
ماجراهای مامان زبل 21
مامان بخش بر چهار 90
ماجراهای مامان زبل 22
مامان تقسیم بر سه 12
مامان بخش بر چهار 3
ماجراهای مامان زبل 2
ماجراهای مامان زبل 26
ماجراهای مامان زبل 12
ماجراهای مامان زبل 9
مامان آمپولی من 27
مامان آمپولی من 13
مامان بخش بر چهار 16
من و مامان وزندایی 18
من و مامان و زندایی 9
ماجراهای مامان زبل 65
ماجراهای مامان زبل 17
ماجراهای مامان زبل 25
من و مامان و زندایی6
مامان بخش بر چهار 88
مامان بخش بر چهار 107
ماجراهای مامان زبل 18
مامان تقسیم بر سه 55
مامان تقسیم بر سه 54
مامان تقسیم بر سه 43
ماجراهای مامان زبل 59
ماجراهای مامان زبل 87
مامان تقسیم بر سه 31
مامان بخش بر چهار 28
ماجراهای مامان زبل 71
مامان ! خاله ! زشته 3
مامان تقسیم بر سه 85
مامان تقسیم بر سه 74
مامان بخش بر چهار 21
مامان تقسیم بر سه 81
ماجراهای مامان زبل 77
مامان بخش بر چهار 60
ماجراهای مامان زبل 94
مامان بخش بر چهار 78
مامان بخش بر چهار 61
مامان بخش بر چهار 33
مامان بخش بر چهار 69
شعر سکسی مامان و پسر
مامان و سید کیر کلفت
اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره
دیدگاهتان را بنویسید