این داستان تقدیم به شما
سلام رامین هستم از تبریز چند سالی بود داداشم که کمی تو کارهای خلافم دست داره با زنی خوشگل که حوری بهشت بود ازدواج کرده بود از روز عروسیشون من عاشق تک تک اعضای تنش بودم و سیر نمی شدم ولی خیلی مذهبی بود و می ترسیدم پا نده اسمشم عالیه بود داداشم 5 سال بزرگتر از من بود عالیه یکسال کوچکتر از من بود تا داداش بزرگترم که زن نمی گرفت اونم زنی بسیار زیبا گرفت بر عکس عالیه بدون حجاب و خیلی راحت اسمش میترا است میترا خیلی حس کردم راحت پایه است با هم حتی کشتی می گرفتیم دو سال از من بزرگتر بود ولی هر کاری کردم نذاشت باهاش سکس کنم تا کیرم میخورد به چاک کونش سریع خودشو جمع می کرد ولی منم درک می کرد که نیاز دارم سربسته می گفت با دوست دختر یا از همین پولی ها برو نیازتو رفع کن
دیدم نمیشه باز به سراغ عالیه رفتم که اسمشو بزور خانواده کرده بودیم مژگان دیگه مژگان صداش می کردیم
من جرات نداشتم تا اون روز خودمو بمالم به مژگان تا دل به دریا زدم داشت دور عکسی را با نخهای بسیار نازک نخ کشی رو دیوار می کرد با دامن بلند بود سرشم شال انداخته بود گفتم مژگان کمک نمی خای گفت نیکی و پرسش بیا این سوزن ته گرد ها را تو بزن من نخکشی کنم
رفتم کیرم نیم خیز بود کمی خورد به کونش هول شدم که الان قیامتو پا می کنه
دیدم نه تنها شلوغ و اعتراض نکرد خودش اینبار سوزنو نگه داشت تو نقطه ای کونشو کاملا جیک کرد گفت بکوب تا کشیدم جلو کمی کیرم خورد گفت بکِشششش جلوووو که کیرم حالا کاملا سیخ بود بین دو لپ کونش رفت نگو شورتم نداره دامنشم بقدری نازک و ظریف بود انگار لخت بود
کیرم حس کردم انگار رفت تو سوراخ کصش اخه کاملا جیک بود تا فشار دادم گفت اخخخخخ چه کلفته دیگه معطل نکرد دامنشو داد پایین تا کف پاش رفت منم با شلوار راحتی بودم زود دادم پایینو دستاشو گذاشت دیوار با دو حرکت کیرم تا ته تو کص مژگان بود
بعد از این جریان همان روز تا صبح خونشون بودم در پوزیشن های مختلف گاییدمش الان مدتهاست داداشم رفته #زندان زنش شده زیر خوابم بچه هم ندارند ولی ابستنه هر روز و شب کارم سکسه دانشگاهم انلاینه #کورونا هم بهانه شده از طرفی چون وای فای قوی دارن تو خونه مژگان منو خواهر کوچکم #یلدا که کلاس اول راهنمایی است میخوانیم و شبها پیشش میخوابیم تا ندا میخوابه من و مژگان تو آغوش همیم جالبه هم نمازشو می خونه و هم حجابشو سخت حفظ میکنه همه فامیل به پاکدامنیش اعتماد دارند ولی میترا مثل اروپاییها میچرخه و هر چه نزدیکش می شم دوری می کنه بارها گفته من امانت داداشتم حواست باشه
با وجودی که #مژگان ده برابر زیباتر از #میترا س دوست دارم میترا را هم بکنم ولی نمیتونم رامش کنم
#رامین
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید